پرتقال کریسمس: یک سنت کریسمس
تعطیلات
من عاشق کریسمس هستم و از به اشتراک گذاشتن سنت های خانوادگی خود با دیگران لذت می برم.

الکس در حال لذت بردن از پرتقال کریسمس خود است!
دنیز هندلون
هر سال بابانوئل در جورابهای ما یک پرتقال را روی انگشت پا قرار میداد. البته زیورآلات و چیزهای دیگری هم وجود داشت که جوراب ساق بلند را پر می کرد، اما هر سال تغییر می کرد. چیزی که همیشه می توانستیم روی آن حساب کنیم پرتقال کریسمس بود.
حتی وقتی من و خواهرم بزرگ شدیم، مادرم هنوز آن پرتقال را در انگشت پا گذاشت و من واقعاً به این فکر نکردم که چرا این کار را کرد یا حتی از او پرسیده بودم. با این حال، زمانی که ازدواج کردم، حتی قبل از فرزندانم، این سنت را ادامه دادم. خنده دار است زیرا شوهرم این سنت را نداشت اما سال ها بوده که به نوعی دو پرتقال ها در جوراب های کریسمس ما قرار گرفتند.
در برخی داستانها خواندهام که دلیل این که پرتقال در فصل کریسمس هدیهای با ارزش بود، این بود که یافتن آنها به خصوص در ایالتهای شمالی بسیار دشوارتر بود. از آنجایی که یافتن آنها سخت بود، گران بودند و لوکس به حساب می آمدند. مطمئناً چیزی نیست که خانوادههای کارگر پولی را که به سختی به دست میآورند خرج کنند تا هر روز روی میز داشته باشند.

کارا اردلین

کارا اردلین
تاریخ
داستان های زیادی در مورد پرتقال کریسمس وجود دارد. وقتی سرانجام از مادرم پرسیدم که این سنت چگونه شکل گرفت، او به من گفت که در مورد آن در کتاب لورا اینگالز وایلدر خوانده است و عاشق این ایده شده است. چیزی در مورد رایحه تازه و مرکباتی که هنگام پوست کندن اتاق را پر می کند، باعث شد که او بخواهد آن را به سنت کریسمس خود اضافه کند. علاوه بر این، اگر به یک جوراب کریسمس و اندازه یک پرتقال فکر کنید، واقعاً آن جوراب را پر می کند. «اضافی» کمتری مورد نیاز است. و بنابراین پرتقال کریسمس در خانه ما متولد شد.
زمانی که معلم شدم، به طور هدفمند کتاب جمع آوری کردم. مجموعه کتابها و کتابهای همان نویسنده را جمعآوری کردم، همه به نام ارتباط دادن یک داستان به آنچه در کلاس یاد میگرفتیم. بنابراین در کمال تعجب، داستان را پیدا کردم یک پرتقال برای فرانکی توسط پاتریشیا پولاکو هنگامی که شروع به جمع آوری داستان های او کردم. نمی دانستم که این نسخه ای از پرتقال کریسمس است.
کتاب در مورد پرتقال کریسمس
داستان های زیادی وجود دارد که به نارنجی کریسمس اشاره می کنند، با این حال، موضوع در همه نسبتاً یکسان است. این فصل بخشش است و تکه های پرتقال نشان دهنده توانایی به اشتراک گذاشتن آنچه دارید با دیگران است. در طول فصل تعطیلات در ماه دسامبر، بدون توجه به اعتقادات مذهبی شما، یادآوری بزرگی برای به یاد آوردن دیگران و حفظ ایده به اشتراک گذاری و بخشش در قلب شماست. یک پرتقال برای فرانکی یک داستان عالی است که من دوست دارم هر کریسمس با فرزندانم به اشتراک بگذارم.
پرتقال کریسمس
رسم و رسوم
سنت ها بخش فوق العاده ای نه تنها در فصل تعطیلات بلکه به طور کلی خانواده ها هستند. از اینکه سنت کریسمس خانواده ام را با من در میان گذاشتید متشکرم. از خانه من تا خانه شما، برای شما و خانواده تان تعطیلات خوشی را آرزو می کنم، فارغ از اینکه چه اعتقادات مذهبی دارید.

گریس و الکس، کریسمس 2010، کریسمس مبارک!
کارا اردلین
نظرات
مارکوس پتز در 02 ژانویه 2016:
مردم نیمی از آشغال ها را نمی نویسند. با توجه به اینکه این سنت پیش از قرن بیستم است، نمی تواند یک سنت دوران افسردگی باشد. با توجه به اینکه در سرتاسر اروپا رایج است، بعید است که منشأ آن در ایالات متحده باشد. در واقع برخی می گویند که پرتقال نشان دهنده هدیه بابا نوئل در ترکیه است.
چگونه دیگران می توانند چنین انگیزه ای را بنویسند یا باور کنند که از غرب میانه سرچشمه گرفته است یا اینکه مادرشان آن را اختراع کرده است، نمی دانم.
راجر لومیس در 17 دسامبر 2014:
اگر یادم باشد، این سنت صدها سال قدمت دارد. چیزی در مورد توپ طلا وجود دارد که به افراد فقیر یا خانواده نیازمند در زمانی که به آن نیاز داشتند کمک کرد. من فکر میکنم گلوب/زیور آلات روی درخت محصولی از آن است. من فکر می کنم یکی از سنت های سنت بخشی از آن است. همیشه مربوط به عمل نیک، رحمت و فیض در اطراف جشن میلاد مسیح است بر خلاف جشن های بت پرستان، به عنوان درخت سبز و همیشه سبز. ایالات متحده آمریکا جایی بود که بسیاری از سنت های جهانی با هم ذوب شدند. با تعداد زیادی از مردم که از سراسر جهان می آیند، اما می خواهند یک نفر باشند. جشن های فصل مسیح برای همه شما مبارک.
هیلدا در 13 دسامبر 2013:
من در بریتانیا بزرگ شدم و همیشه یک پرتقال در نوک جوراب خود پیدا میکردم، مگر در طول جنگ جهانی دوم که میوه کم بود.
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 28 نوامبر 2011:
HBN چقدر طعنه آمیز! من نمی توانم صبر کنم تا در مورد او بخوانم. اعتراف می کنم که قبلاً واقعاً در مورد او نشنیده بودم. با تشکر از نظرات شما!
اوه RT، چه پایان غم انگیزی! حتی در بدترین زمانهایمان، چیزهای زیادی برای شکرگزاری داریم و گاهی به آن یادآوریها نیاز داریم. از بازدیدتان متشکریم.
RTalloni در 27 نوامبر 2011:
مرکز شسته و رفته در سنت ها! بزرگ شدن در فلوریدا به این معنی بود که پرتقال فراوان بود، بنابراین من کاملاً نمی دانستم چگونه رای بدهم. آنها یک سنت برای جوراب ساق بلند نبودند، اما ما پرتقال تازه داشتیم و آنها را دوست داشتیم!
یادم میآید که مدتها پیش کتابی درباره یک خانواده روسی (فکر میکنم) خواندم که به دلیل شرایطشان فقیر شده بودند. یک پسر همیشه رویای یک پرتقال را در سر می پروراند - بوی، مزه، احساس. او حتی یکی را ندیده بود، فقط در مورد آنها شنیده بود. سپس یک کریسمس به هر کودک پرتقال مخصوص به خود داده شد! همه به جز این یک پسر بلافاصله پسرشان را خوردند، اما او پسرش را گرامی داشت. او آن را نزد خود نگه می داشت، حتی با آن می خوابید و در رویای روزی بود که آن را می خورد. متأسفانه قبل از خوردن آن بد شد. می دانم که این پایان چندان خوشایندی برای این قسمت از داستان آنها نیست، اما اکنون همیشه به این فکر می کنم که وقتی پرتقال می خورم، در کشورمان در مقایسه با بسیاری از نقاط دیگر دنیا چقدر باید شکرگزار باشیم.
گیل سوباتکین از کارولینای جنوبی در 27 نوامبر 2011:
من هرگز در مورد پرتقال کریسمس چیزی نشنیده بودم تا اینکه بعدازظهر دیروز که در تظاهرات آشپزی و سخنرانی سرآشپز بازنشسته کاخ سفید رولاند مسنیر شرکت کردم. او در یک روستای کوچک در فرانسه در خانواده ای بسیار پرجمعیت بزرگ شد. پدر و مادرش فقیر بودند، آب لوله کشی یا برق نداشتند و هدیه او در هر کریسمس یک پرتقال بود - که به گفته او یک لذت واقعی بود. من فقط آن داستان را در مرکزی که درباره او نوشتم گنجاندم و از دیدن منشأ این رسم در مرکز شما خوشحال شدم.
مرکز بزرگ، به خصوص آن عکس زیبای کریسمس الکس و گریس در پایان. به جز خنده دار در سراسر هیئت مدیره رای داد.
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 14 نوامبر 2011:
ممنون که سوزان را خواندید و نظر دادید. جالب است بدانیم چرا کارهایی را که بدیهی می دانیم انجام می دهیم. خیلی خوشحالم که سر زدی و ممنون بابت تعریفت از عکس ها!
سوزان زوتاوتاس از انتاریو، کانادا در 13 نوامبر 2011:
ما هم همیشه یک پرتقال یا یک ماندارین در جورابهایمان میداشتیم. من هرگز واقعاً نپرسیدم که چرا. اگرچه سنت شگفت انگیزی است که من حتی با خودم هم آن را حفظ کرده ام.
عکس ها را دوست دارم و من واقعاً عکس پروفایل جدید شما را دوست دارم.
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 13 نوامبر 2011:
من بسیار هیجان زده هستم که این مرکز به افراد زیادی این فرصت را داده است که چنین خاطرات عالی را زنده کنند. با تشکر از اضافه شدن شما به این مرکز love2cook1954.
love2cook1954 در 13 نوامبر 2011:
من هنوز هم پرتقال، نارنگی، سیب، آجیل و آب نبات را در روز کریسمس می گذارم... این برای من مانند طبیعت دوم است.
تشکر Cardelean برای خاطرات (لبخند)
کاردل (نویسنده) از میشیگان در 12 نوامبر 2011:
حتی اگر هنوز آنها را به طور مرتب در خانه خود دریافت می کنیم، هنوز هم برای ما در کریسمس یک لذت است! با تشکر از به اشتراک گذاری تجربه خود را Leslie.
لزلی جو بارا در 11 نوامبر 2011:
همیشه وقتی کریسمس را در خانه نانا می گذراندیم یک پرتقال می گرفتیم. او به من گفت که از رکود بزرگ ناشی می شود، زمانی که میوه کمیاب و گران بود، بنابراین یک خوراکی است. مرکز بزرگ!
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 10 نوامبر 2011:
نگه داشتن کریستین پور عالی است! بابت نظراتتون ممنونم.
کریستین پور در 10 نوامبر 2011:
این یک مرکز بسیار شیرین بود! این باعث شد به کودکیام فکر کنم، ما همیشه در جورابهایمان پرتقال داشتیم! فکر می کنم این سنت را نیز ادامه دهم. :)
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 9 نوامبر 2011:
عجب بچه گربه خیالبافی من هیچ نظری نداشتم! با تشکر برای به اشتراک گذاری آن کمی از اطلاعات بسیار جالب. شما واقعاً به این مرکز اضافه کردید، من از آن تشکر می کنم.
کیتی فیلدز از سامرلند در 08 نوامبر 2011:
در واقع پدربزرگ و مادربزرگ من از طرف پدرم همیشه در جوراب های کریسمس ما پرتقال می گذاشتند. من در واقع خوانده ام که استفاده از پرتقال در کریسمس به دوران باستان بازمی گردد. هر مرکباتی که در کریسمس استفاده میشد نشاندهنده ایده یا التماس برای بازگشت خورشید به زمین بود (یول یا انقلاب زمستانی در 21 دسامبر کوتاهترین روز سال بود و بسیاری از مردم معتقد بودند که باید دعا کنند و درخواست بازگشت خورشید را داشته باشند. ). مرکبات نمایانگر خورشید و قدردانی مردم از گرمای خورشید و حیات به زمین بود. با تشکر و مرکز عالی!
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 08 نوامبر 2011:
من فقط می توانم هزینه آنها را در قطب شمال تصور کنم، Red Elf. مطمئناً گیاه بومی نیست! بابت خواندن و نظر دادن متشکرم.
خوشحالم که لبخندی به لبت آورد استاد فیلم. من هنوز مشتاقانه منتظرم که هر سال یکی از آن ها را پیدا کنم! و با تشکر از رای و تعریف بچه!
استاد فیلم از بریتانیا در 08 نوامبر 2011:
اوه پرتقال کریسمس، خاطره خاصی است و باعث شد لبخند بزنم، همیشه یکی در جوراب من بود.
هاب دوست داشتنی و عکس گریس و الکس زیباست!
رای دادن، ممنون
RedElf از کانادا در 07 نوامبر 2011:
سنت دوست داشتنی - ما همیشه یک پرتقال در نوک جوراب های کریسمس خود پیدا می کنیم و آن را به فرزندان خود نیز منتقل کرده ایم. زمانی که ما در قطب شمال زندگی می کردیم، آنها خوراکی بسیار گران قیمتی بودند.
کاردل (نویسنده) از میشیگان در 07 نوامبر 2011:
عجب مربی آواز، من احساس افتخار می کنم! من کاملاً درک می کنم 'تا زمانی که زمان اجازه می دهد.' زندگی برای من هم خیلی شلوغ است. با تشکر بسیار برای خواندن و اظهار نظر. خوشحالم که توانستم خاطرات خوبی را برای شما زنده کنم.
آه، دارچین! این کاملا منطقی است. از اینکه سر زدید و WillStarr را اضافه کردید متشکریم.
ویل استار از فینیکس، آریزونا در 07 نوامبر 2011:
خواهر بزرگترم همین الان به من گفت که مامان هم از دارچین استفاده کرده است. فقط یادم میاد چقدر بوی خوبی داشت!
آدری هانت از Pahrump NV در 07 نوامبر 2011:
پرتقال کریسمس یک سنت در خانواده من بوده و همه ما آن را دوست داریم. خیلی خوشحالم که یک مرکز در این مورد نوشتید، زیرا به یادآوری خاطرات شاد سال های گذشته کمک کرد.
من چیزهای خوبی در مورد شما و مراکز شما شنیده ام. من همه آنها را می خوانم، تا زمانی که زمان اجازه دهد. در همین حال، برای شما و شما آرزو می کنم که فصل تعطیلات آینده بسیار سرگرم کننده ای باشد.
خیلی ممنونم!
کوچ صوتی~
کاردل (نویسنده) از میشیگان در 07 نوامبر 2011:
ویل استار شگفت انگیز به نظر می رسد! من فقط ممکن است مجبور شوم امسال یک کاسه پرتقال را آنطور بیرون بریزم. با تشکر از نظرات.
ممنون سیمون، خوشحالم که از آن لذت بردی!
سیمون هاروکو اسمیت از سانفرانسیسکو در 07 نوامبر 2011:
پرتقال کریسمس! چه سنت افسانه ای! من قبلاً در مورد آن شنیده بودم، و همچنین در زمینه لوکس بودن آن در گذشته. چقدر خوب که زنده نگهش داشتی
ممنون که آن را با ما به اشتراک گذاشتید :D
ویل استار از فینیکس، آریزونا در 07 نوامبر 2011:
در خانه ما نیز این یک سنت بود، به علاوه مادر همیشه یک کاسه پرتقال داشت که آن را سوراخ کرده بود و با میخک میخک کرده بود. عطر مخلوط مرکبات و میخک کل اتاق را گرم کرده بود!
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 06 نوامبر 2011:
آیا این شگفتانگیز نیست که فکر کنیم چیزی که هر روز میبینیم و واقعاً بدیهی میگیریم، زمانی چیزی بوده که در گذشته بسیار غیرعادی و ارزشمند بوده است! از به اشتراک گذاری داستان خود و حضور شما متشکریم.
مارن الیزابت مورگان از پنسیلوانیا در 06 نوامبر 2011:
یکی از مادربزرگهایم نیز پرتقال را به عنوان هدیه کریسمس بها میداد. او اولین پرتقال خود را در سن 14 سالگی خورد. او هرگز آن را فراموش نکرد. من در هر جوراب ساق بلند یک پرتقال هم ریختم.
کاردل (نویسنده) از میشیگان در 06 نوامبر 2011:
من فکر می کنم گاهی اوقات سنت ها از ضروریات متولد می شوند کشاورز کثیف. با تشکر بسیار برای نظر شما.
ممنون از لینک مامان!
دنیز هندلون از کارولینای شمالی در 06 نوامبر 2011:
کارا-من یکی از آخرین سنت های خود را به این مرکز پیوند دادم.
جیل اسپنسر از ایالات متحده در 06 نوامبر 2011:
یکی از مادربزرگ های من خیلی فقیر بزرگ شد. در کودکی، یک پرتقال تنها هدیه کریسمس او بود. نمیدانستم که گرفتن یکی از آنها یک سنت است.
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 06 نوامبر 2011:
به نظر می رسد قدردانی نسبت به آنچه که فرد دارد در جامعه امروزی Love2Cook1954 از بین رفته است. من سعی می کنم با خانواده خودم تا حدودی به سادگی برگردم. بابت نظراتتون ممنونم.
من خیلی خوشحالم که این خاطرات خوبی را برای شما به ارمغان آورد Mary615. ما همچنین 'خیلی' بزرگ نشدیم و از چیزهایی که بسیاری از جوانان امروز در جامعه امروزی هستند قدردان چیزهایی بودیم. ممنون که سر زدید
ممنون مامان داستان های زیادی وجود دارد. من عاشق خواندن این یکی برای بچه ها در کریسمس هستم و خوشحالم که عکس را دوست داشتید!
دیدن این که بسیاری دیگر از فلورا سنت مشابهی دارند، جالب است.
فلورا برین رابیسون در 6 نوامبر 2011:
ما همیشه یک پرتقال ماندرین در جورابهای بلندمان پیدا میکردیم.
دنیز هندلون از کارولینای شمالی در 05 نوامبر 2011:
کارا چه مرکز بزرگی - متوجه نشدم که در واقع به تعداد کتابهایی که در اینجا آوردهاید در این زمینه وجود دارد. عکس این دو با هم ناک اوت است! ممنون که در مورد این موضوع مانند نظرسنجی خود نوشتید. :)
مری حیات از فلوریدا در 05 نوامبر 2011:
شما با این یکی خاطرات خوبی را زنده کردید. من هر کریسمس یک پرتقال در جورابهایم میآورم. یه مشت آجیل هم گرفتم. در خانه من پولی برای کادو نبود، اما من همیشه به یاد پرتقال هستم. فکر نمیکنم هیچ اسباببازیای را که گرفتم به خاطر بیاورم.
Love2Cook1954 در 05 نوامبر 2011:
بله من به یاد آن روزها هستم. در خانواده من همه ما یک کیسه قهوه ای رنگ پر از آجیل، میوه ها و آب نبات گرفتیم. دریافت آن خوراکی ها واقعاً هیجان انگیز بود زیرا، ما فقط هر روز آب نبات نمی خوردیم. ما یک اسباب بازی و لباس گرفتیم و واقعاً از آن قدردانی کردیم.
کاردلین (نویسنده) از میشیگان در 5 نوامبر 2011:
با تشکر لیا، من واقعا فکر می کنم این یک چیز غرب میانه است، اما من هیچ مدرکی برای آن ندارم. امیدوارم بابانوئل امسال پرتقال برای خانواده شما بیاورد! و ممنون از نظر بچه :)
عمه دانت، مامان فکر می کرد که آیا شما بچه ها این کار را در کودکی انجام می دادید؟ او نمی توانست به خاطر بیاورد. قبول دارم که سنت ها بسیار مهم هستند. ممنون بابت نظرتان.
پاملا، خنده دار نیست که افراد زیادی پرتقال دریافت کردند، اما شرط می بندم که خیلی ها واقعاً به آن فکر نکرده اند. با تشکر از رای و تعریف!
امیدوارم بتوانم تعدادی از پرستار جزیره هاب کریسمس را بخوانم. کار تمام وقتم مرا مشغول می کند، بنابراین نمی توانم هر چند وقت یک بار که دلم می خواهد، هاب ها را بخوانم. بابت خواندن و نظر دادن متشکرم.
پرستار جزیره از جزیره ونکوور، کانادا در 05 نوامبر 2011:
من عاشق تمام مراکز کریسمس هستم! پرتقال را هم داخل جورابمان می گذاریم. آفرین.
پاملا اوگلزبی از Sunny Florida در 05 نوامبر 2011:
زمانی که من بزرگ شدم اغلب پرتقال می گرفتیم. این سنت چیزی است که کریسمس را بسیار خاص می کند. فرزندان شما دوست داشتنی هستند رتبه بندی عالی و زیبا.
دانت وات از ایلینوی در 05 نوامبر 2011:
من نمی دانستم شما بچه ها این سنت را دارید اما به نظر می رسد سنت خوبی است. سنت های خانوادگی برای تداوم و ایجاد این احساس امنیت بسیار مهم هستند - احساس 'همه چیز با دنیا خوب است، مهم نیست که زندگی چقدر ممکن است در خارج از دیوارهای ما دیوانه کننده باشد'.
لیا لفلر از غرب نیویورک در 5 نوامبر 2011:
پدربزرگ من همیشه یک پرتقال کریسمس می گرفت - او در مزرعه ای در میسوری با 10 خواهر و برادر بزرگ شد، و من تقریباً مطمئن هستم که پرتقال (به همراه مقداری آب نبات خانگی) قسمت اعظم کریسمس آنها را تشکیل می داد! چه مرکز بزرگی است، و فکر میکنم ممکن است سعی کنم این سنت را به کار ببرم. چه جالب! به عنوان یک یادداشت جانبی، آن عکس از بچه های کوچک شما واقعاً شایان ستایش است. هیچ چیز بهتر از چهره های کوچک در کریسمس نیست!