سکوت شنبه (روز قبل از عید پاک) در مسیحیت

تعطیلات

من از بررسی برخی از جنبه های کمتر مورد بحث کتاب مقدس لذت می برم.

در کتاب مقدس اطلاعاتی در مورد روز قبل از رستاخیز عیسی وجود ندارد، که در طی آن شاگردان او باید ترسیده، سردرگم و نسبت به آینده مطمئن نبوده باشند.

در کتاب مقدس اطلاعاتی در مورد روز قبل از رستاخیز عیسی وجود ندارد، که در طی آن شاگردان او باید ترسیده، سردرگم و نسبت به آینده مطمئن نبوده باشند.

Europeana از طریق Unsplash. کانوا

اولین شنبه خاموش

برای ما مدرن‌ها، شنبه قبل از عید پاک معمولاً به تماشای رویدادهای ورزشی مورد علاقه‌مان، شرکت در فروش در مرکز خرید و گذراندن زمان با کیفیت با خانواده می‌گذرد. با این حال، پس از مصلوب شدن، اولین پیروان مسیح یک روز قبل از رستاخیز او را به شیوه ای بسیار متفاوت سپری کردند. آنها همه چیز را برای پیروی از مسیح رها کرده بودند و در سه سال گذشته با او بودند، اما همانطور که آخرین هفته عیسی در برابر آنها می گذرد، آنها گره خوردن امیدها و رویاهای خود را تماشا کردند. آنها با چیزی جز شک، سرخوردگی و واقعیت یک پادشاه مرده تنها ماندند.

هفته آخر عیسی

چگونه ممکن است این اتفاق بیفتد؟ روز یکشنبه، اولین روز از هفته عید فصح، همه چیز با شکوه شروع شد. عیسی مانند یک پادشاه در خیابان های اورشلیم رژه رفت. هزاران نفر در خیابان‌ها جمع شدند و بازار را سیل کردند. بالاخره همه چیز رو به جلو بود و شاگردان توجهی را که آرزوی آن را داشتند به خود جلب کردند.

با این حال، روز دوشنبه، همه چیز دوباره شروع به تغییر کرد. جمعیت هنوز زیاد بود، و عیسی هرگز بیشتر از این به تعالیم خود توجه نداشت، اما همه چیز شروع به تغییر کرد. او شروع به هجوم به داخل اتاق‌ها و میزهای پرت‌کردن کرد در حالی که کبوترها در اطراف پرواز می‌کردند و تاجران از هم می‌پریدند و پراکنده می‌شدند. حال و هوا عوض شده بود و دوشنبه شد سه شنبه.

سه شنبه هفته آخر مسیح روز مجادله و رویارویی بود. اقتدار عیسی زیر سوال رفت. و در پایان پرسش، آخرین خطبه خود را به فریسیان ایراد کرد. آخرین سخنان عیسی به فریسیان درباره محبت یا شفقت نبود. آنها در مورد ایمان ساختگی و قلب های توخالی بودند. این یک اسلم دانک در مقابل رهبری قانونی آنها بود. عیسی شش بار آنها را منافق و پنج بار آنها را کور خواند. از دیدگاه روابط عمومی، روز سه شنبه برای عیسی و پیروانش خوب نبود.

هیچ رویدادی برای چهارشنبه در متن باستان ثبت نشده است. روز پنجشنبه، عیسی و پیروانش از شام عید پسح با هم لذت بردند. آن یازده نفر قبل از دستگیری در جتسیمانی، آخرین سخنرانی او را با آنها شنیدند. مسیح در روز جمعه ضرب و شتم، شلاق، شش محاکمه ناعادلانه و مصلوب وحشتناکی را تحمل کرد که به مرگ و دفن او ختم شد.

یک روز قبل از مصلوب شدن، عیسی در یک شام عید فصح با شاگردانش شریک شد.

یک روز قبل از مصلوب شدن، عیسی در یک شام عید فصح با شاگردانش شریک شد.

سکوت شنبه

در میان وحشت مصلوب شدن و شکوه قیامت - بین غم جمعه و جشن یکشنبه - سکوت شنبه بود. این روزی بود که کتاب مقدس و حتی فرشتگان سکوت کردند. برای اولین پیروان مسیح، زمان بسیار سختی بود. آنها ممکن است احساس کنند که حتی خدا هم ساکت است - که او یا نگران درد و مبارزه آنها نیست یا نمی تواند کاری در مورد آن انجام دهد.

شنبه بود، و اولین پیروان مسیح خود را در شبه ایمنی اتاق بالا دیدند. همانطور که چراغ‌های نفتی ارواح سوسوزن را به دیوارها پرتاب می‌کردند و شاگردان با افکار و تردیدهای خود تنها ماندند. همانطور که آنها در مورد تمام فعالیت های هفته گذشته فکر می کردند، احتمالاً ذهن آنها به غذای عید پسح که با عیسی در همان اتاقی که اکنون پنهان شده بودند، برگشت. آنها معنی بره بریان شده، نان فطیر، فنجان های شراب، سبزی های تلخ و آب شور را می دانستند، اما نمی توانستند بفهمند که تجسم همه آن نمادها و سنت های پسح در میان آنها خوابیده است.

در اولین شنبه خاموش، وقتی شاگردان مسیح در کنار نور چراغ های نفتی نشسته بودند و به ایمان و آینده مبهم خود فکر می کردند، حال و هوای غم انگیزی بود.

در اولین شنبه خاموش، وقتی شاگردان مسیح در کنار نور چراغ های نفتی نشسته بودند و به ایمان و آینده مبهم خود فکر می کردند، حال و هوای غم انگیزی بود.

آنها عیسی را دیده بودند که جام فصح را گرفت و شکر کرد. آنها سخنان او را شنیده بودند: 'من شدیداً آرزو داشتم که این فصح را قبل از اینکه رنج بکشم، با شما بخورم. زیرا به شما می گویم که دیگر هرگز آن را نخواهم خورد تا زمانی که در ملکوت خدا تمام شود.

اما شاگردان واقعاً نمی دانستند که منظور عیسی از 'رنج کشیدن' چیست. او سعی کرده بود به آنها هشدار دهد، اما در رویاهای آنها از پادشاهی جایی برای پادشاه مرده وجود نداشت. شاید آنها آنچه را که می خواستند بشنوند شنیدند و آنچه را که مناسب نبود کنار گذاشتند.

بنابراین، آنها در سکوت شنبه بودند، در دریای تردید و سرخوردگی خود دست و پنجه نرم می کردند، سعی می کردند هر یک از آن ها را معنا کنند، و متعجب بودند که چرا به نظر می رسد خدا روی دستانش نشسته و هیچ کاری نمی کند. آن‌ها احتمالاً از خود می‌پرسیدند که چه چیزی می‌تواند برای آنها و ایمانشان باشد.

سکوت شنبه در عصر مدرن

این شنبه عید پاک، باشد که مدتی در سکوت درنگ کنیم تا عظمت آن قبر خالی مانند هرگز بر ما تأثیر بگذارد و قدرت تغییر دهنده حیات رستاخیز او سلطنتی آزاد داشته باشد تا کار عظیم خود را در ما انجام دهد.

اگر خود را در فصل سکوت می بینید، امیدوار باشید! خوب است که درنگ کنیم، اما ما برای زندگی در آنجا ساخته نشده ایم. روز جمعه خدا خیلی سر و صدا کرد. به نظر می رسید که او شنبه سکوت کرده است. اما خدا و فرشتگانش خانه را تکان دادند و بر خود مرگ غلبه کردند. شاید شنبه باشد با تمام سکوت و کشمکش، اما یکشنبه می آید و با آن نوید رستاخیز می آید!

یادداشتی درباره جمعه خوب

جمعه خوب، روزی برای یادآوری صعود مسیح به بالای تپه قربانی است. صعود او به آن تپه، هدف اصلی زندگی او بود - او خودش این را گفت. او گفت، او آمده بود، 'نه برای خدمت، بلکه برای خدمت، و برای دادن جان خود را به عنوان باج برای بسیاری.' ظاهراً اوج خدمت او فداکاری او بود. این صرفاً پایان زندگی فانی او نبود. این هدف زندگی جاودانه او بود. این پایان داستان نبود - موضوع داستان بود.