گزیده ای از رمان همه گیر جدید نویسنده اتاق اما دوناگو را بخوانید
کتابها

در ماه مارس ، هنگامی که افراد بیشتری به دلیل نگرانی در مورد ویروس کرونا شروع به پناه دادن در محل خود کردند ، تمایل مجددی به وجود آمد داستانهای همه گیر داستانی . کتاب هایی مانند کتاب های امیلی سنت جان ماندل ایستگاه یازده و لینگ ما قطع شدن به عنوان ابزاری ممکن برای یافتن کاتارسیس در یک فاجعه فعلی ظهور کرد. و اکنون ، اما اما Donogue وجود دارد کشش ستاره ها ، که در طی یک بیماری گسترده دیگر ، یک پرستار بخش زایشگاه در ایرلند را تشکیل می دهد: آنفلوانزای بزرگ 1918.
داستان های مرتبط


یک قسمت را تصور کنید آناتومی گری در اواخر قرن بیستم اتفاق می افتد و شما در مورد لرز و هیجان این درام پزشکی از Donoghue ، نویسنده کتاب اتاق .
در این گزیده اختصاصی ، قهرمان اصلی جولیا پاور ، پرستار ، بی وقفه در کنار دکتر لین کار می کند ، که در میان کارکنان بیمارستان دیگر یک شورشی محسوب می شود ، برای تلاش برای نجات مادر جدید و نوزادش. بیایید برای نثری که قلب را متوقف می کند ، برای نگاه اجمالی موی مردمی که در خط مقدم همه گیر می جنگند ، بمانید.
مرده خلوت شد. قبلاً به لرز سفیدش رسیده بودم ، اما هرگز ندیده ام که آنقدر پر از تابوت باشد. در برابر هر چهار دیوار شش برابر ، مانند هیزم هایی که برای کوره آماده شده اند. من تعجب کردم که چگونه متصدیان به یاد چه کسی افتاده اند - آیا نام آنها را در کنار آن مداد قرار داده اند؟
خیلی زیاد!
دکتر لین زمزمه کرد ، این هیچ چیز نیست. بیرون قبرستان صدها صندوق جمع شده و منتظر نوبت خود هستند. من برای آن خطرناک هستم. آلمانی ها - یک نژاد کاملاً عملی - مرده های خود را می سوزانند.
واقعاً؟
یک تصور تکان دهنده ، اما این توسط دشمن آموزش داده می شود ، میدونی.
کشش ستاره ها 'class =' lazyimage lazyload 'src =' https: //hips.hearstapps.com/vader-prod.s3.amazonaws.com/1592442388-51wAzPDKyxL.jpg '> کشش ستاره ها 28.00 دلار15.99 دلار (43٪ تخفیف) اکنون خرید کنیدصورت من خالی بود ، بنابراین او براق گفت: حتی از دشمنان بیاموز. من تعجب نمی کنم اگر این آنفلوانزا ناشی از یک سوگی پوسیدگی از جبهه های جنگ باشد و جهنم.
من به دنبال او به اتاق کالبد شکافی رفتم ، جایی که میز یک محراب براق بود: ظروف سفید با یک تخلیه مرکزی و شیارهای عمیق مانند رگهای برگ. من در حالی که دکتر لین یکی از قفسه های پر بار را بیرون زد و ملافه را بلند کرد ، وسایلم را زمین گذاشتم.
بیمار من ، ایتا نونان ، در عرض چند ساعت رنگ پریده و خاکستری شد. آن انگشتان ، که به طور ناخوشایند از TNT روشن شده بود ، او در پوسته های کارخانه مهمات بسته بندی شده بود. تل شکمش زیر لباس شب. دوازدهمین بارداری وی ، هفت زندگی. یک نوزاد وجود دارد ، او در گوش من نجوا کرد. با غرور ، ترس ، سرگردانی؟
به روش معمول ، او باید بار خود را در ماه ژانویه ریخته باشد ، سپس چند هفته بعد برکت داده شده و با آب مقدس پاشیده شده است. فقط در حال حاضر كلیسا كردن به عنوان یك سنت عجیب و غریب به من اعتراض كرد ، گویی كه هنگام زایمان ، زنی ضعیف بر جای گذاشته است كه نیاز به پاك كردن دارد. آیا مرگ ایتا نونان نیاز به ریزش را از بین برد؟ من تعجب کردم - آیا پاک کردن او در نظر کشیش ها کافی بود؟
داستان های مرتبط


دکتر لین یک بلوک لاستیکی روی میز سرامیک قرار داد. این دسترسی به حفره شکم را بهبود می بخشد. آیا می توانیم او را بین خودمان مدیریت کنیم یا اینکه من یک خدمتکار می آورم؟
انتهای ملحفه را در دستان خود گرفته بود.
کودکانه ، من نمی توانستم در حالی که او رفته بود ، در خرک کم نور تنها بمانم. بنابراین من گفتم ، بدون زحمت.
گوشه های نزدیک را گرفتم و خودم را مهار کردم. زن کوچک از آنچه انتظار داشتم سنگین تر بود. کمرم محکم شد برای رفع آن کمی قوس گرفتم. ما ایتا نونان را روی سرامیک قرار دادیم و او را به یک طرف و سپس طرف دیگر چرخاندیم تا ورق قهوه ای شده را برداشته و بلوک لاستیکی را در امتداد ستون فقراتش قرار دهیم.
کمی صورتی از بینی اش بیرون ریخت. من آن را دور کردم
این معنی آنفلوانزا است: تأثیر ستارگان - تأثیر ستارگان. ایتالیایی های قرون وسطی فکر می کردند این بیماری ثابت می کند که آسمانها بر سرنوشت خود حاکم هستند و مردم به معنای واقعی کلمه دچار ستاره شده اند.
دکتر قبلاً لامپ جراحی را از کف زمین می غلتاند. او نور آن را روی بدن آموزش داد و روی آن کلیک کرد تا درخشان ترین حالت باشد.
شروع کردم به باز کردن نوارهای لباس شب. بلند کردم و کشیدم. بلکه شرمنده ایتا نونان را به هوا برسانید.
با قلم آبنما و کاغذ خودم را در آن طرف دکتر لین مستقر کردم.
زمزمه کرد ، Livor mortis ، آبی مرگ.
او نوک انگشت خود را به بازوی شفاف Ita Noonan قرار داد ، که در نقطه سفید سفید شد. بعد از دوازده ساعت ، او اظهار داشت ، حتی اگر آن را فشار دهید آبی باقی خواهد ماند.
من اشاره کردم ، بدن هنوز سفت به نظر نمی رسد.
این به دلیل سرمای اینجاست ، پرستار.
واقعاً؟
ممکن است به نظر عقب برود ، اما این فرآیندهای متابولیکی تجزیه هستند که باعث ایجاد سختی در بدن می شوند ، در حالی که درجه حرارت پایین باعث کند شدن پوسیدگی و نرم نگه داشتن جسد می شود.
بنفش در لبه های شانه ها ، بازوها ، پشت ، باسن ، پشت پاهای او جمع می شد. کبودی بالای آرنجش از جایی که سعی کردم او را زنده کنم. (بنابراین اغلب ما مجبور شدیم برای جلوگیری از تنفس ، بدن را بی احترامی کنیم).
دکتر لین نفسی را بیرون داد. چه خرابه ای در سی و سه سالگی عملاً بدون دندان است و این پای متورم باید درد دائمی او را ایجاد کند.
دکتر لین نفسی را بیرون داد. چه خرابه ای
من زمین ویران شده شکم ایتا نونان را در نظر گرفتم که ده ها بار از دشت به کوه بالا رفته بود.
آیا دکتر می دانستید ، ما در اینجا موارد دروغگویی نیمی از آنها را در انگلیس از دست می دهیم؟
من نکردم
بیشتر به این دلیل که مادران ایرلندی بیش از حد بچه دارند ، وی هنگام باز کردن تیغه های خود اضافه کرد. من ترجیح می دهم کاش پدر مقدس شما آنها را پس از ششمین سال خود رها کرد.
من تقریباً به تصویر دکتر لین – سوسیالیست پروتستان ، حزب سوگرا ، جمهوری خواه ، در یقه مانندی و عینک بلوکی او خندیدم - خواستار حضار با پاپ بندیکت برای فشار دادن حرف او شدم.
نگاهی به او انداخت که انگار باید بررسی کند که من آزرده نشده ام.
من گفتم ، آماده ، دکتر.
اکنون فکر نمی کنم برش جمجمه ای داشته باشیم ، زیرا پوشاندن آنها سخت است.
خیالم راحت شد؛ من قبلاً به کندن صورت کمک می کردم ، و این یکی از مناظر دیدنی بود که آرزو می کردم بتوانم از آن دیدن کنم.
انگشت دکتر لین روی خط موهای ایتا نونان قرار گرفت. این آنفولانزای عجیب و غریب. من دیده ام که آن را با تشنگی ، بی قراری ، بی خوابی ، دست و پا زدن ، لمس شیدایی آغاز می کند - سپس ، پس از آن ، تاری یا کسل کننده یک یا حواس دیگر & hellip؛ اما افسوس که هیچ یک از اینها زیر ذره بین نیست.
داستان های مرتبط


داوطلب شدم: برای چند هفته بعد از دوز خودم ، همه رنگها کمی خاکستری به نظر می رسیدند.
سپس شما به آرامی پیاده شدید. فراموشی ، آفازی ، بی حالی و جهنم ؛ من بازماندگان را دیده ام که با لرزیدن ، و دیگران را در مجسمه های زنده یخ زده اند. همچنین خودکشی ها ، بسیار بیشتر از آنچه روزنامه ها اعتراف می کنند.
من پرسیدم ، در مرحله هذیان؟
یا مدتها بعد ، حتی. مگر شما هفته گذشته یک بیمار به مرگ خود پریده بود؟
اوه (احساس راحتی کردم.) به ما گفتند که او از پنجره باز لیز خورده است.
دکتر لین چاقوی چاقوی خود را توسط مفصل شانه چپ ایتا نونان تنظیم کرد. من برش تنه را از اینجا شروع می کنم و خانواده هرگز آن را تشخیص نخواهند داد. خدا رحمت کند کار.
قسمت پوست را در یک قوس تمیز و عمیق ، زیر سینه های لنگ ، تماشا کردم. به سختی یک قطره خون.
او زمزمه کرد ، هرگز بیمار بیمار نیست.
من فکر کردم اگر توسط یکی منظور او خودش بود ، یا من.
او از استخوان پستان مستقیماً از طریق ناف به ناحیه تنبل بریده شد و Y را به پایان رساند. سپس قیچی های بزرگ را برداشت و آن را در امتداد هر دو طرف ایتا نونان کار کرد. او استخوان سینه و دنده های پیشانی را با یک حرکت بلند کرد ، و از این رو یک برجستگی را ایجاد کرد.
این باعث لرزیدن من شد. چقدر ریبج خودم ضعیف است چقدر همه ما شکستنی بودیم
این باعث لرزیدن من شد. چقدر ریبج خودم ضعیف است چقدر همه ما شکستنی بودیم
آیا دوز اختصاصی این آنفلوآنزا علائم عجیب و غریبی برای شما ایجاد کرد ، دکتر؟
همانطور که گفت سرش را بالا نبرد ، من چنین چیزی نداشته ام.
مسیح متعال ، این زن در میکروب ها تا آرنج بود. صدای من به شدت لرزید: ماسک نمی زدی ، حتی؟
جالب اینجاست که شواهد بسیار کمی وجود دارد که آنها اثری محافظتی داشته باشند. دستانم را مالش می دهم ، و با براندی غرغره می كنم ، و بقیه را به پرویدنس می سپارم. جمع کننده ، لطفا؟
من آنچه را که دکتر خواسته تحویل دادم. اندازه گیری و توزین شده است. فهمیدم که نمی خواهم او را ناامید کنم.
دکتر لین ادامه داد ، در مورد مقامات ، من معتقدم که بیماری همه گیر پیش از موافقت با اقدامی جز ضعیف ترین اقدام ، روند خود را طی خواهد کرد. توصیه پیاز و روغن اکالیپتوس! مانند ارسال سوسک برای توقف دستگاه بخار. نه ، همانطور که یونانی پیر عاقل یک بار گفت ، همه ما در یک شهر بدون دیوار زندگی می کنیم.
او حتماً فهمیده بود كه من او را دنبال نمی كنم ، زیرا او این حرف را به زبان ساده نوشت: وقتی صحبت از مرگ می شود.
آه بله. کاملا.
او ریه های ایتا نونان - دو کیسه سیاه - را بلند کرد و آنها را مرطوب در ظرف انتظار من انداخت. عزیزم ، چه آشفته ای. لطفاً یک نمونه بگیرید ، اگرچه من انتظار دارم که وقوع این تصویر مبهم باشد.
من یک لایه نازک تراشیدم. اسلاید رو برچسب زدم.
آیا می دانید یک دستگاه اکسیژن گران قیمت کاملاً جدید در طبقه بالا وجود دارد؟
سرم را تکان دادم.
دکتر لین گفت ، من امروز بعدازظهر آن را روی دو مرد مبتلا به ذات الریه امتحان کردم ، کاملاً بی فایده. ما گاز خالص را درست از دماغ آنها ریز می کنیم ، اما این نمی تواند از مجاری لثه آنها عبور کند.
او اکنون رسماً دیکته کرد: تورم پلور در اثر آنفلوانزا. ناسازگاری مواد از آلوئول ، برونشیول ، برونش.
همه را نوشتم.
یک نوار بافتنی تیره در پشت سر دکتر Lynn شل می شد. وقتی او سازهایش را کار می کرد لرزید. من تعجب کردم که چه مدت او را در زندان گذرانده است ، پس از افزایش 16 ‘ چگونه او از این همه محکم و سرزنده باقی مانده است.
او دیکته کرد: تارهای صوتی فرسوده شدند . تیروئید سه برابر اندازه طبیعی است. قلب گشاد شده
آیا همیشه در زنان باردار بزرگتر نیست؟
او دلم را برای مطالعه بلند نگه داشت. اما خانم نونان هر دو طرف شل و ول است ، می بینید؟ در حالی که بزرگ شدن در بارداری فقط در سمت چپ است - برای تأمین خون بیشتر جنین.
من تصور می کردم جنین از همه چیز بیشتر می خواهد. ریه های مادر ، گردش خون ، هر قسمت باید ظرفیت را افزایش دهد ، مانند کارخانه ای که برای جنگ آماده می شود.
من پرسیدم ، آیا ممکن است به همین دلیل باشد که این آنفلوآنزا به شدت آنها را تحت تأثیر قرار می دهد - زیرا سیستم های آنها از قبل پرکار شده اند؟
دکتر سر تکان داد. حتی تا هفته ها نیز به بیماری آسمان مبتلا هستند بعد از تولد ، که نشان می دهد دفاع آنها به نوعی ضعیف شده است.
به داستان قدیمی تروی فکر کردم ، سربازان یونانی که از زیر شکم اسب چوبی بیرون می آیند و شب دروازه ها را باز می کنند. توسط خود شخص خیانت می شود. دکتر لین در مورد یک شهر بدون حاشیه چه نقل کرده بود؟
او برش زد ، برچسب زدم ، کیف کردم.
او غر زد: بسیاری از کالبدشکافی ها که در سراسر جهان با زحمت انجام می شود ، و تقریباً همه چیزهایی که در مورد این نوع آنفولانزا آموخته ایم این است که جوجه کشی حدود دو روز طول می کشد.
پس آیا آنها به واکسن نزدیکتر نیستند؟
پس آیا آنها به واکسن نزدیکتر نیستند؟
سرش را تکان داد و گره شلش پرید. هنوز کسی موفق به جداسازی باکتری در سرسره نشده است. شاید این باگ کوچک برای دیدن ما خیلی کوچک باشد و باید منتظر ماند تا سازندگان ساز با میکروسکوپ قوی تری روبرو شوند ، یا احتمالاً کلاً شکل جدیدی از میکروب است.
من گیج و مبهوت شده بودم.
او کاملاً فروتنانه افزود: در اینجا ما در عصر طلایی پزشکی هستیم - چنان پیشرفت بزرگی در برابر مالاریا ، هاری ، دیفتری انجام داده ایم - و آنفلوانزای مشترک یا باغی ما را پوک می کند. نه ، شما کسانی هستید که مهم هستند ، همین الان. منظورم پرستارهای دقیق است - مراقبت عاشقانه و لطیف ، به نظر می رسد این همه نجات دهنده زندگی است.
دکتر لین به داخل حفره شکم نگاه کرد ، که پوک پوستی بود و آب آن تیره بود. او دیکته کرد: کبد متورم ، علائم خونریزی داخلی . کلیه ملتهب و پراکنده است. روده بزرگ زخم شده است.
با نمونه های خودم عصب کشی او را دنبال کردم.
او زمزمه کرد ، ما همیشه می توانستیم ستاره ها را سرزنش کنیم.
عفو می کنم ، دکتر؟
این معنی آنفلوانزا است: تأثیر ستارگان - تأثیر ستارگان. ایتالیایی های قرون وسطی فکر می کردند این بیماری ثابت می کند که آسمانها بر سرنوشت خود حاکم هستند و مردم به معنای واقعی کلمه دچار ستاره شده اند.
من تصور کردم که: اجرام آسمانی که سعی می کنند مانند بادبادک های وارونه ما را پرواز دهند. یا شاید فقط به خاطر سرگرمی های مبهم آنها ، به ما رد می شوند.
من تصور کردم که: اجرام آسمانی که سعی می کنند مانند بادبادک های وارونه ما را پرواز دهند. یا شاید فقط به خاطر سرگرمی های مبهم آنها ، به ما رد می شوند.
دکتر لین روده باریک ایتا نونان را با قیچی آزاد کرد و آن را در راه یک مار جذاب بلند کرد. اکنون، کالبد شکافی از کلمه یونانی به معنای دیدن با چشم خود است. من و شما خوش شانس هستیم ، پرستار قدرت.
اخم کردم خوش شانس؟ منظور شما زنده و سالم بودن است؟
برای حضور در اینجا ، در وسط این. ما هرگز بیشتر یا سریعتر نخواهیم آموخت.
دکتر لین چاقوی خود را زمین گذاشت و انگشتان دستش را صاف و انگشتانش صاف کرد. سپس آن را برداشته و رحم ایتا نونان را با ظرافت شکاف دهید. همه ما تلاش خود را برای افزایش مجموع دانش بشری انجام می دهیم ، از جمله خانم نونان.
او فلپ را بلند کرد و کیسه آمنیوتیک را پوست گرفت. زیر لب اضافه شد ، حتی آخرین نونان کوچکش.
او جنین را از حفره قرمز بیرون کشید ، آن را در دستان خود گرفت.
نه به او . دیدم پسر است.
دکتر لین گفت ، هیچ نشانه ای از آنفولانزا به او آسیب نرساند. اندازه گیری ، لطفا؟
او او را به طرزی طولانی در ظرف دراز کرد ، گویی که برای اولین و تنها بار در زندگی خود ایستاده است.
نوار را در قسمت تاج جمجمه قرار دادم ، به سمت انگشت بزرگ پا پایین رفتم. من به سختی شنیدم که گفتم ، درست زیر پانزده اینچ.
ظرف را روی ترازو گذاشتم و اضافه کردم ، کمی کمتر از سه پوند.
اتاق 'class =' lazyimage lazyload 'src =' https: //hips.hearstapps.com/vader-prod.s3.amazonaws.com/1592442778-41EDmGjzu8L.jpg '> اتاق 16.99 دلار11.17 دلار (34٪ تخفیف) اکنون خرید کنیدپس دکتر بیست و هشت هفته با آرامش گفت. و کمبود وزن
فهمیدم؛ او حق داشت که سزارین پس از مرگ انجام ندهد.
صورت کوچک و بیگانه. به خودم اجازه دادم خیلی طولانی به نظر بیایم و یکدفعه داشت نفس نفس می زدم و از آب نمک کور شدم.
قدرت پرستار. جولیا صدای دکتر مهربان بود.
از کجا او اسم کوچک من را می دانست؟ وقتی اشکهایم را خفه کردم تعجب کردم. ببخشید من
کاملاً خوب است
هق هق گریه کردم ، او عالی است.
او هست.
من برای او و مادرش بر روی تخته و چهار خواهر و برادرش پیش او و هفت یتیم و پدر داغدارشان گریه کردم. آیا آقای نونان آنها را به نوعی بزرگ می کند یا اینکه آنها را برای مادربزرگ و مادربزرگ ، خاله ، غریبه حمل می کنند؟
چشم هایم را پاک کردم وقتی دکتر لین شروع به انداختن اندام ها کرد.
دستان او آرام شد و نوزاد را درون مادرش قرار داد. من یک جعبه سواب کشش کتان به او پیشنهاد دادم. او سه مشت را به عنوان بالشتک قرار داد ، و سپس دنده را دوباره در جای خود قرار داد. لبه های پوست را به هم نزدیک کرد ، گویی پرده های اتاق خواب را می کشد تا شب خاموش شود. من با سوزن نخ آماده شدم ، و او شروع به دوختن کرد.
این محتوا از {embed-name} وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.برای راه های بیشتر برای بهترین زندگی خود به علاوه همه چیز اپرا ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید!
این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و مطالب مشابه را در piano.io تبلیغات بیابید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید