جنا بوش هاجر می گوید پدرش ، جورج دبلیو بوش ، در ویرایش خاطرات جدیدش کمک کرد
سرگرمی
هارپر کالینز - کتاب جدید تکان دهنده جنا بوش هاجر ، همه چیز زیبا در زمان خود ، در 8 سپتامبر منتشر شد.
- در خاطرات ، بوش هاجر در یک بازه زمانی که سه پدربزرگ و مادربزرگ باقی مانده خود را از دست داده تأمل می کند.
- در زیر ، بوش هگر در مورد مادری صحبت می کند ، اخبار را در طی یک بیماری همه گیر لنگر می اندازد ، و عضو یکی از معروف ترین سلسله های سیاسی آمریکا است.
قبل از او بود باشگاه کتاب و یک امروز لنگر نشان دادن ، جنا بوش هاجر یک دختر بود. نه فقط هر دختری ، اما اولین فرزند دختر بوش هگر در کنار خواهر دوقلوی خود باربارا ، سنین اصلی بین 18 تا 26 سال را به عنوان فرزند رئیس جمهور جورج دبلیو بوش مورد بررسی دقیق قرار داد.
داستان های مرتبط
باشگاه های کتاب گفتگوی اپرا و جنا بوش هاجر 
جنا بوش هاجر سرانجام با والدین خود پیوست 
معرفی جدیدترین کتاب جنا بوش هاجر در خاطرات جدید او همه چیز زیبا در زمان خود : فصل های عشق و از دست دادن ، بوش هاجر بیشتر به هویت خود به عنوان یک نوه و یک مادر علاقه مند است - و قاب کوچکی که هر دو در آن واحد حضور داشتند.
در بازه یک سال ، بوش هگر سه پدربزرگ و مادربزرگ باقیمانده خود را از دست داد ، همه غیر نسنی: مادربزرگش باربارا بوش ، در آوریل 2018 درگذشت در 92؛ پدربزرگش ، رئیس جمهور سابق جورج H.W. بوته در نوامبر سال 94 دنبال شد ؛ و مادر مادرش ، جنا هاوکینز ، در ماه مه 2019 در 99 درگذشت . پدر مادرش ، هارولد هاوکینز ، در سال 1995 درگذشت.
بوش هگر در همه چیز زیبا در زمان خود ، تأمل در مورد میراث باربارا بوش که بلافاصله پس از مرگ توسط کارشناسان سیاسی مورد بررسی قرار گرفت.
همانطور که این نقل قول نشان می دهد ، بوش هاجر در تأیید جذابیت غیرقابل انکار پیش فرض کتاب چندان دلچسب نیست: دودمان یک سلسله سیاسی در مورد خانواده مشهور خود روراست می شود. بوش هاجر در طول خاطرات ، تربیت فوق العاده خود ، از جمله تابستان های ایده آل را درک می کند در محوطه خانواده بوش در ماین و زمانی که مادربزرگ آنها و خواهرش برای سفارش ساندویچ PB&J به سالن بولینگ کاخ سفید سرزنش کردند. ('این هتل نیست!')
با این حال ، این کتاب به ویژه در جهانی بودن آن طنین انداز است: اگرچه دختر و نوه بودن یک رئیس جمهور ایالات متحده امری عادی نیست ، اما ضرر قطعاً اینگونه است. در میان صفحات اشک آور ، بوش هاجر با پدربزرگ و مادربزرگ ، حافظان خاطرات کودکی اش که به رنگ طلا هستند ، خداحافظی می کند و از رسیدن ناگهانی به مرحله جدیدی از زندگی تأمل می کند. 'چقدر تازه در آغاز بودم. حالا من در وسط هستم. او می نویسد ، سه نفر از افرادی که در دنیا بیشتر دوستشان داشتم به پایان خود رسیده اند.
در مصاحبه ای با OprahMag.com ، بوش هگر در مورد پردازش غم و اندوه در جامعه ، فضیلت گوش دادن و دیدن پدربزرگ و مادربزرگ پدر و مادرش برای میلا 7 ساله صحبت می کند. خشخاش ، 5 ، و هال ، 1.
آیا در مورد این زمان با مادربزرگ و مادربزرگ خود در حال گفتگو بوده اید؟ ای کاش می توانستید با آنها صحبت کنید؟
دوست دارم حرفهای آنها را بشنوم. آنها چنین اهل گفتگو بودند. آنها دوست داشتند که به نظرات دیگران گوش دهند ، و گفتگوهای فوق العاده ای درباره وضعیت جهان داشته باشند. آنها دوست داشتند با بسیاری از افراد مختلف ، با افکار مختلف نشسته باشند. دلم برای گفتگو با آنها در مورد اخبار روز ، شنیدن نظراتشان و همچنین شنیده شدن تنگ شده است.
من بعنوان شخصی که ملکه باشگاه کتاب است ، می دانم که چه نوع مکالمه هایی را امیدوار می کنید که خاطرات شما در باشگاه های کتاب جرقه بزند.
من فکر می کنم این گفتگوها در مورد غم و عشق و همچنین در مورد شادی خواهد بود. درباره گفتگو ، درباره تغییر. مادربزرگ و پدربزرگم هر دو بحث آزاد بودند. آنها خیلی لجباز نبودند. آنها به گوش دادن به عقاید دیگران اعتقاد داشتند.
مادربزرگ من ، حتی در حدود 90 سالگی ، نظر خود را در مورد برخی از اعتقادات خود تغییر داد [توجه داشته باشید: باربارا بوش آمد در مسائل تراجنسیتی تجدید نظر کنید بعد از یک ناهار با اقیانوس اطلس خبرنگار]. من از این واقعیت که یک زن 94 ساله می تواند نظر خود را تغییر دهد ، می تواند نظر خود را تغییر دهد ، بسیار تحت تأثیر قرار گرفت ، می تواند بگوید ، 'من از این مکالمه چیزی یاد گرفتم'. احساس می کنم اگر همه ما کمی از آن چیزها را در خود داشته باشیم ، ممکن است در جای بهتری باشیم.
جنا بوش هاجر و باربارا بوش در سال 2012.
تراشه Somodevillaگتی ایماژچگونه تصمیم گرفتید که قرار است در این کتاب چقدر با وضعیت جهان صحبت کنید؟
این داستان ها مربوط به یک دوره خاص 13 ماهه است. آنها بازتابهایی از چگونگی الهام بخشیدن و تغییر دادن این سه انسان هستند. اگر این مربوط به چگونگی تغییر این افراد در من بود ، آن را در کتاب قرار دادم.
بدیهی است که شرایطی در جهان وجود دارد ، زیرا وجود چنین چیزی به عنوان پس زمینه ای که من آنها را از دست داده ام دشوار است. این یک خاطره معمولی و سیاسی واشنگتن نیست. اما آنجا است واضح است که درمورد اینکه ما به عنوان یک فرهنگ چگونه صحبت می کنیم ، گفتگو می کنیم ، زیرا آنها دوست داشتند این مکالمات را انجام دهند.
شما درمورد چگونگی مستعد گریه کردن می نویسید. آیا این موضوع در طول تور به یک موضوع تبدیل شده است؟
از قطره کلاه گریه می کنم. همان تکنسین هم کتاب صوتی من و هم هدی [کوتب] را انجام داد. هدی گفت که او مانند او بود ، 'من احساس بدی کردم ، احساس کردم که باید به او کلینکس پیشنهاد دهم.' برای خواندن کتاب صوتی خود که پر از داستان افرادی است که گم کرده اید و همچنین به چه شکلی است در حقیقت از دست دادن آنها ، در در میان از یک بیماری همه گیر جهانی ، جایی که من در آن مرحله واقعاً خانواده ام را ندیده بودم ... واقعاً سخت بود. به شوهرم گفتم مثل درمان است. تکنسین بیچاره متوجه نشد که این همان چیزی است که درگیر آن شده است.
فکر می کنم گریه کردن Cathartic است. این یکی از دروس پدربزرگ من است [جورج اچ. دبلیو. بوش] به من منتقل شد. یکی از مواردی که وی گفت - که به نظر من چنین هدیه ای بود ، مخصوصاً به پدرم و دیگر مردان خانواده ام - این است که اجازه گریه داری. او این قانون را برای خودش وضع کرد ، زیرا او خیلی راحت این کار را کرد و من هم این کار را می کنم. این نشانه احساس است. این نشانه زندگی است و همه آنچه به همراه دارد.
مشاهده این پست در اینستاگرامپستی که توسط Jenna Bush Hager به اشتراک گذاشته شده است (jennabhager)
در برخی از مواقع ، پدرتان به شما می گوید فقط 'همه چیز را بنویسید'. آیا این همیشه انگیزه شما بوده است؟
آره. روشی که من همه چیز را پردازش می کنم با نوشتن برای خودم است. دو سال پیش مجله کودکی خود را در خانه پدر و مادرم پیدا کردم. من افرادی را که قبل از من انجام می دادند تماشا کردم. مادربزرگ من [باربارا] یک بود مجلات مشتاق - او هر روز می نوشت. حتی وقتی پیرتر می شد و دست خطش بد می شد ، آن را در کامپیوتر خود تایپ می کرد.
من نوشتن کتاب را از روزی که مادربزرگم باربارا درگذشت شروع کردم. من در آپارتمانم تنها بودم. شوهرم در تگزاس سفر می کرد و بچه هایم خواب بودند. من تلویزیون را روشن کردم و با من تماس گرفتند که او فوت کرده است. داشتم ادای احترام می کردم. برخی از آنها زیبا بودند ، و سپس برخی دیگر فقط با قسمت هایی از او که بود - همسر سیاستمدار - پر شد.
من بلافاصله یک کاغذ و قلم برداشتم و برای او نامه نوشتم. برایم سخت بود که این شخص را که از نزدیک دوستش داشتم درگذشت. این حساب بین این غم عمومی و سپس شخصی بود که من هنوز او را می شناسم و دوستش داشتم. این فقط در خواست به یاد آوردن آنها آغاز شد. سپس همچنین ، به عنوان راهی برای ناراحتی آنها. بعد تبدیل به این شد.
این محتوا از {embed-name} وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.در طول کتاب ، شما این اختلاف را لمس می کنید: افرادی که مردم در تلویزیون می بینند و افرادی که می شناسید. آیا قصد شما با این کتاب معرفی جهان به افرادی است که می شناسید؟
نه به این روش ساده. دلیل نوشتن کتاب این بود که دلم برای این افراد تنگ شده بود. سپس همچنین این واقعیت را که من به طور عمومی ناراحت خواهم شد ، پردازش می کنم - این شخصیت هایی که من آنها را به عنوان یک دختر و یک نوه می شناسم ، برای چیزهای دیگر شناخته شده اند. آنها همیشه خواهند بود. اینطور نیست که عمداً اینطور باشد ، 'بگذارید این طرف آنها را به شما نشان دهم.' اما اگر این کار را انجام دهد ، برای من هم مشکلی نیست. تا آخر عمر این حساب با شخصیت عمومی در مقابل وجود خواهد داشت دانستن مردم ، معنای آن چیست من آن مضمون را کاوش کردم ، اما به هیچ وجه دیگری علاوه بر اینکه بخشی از زندگی من خواهد بود ، احتمالاً تا آخر آن.
آیا در خانواده شما شخصی بوده که هنگام نوشتن این کتاب با او صحبت کرده باشید؟
این قطعاً شخصی ترین کتاب است. منظورم این است من احساسات ، من غم و اندوه شخصی تقارن بین تماشای نوزادانم در کنار پدربزرگ و مادربزرگم وقتی می دانستم آنها در حال مرگ هستند.
من با خواهرم صحبت کردم پدرم کل کتاب را خواند تا در مرخصی زایمان به من کمک کند آن را ویرایش کنم. من در اتاق بازی در ساختمانم نشستم. من فقط كتابم را چاپ كرده ام و كلمه به كلمه آن را مرور كرده ايم. دلم می خواست خوب نوشته شود. او ویراستار خوبی است. بنابراین او از آن عبور کرد و به من کمک کرد تا آنرا خرد کنم. من فکر می کنم او احتمالاً چنین بود: 'آیا شما در مورد برخی از این موارد احساسی دارید؟' اما او معنی را تغییر نداد. فکر می کنم آنها می دانند که این احساس من در آن است.
تماشای پدربزرگ و مادربزرگ شدن پدر و مادرتان برای شما چگونه بوده است؟
من خیلی هیجان زده شدم. تماشای والدینم در این رابطه اول ، عاشق شدن این بچه های کوچک و همه چیزهایی که بهمراه دارد - نظم و انضباط و کل خرابکاریها - واقعاً زیباست. وقتی بچه های من به دیدن آنها می آیند ، آنها خیلی زود بیدار می شوند تا بتوانند صبح را بی وقفه با پدربزرگ و مادربزرگ خود در رختخواب بگذرانند - کاری که من و باربارا انجام دادیم. در حالی که پدربزرگ و مادربزرگم قهوه خود را می نوشیدند در تخت می پریدیم. من آنقدر هیجان زده هستم که آنها با پدربزرگ و مادربزرگشان رابطه مشابهی برقرار می کنند.
من فهمیدم که چقدر خوش شانس بودم که پدربزرگ و مادربزرگم را برای مدت طولانی در اختیار داشتم. من همه این روابط متفاوت را با آنها داشتم. بعنوان پدربزرگ و مادربزرگ بچه های کوچکی که بد رفتاری می کردند ، و بعداً ، من و مادربزرگم کتابهایی را به اشتراک می گذاشتیم ، و سپس به عنوان نوجوان ، و سپس آنها باید ازدواج و بچه دار شدن من را تماشا کنند. من نمی فهمیدم که داشتن این همه روابط متفاوت چقدر نادر است. فکر می کنم به همین دلیل عبور از آنها برای من بسیار سخت بود ، زیرا من مجبور شدم سالهای زیادی در کنار آنها باشم.
این محتوا از اینستاگرام وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.مشاهده این پست در اینستاگرامپستی که توسط Jenna Bush Hager به اشتراک گذاشته شده است (jennabhager)
آیا این کتاب برای بستگان شما نیز که این تلفات را تجربه کرده اند ، شفابخش بوده است؟ آیا بازخوردی دریافت کرده اید؟
فکر می کنم پدر و مادرم به آن افتخار می کردند و خوشحال بودند که خودم را آنجا گذاشتم و این احساسات را تقسیم کردم. خواهرم آن را خوانده و آن را نیز دوست دارد. جالب است ، زیرا ما به عنوان دوقلو دیدگاه های مشترک مشابهی داریم. اما در این مورد خاص ، سفر شخصی من با غلبه بر این غم و اندوه بود. آنها به من یک راه یا دیگری نگفته اند. اما فکر می کنم آنها به آن افتخار می کنند و به من افتخار می کنند.
پدر شوهرتان اخیراً درگذشت. چگونه با فرزندان خود در مورد از دست دادن پدربزرگشان صحبت کرده اید؟
آنها دیده اند که والدینشان افراد مورد علاقه خود را از دست می دهند. آنها مراسم تشییع جنازه پدربزرگم را از تلویزیون تماشا کردند و مدام تعجب می کردند که گریپ گمپی کجاست ، چرا او در جعبه بود؟ من مثل وای خدا ، آیا آنها خیلی جوان بودند که نمی توانستند آن را تماشا کنند؟ من فکر می کنم وقتی به حرفهای فرزندانمان گوش می دهیم ، بینش آنها درباره زندگی و همچنین مرگ واقعاً تسلی بخش و تقریباً عاقلانه است. پوپی و میلا عمیق ترین سخنان را درباره همه این ضررها گفته اند که واقعاً مرا دلداری داده است. هنری به طور غیر منتظره ای پدرش را از دست داد . تماشای آنها که به طور ناخواسته او را تشویق می کنند بسیار زیبا بوده است.
این محتوا از اینستاگرام وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.مشاهده این پست در اینستاگرامپستی که توسط Jenna Bush Hager به اشتراک گذاشته شده است (jennabhager)
سرانجام ، زندگی در این زمینه چگونه بوده است و در طی یک بیماری همه گیر مجری یک برنامه خبری باشید؟
وحشی بوده ما از داشتن مخاطبان استودیو با اپرا به عنوان یکی از اولین مهمانان ما که دفتر من را ترک کرده و سه ماه دیگر برنگشته است. حالا ، من با این افراد برگشتم که خیلی به آنها اهمیت می دهم. این احساس خوبی است که به استودیوی خود برگشته ام ، کار می کنم. همچنین ، که من می خواهم خواستن برگردم - این نیز احساس خوبی دارد. کار من جای خوشحالی است. من می دانم که همیشه برای همه اینطور نیست ، بنابراین احساس خوشبختی می کنم.
این محتوا از {embed-name} وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید. برای داستان های بیشتر مانند این ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید .