چگونه اوا چن اینستاگرام اعدام تصمیم گرفت شغل رویایی مجله خود را ترک کند

کار و پول

اوا چن اپرا مگ شکست ماتئو پراندونی / BFA / REX / شاتر استوک

اپرا یک بار به گروهی از فارغ التحصیلان دانشگاه هاروارد گفت: «چیزی به نام شکست وجود ندارد. شکست فقط زندگی است که می خواهد ما را به سمت دیگری سوق دهد. ' در سریالهای ما شکست ، OprahMag.com کارگردان دیجیتال آریانا دیویس گپ زدن با زنان موفق در مورد مانعی در زندگی که تصور می کردند یکی از آنهاست بدترین اتفاقی که برای آنها افتاده است - تا اینکه به پایان رسید بهترین چیز.


مدتها قبل از اینکه اوا چن مدیر مشاغل مد در اینستاگرام شود - و یک میلیون دنبال کننده در برنامه برای خود کسب کند - او دقیقاً مانند بسیاری از ما بود: سعی کرد بفهمد که می خواهد با بقیه زندگی خود چه کاری انجام دهد.

چن به عنوان یک دانشجوی پیش پزشکی در جان هاپکینز در بالتیمور احساس کرد که او یک 'میخ مربع در یک سوراخ گرد' است ، کسی که عاشق سلامتی و سلامتی است و ایده کمک به مردم را دارد ، اما هنوز کاملاً احساس نمی کند دارو پزشکی است مناسب مناسب

کارآموزی تابستانی در گنجه مد در Harper’s Bazaar در نیویورک همه چیز را تغییر داد. پس از آن بود که چن تصمیم گرفت که حرفه مد را دنبال کند ، که پس از فارغ التحصیلی از هاپکینز در سال 2001 شروع به کار کرد. متأسفانه ، همان سال پایان رونق dot com بود - و 11 سپتامبر. به گفته چن ، یافتن شغل در نیویورک دوره ای دشوار بود ، اما به ویژه در مجلات.

این محتوا از اینستاگرام وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.
مشاهده این پست در اینستاگرام

پستی که توسط اوا چن به اشتراک گذاشته شده است (@ evachen212)

'این اولین شکست من بود ، زیرا من این را داشتم عمده لحظه آه ، همانطور که اپرا آن را صدا می کند ، جایی که سرانجام آنچه را که احساس می کردم قرار است انجام دهم کشف کردم - و سپس هیچ فرصتی برای انجام واقعی آن پیدا نکردم. ' 'من احساس کردم ، خوب ، آیا جهان به من می گوید که مجلات در واقع هستند نه برای من؟ من درخواست دادم ، و رزومه خود را ارسال کردم ، و مقادیر دیگری را نیز اعمال کردم ، اما فقط وجود داشت نه شغل ها. هیچ یک.'

بنابراین چن در یک شرکت حقوقی موقعیت پیدا کرد و پس از چند ماه ، با اکراه تصمیم گرفت که زمان آن فرا رسیده است که درخواست مراجعه به دانشکده های حقوقی را ارائه دهد. و سپس او از یکی از افراد سابق ایمیل دریافت کرد بازار همکار در مورد یک مجله خرید کاملا جدید به نام خوش شانس که به دنبال دستیاری برای کار در اعتبارات مد بود. این شركت حقوقی به سرعت به یك خاطره دور تبدیل شد و چن را از آنچه می خواست نجات داد ، همانطور كه ​​وی می گوید: 'یك شغل حقوقی فاجعه بار با چندین پرونده قصور.'

جونو ولنتاین و کفشهای جادوییamazon.com اکنون خرید کنید

38 ساله اکنون به کار خود ادامه داد آی تی و نوجوان وگ ، جایی که او قبل از بازگشت به آنجا مدیر زیبایی بود خوش شانس به عنوان مدیر مسئول (کاملاً لحظه دایره کامل). اکنون در اینستاگرام ، او با طراحان مد کار می کند و تأثیرگذاران برای کمک به آنها در استفاده بهتر از برنامه رسانه های اجتماعی.

مادر دو فرزند - دختر رن ، 3 ساله و پسر یک ساله تائو - چن اخیراً یک کتاب کودکانه به نام جونو ولنتاین ، در مورد یک دختر کوچک که کفش های زنان شاخص (از جمله اپرا!) را امتحان می کند تا زمانی که متوجه شود کفش هایش از همه بهتر است.

چن اذعان می کند که قبل از اینکه جفتهای مناسب را پیدا کند ، مجبور بود خودش بسیاری از جفت ها را امتحان کند. اما او بدون هیچ گونه عقبگردی در کفش های گورو اینستاگرام قرار نگرفت. در اینجا ، چن به ما در مورد تصمیم گیری بزرگی که تقریباً پشیمان شده بود به ما می گوید.


من فقط در کار کردم خوش شانس برای چند ماه به عنوان دستیار مستقل قبل از اینکه برای کار در آنجا مصاحبه کنم آی تی . من سه سال آینده را قبل از مراجعه به آنجا به عنوان ویرایشگر زیبایی گذراندم نوجوان وگ به مدت هفت سال هفت سال! هر دو شغل یک رویا بود ، و من اغلب می خواستم خودم را خرج کنم که باید در مورد زیبایی بنویسم ... برای گذران زندگی. خیلی برای زندگی دفتر حقوقی.

من رفتم نوجوان وگ به دلیل این که شوهرم که تهیه کننده است ، در لس آنجلس فرصت شغلی داشت ، به کار خود ادامه داد. حدود شش ماه آنجا بودیم که من شروع به مشاوره با آنا وینتور کردم ، که نظارت بر راه اندازی مجدد آن را انجام می داد خوش شانس - همان نشریه ای که قبلاً به عنوان دستیار در آن کار می کردم. و بعد فرصتی پیش آمد که بتوانم به نیویورک برگردم و در آنجا کار کنم خوش شانس دوباره - این بار ، به عنوان سردبیر

من یک تصمیم دیوانه وار گرفتم ... من می دانستم که در کارم مهارت ندارم یا اگر بمانم برآورده شد

آن زمان جادویی بود. من باید از آنا وینتور ، یک افسانه در صنعت ، بیاموزم و به مدت یک و نیم سال تلاش کردم تا این مجله را که علاقه زیادی به آن داشتم ، برگردانم. من دوست داشتنی خوش شانس. من محتوا را دوست داشتم ، کار را دوست داشتم ، احساس آن را دوست داشتم! اما پس از آن شرکت تصمیم گرفت جهت انتشار را تغییر دهد. این کتاب از کتاب خرید سرگرم کننده ای که خیلی دوست داشتم به سرمایه گذاری مشترک با شرکتی به نام BeachMint تبدیل شد ، که تبدیل خواهد شد خوش شانس در درجه اول ، به یک سایت خرید تجارت الکترونیکی.

من هفت ماهه با اولین فرزندم - دخترم ، رن - باردار بودم که فهمیدم مجله ای که خیلی به آن اهمیت می دادم در هسته اصلی خود تغییر می کند. این واقعاً برای من یک تقلا بود ، زیرا می دانستم که می خواهم وارد این حرفه شوم تا محتوا و داستان پردازی را به روشی داستانی ایجاد کنم. و تجارت الکترونیکی ... خوب ، این نبود.

این محتوا از اینستاگرام وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.
مشاهده این پست در اینستاگرام

پستی که توسط اوا چن به اشتراک گذاشته شده است (@ evachen212)

بنابراین یک تصمیم دیوانه وار گرفتم: تصمیم گرفتم بعد از به دنیا آوردن رن ، مدتی مرخصی بگیرم. وقت رفتن بود خوش شانس ... بدون هیچ کار دیگری صف کشیده شده است. میدانم. اما درست احساس شد شغلی که خیلی به آن علاقه داشتم کاملاً تغییر کرده بود و من می دانستم که در کارم مهارت ندارم یا اگر بمانم برآورده شد

مادر شدن جدید به اندازه کافی طاقت فرسا است. هورمون ها و احساسات ... همه چيز گریه ام می گرفت بنابراین ایده جدا شدن نه تنها خوش شانس ، اما به طور بالقوه مجلات - که باعث گریه من نیز شد. زیاد.

این قطعاً عقبگرد من بود. من بسیار احساس گمشده و مطمئن نبودم که از تصمیمم و آنچه در آینده رخ خواهد داد. اما من همچنین فرزندی داشتم که به من احتیاج داشت ، و فکر کردم لیاقت این را دارم که در تعجب این شخصی که خلق کرده ام پیش بروم. بنابراین من آن ماه ها را صرف تلاش برای حفظ همه آنها کردم.

اشکالی ندارد که بگویید 'من از کاری که الان انجام می دهم خوشحال نیستم و می خواهم کار دیگری انجام دهم.'

خوب ، چون اتفاقات معمولاً رخ می دهد ، من نمی دانستم چه چیزی در انتظار است. حدود سه ماه بعد ، از یکی از دوستانم که در اینستاگرام کار می کرد ایمیلی دریافت کردم. ما چند سال پیش در South By Southwest ملاقات کرده بودیم و ارتباط ما را روشن و خاموش نگه می داشتیم. وقتی او به نیویورک می آمد ، من او را می دیدم ، و همان وقتی که در سانفرانسیسکو بودم. بنابراین وقتی او گفت ، 'هی ، من در شهر هستم! بیایید غذای مکزیکی تهیه کنیم! ' من به چیزی فکر نمی کردم

به یاد دارم که ما در این رستوران ABC Cocina بودیم و گوآکامول بسیار بحث برانگیز آنها را امتحان می کردیم (در صورت تعجب با نخود به جای آووکادو درست می شد). و او اساساً گفت ، 'بنابراین ، یک کار وجود دارد ، و ما می خواهیم شما را برای آن استخدام کنیم.' من مد را شنیدم ، و اینستاگرام را شنیدم ، و فصل جدیدی را شنیدم ، و ... خوب ، این سه سال پیش بود. من از آن زمان در اینستاگرام کار می کردم.

من عاشق اینستاگرام هستم و مد را دوست دارم. من نمی دانستم که این می تواند یک شغل باشد ، اما ، هی: من اینجا هستم.

وقتی بزرگ می شدم ، من هیچ وقت باهوش ترین بچه مدرسه ام نبودم و از همه بالاتر هم موفق نبودم. من ، به طور متوسط ​​، بی عیب و نقص ، در خانواده ای بزرگ شدم بسیار انتظارات زیاد و سپس من به کالج عالی خود نرفتم ، موفق به دکتر شدن نشدم ، پس از فارغ التحصیلی موفق به گرفتن وکیل یا حتی یافتن شغل نشدم. اما حرفه من در مجلات هدیه من بود. خوش شانس هدیه من بود دور ریختن هدیه ای که مدتها می خواستم احساس اشتباهی بود. اما فهمیدم که وقت گذراندن با دخترم به عنوان مادر اول مادر نیز یک هدیه است و همچنین اینکه بتوانم بفهمم چه چیزی دیگر برای من مناسب نیست یک هدیه است.

داستان های مرتبط روزنامه نگار بیانسه درباره چگونگی غلبه بر ناملایمات اشلی گراهام زمانی فکر می کرد کار حرفه ای اش تمام شده است

در حالی که به گذشته نگاه می کنید ، تصمیم دشوار برای ترک خوش شانس وقتی اتفاق افتاد خیلی احساس عقب گرد کرد ، اکنون به آن شکل نگاه نمی کنم تغییراتی که در آنجا اتفاق افتاد به من اجازه داد تا مدتی را برای کاوش جدی ، هم در حرفه خودم و هم در خودم ، صرف کنم.

این محتوا از اینستاگرام وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.
مشاهده این پست در اینستاگرام

پستی که توسط اوا چن به اشتراک گذاشته شده است (@ evachen212)

من فهمیدم که اشکالی ندارد که بگوییم 'من از کاری که الان انجام می دهم خوشحال نیستم و می خواهم کار دیگری انجام دهم.' لازم نبود احساس گناه کنم که بالاخره کار رویایی را پیدا کردم و بعد لازم بود آن را رها کنم. داشتن جسارت برای رها کردنش باعث شد زندگی به طریقی جدید من را به شور و اشتیاقم برگرداند: از طریق رسانه های اجتماعی. من عاشق شبکه های اجتماعی هستم و اینستاگرام را دوست دارم و مد را دوست دارم. من نمی دانستم که این می تواند یک شغل باشد ، اما ، هی: من اینجا هستم.

درس همه اینها این است: ایمان داشته باشید. شغل ممکن است بلافاصله نیاید ، و ممکن است اوضاع به طور غیرمنتظره تغییر کند ، اما اگر با اشتیاق از اعماق درون خود ، با کمی کار سخت ، به همه کارهایی که انجام می دهید نزدیک شوید ، همه در جای خود قرار می گیرند.

برای کسب راه های بیشتر برای داشتن بهترین زندگی به علاوه همه چیز اپرا ، برای خبرنامه ما ثبت نام کنید!

اشتراک در


این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و مطالب مشابه را در piano.io تبلیغات بیابید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید