بهترین شعرهای نیکی جیووانی که باعث شد او یک افسانه شود

سرگرمی

مضامین oyeyola مضامین Oyeyola

بیایید شروع کنیم و بگوییم انتخاب بهترین 'اشعار' نیکی جیووانی کار غیرممکن است. شعرهای جیووانی است در باره زندگی می کنند ، با زندگی جیووانی خواه درمورد مادرش بنویسد یا عشق های بزرگ ، طیف کاملی از روابط را جشن می گیرد. او همچنین به خاطر شعرهایش در مورد مرگ ، رویاها و نژادپرستی مشهور است - مفاهیم سنگینی که توسط آثار او روشن می شود. او حتی شعری در مورد عنکبوت را به یک شاهکار تبدیل می کند.

داستان های مرتبط چه خبر از آن شعر زن سبک و جلف اِمارا؟ زیباترین شعرهای عاشقانه 11 شعر لنگستون هیوز که باید بدانید

اکنون یکی از مشهورترین شاعران زنده ، اولین کتاب شعر جیووانی ، احساس سیاه ، گفتگوی سیاه ، از سال 1968 منتشر شد. مرا باران کن ، در اکتبر سال 2020 به نمایش درآمد و دارای یک فراخوان قدرتمند درباره رأی دادن است (که می توانید در زیر بخوانید). جیووانی یولاند کورنلیا جیووانی ، جونیور ، در سال 1943 در ناکسویل ، TN متولد شد. شعرهای اولیه جیووانی که در جریان جنبش حقوق مدنی منتشر می شد ، دارای روحیه انقلابی بودند. همراه با مایا آنجلو و آدری لرد ، جیووانی یکی از چهره های اصلی این سازمان بود جنبش هنرهای سیاه .

کار او گرم و لطیف است ، اما همچنین استانداردهای بالای جیووانی را برای زبان او ، برای افراد زندگی اش و آنچه که از کشورش انتظار دارد ، نشان می دهد ، که نژادپرستی سیستمی به آن آسیب زده است. در شعرهای او می توان نقشه راهی برای جهانی بهتر یافت. در ادامه 10 مورد از بهترین و مشهورترین اشعار نیکی جیووانی را بخوانید.

اشعار زیر با اجازه از HarperCollins منتشر شده است ، ناشر نیکی جیووانی .


رای

یک آغوش نیست
نه کریسمس دارواش

این یک تخم مرغ رنگی نیست
در عید پاک
نه اسم حیوان دست اموز
آن طرف چمنزار

این یک رأی است

گفتن تو هستی
یک شهروند

هرچند که گاهی
شکلات است
یا گاهی وانیل
می تواند ماده باشد
یا یک مرد
درست است
یا چپ
میتونم موافقت کنم
یا مخالف اما
و این مهم است اما
من یک شهروند هستم

باید بتوانم
برای رأی دادن از زندان
باید بتوانم
برای رای دادن از میدان جنگ
باید بتوانم
برای گرفتن رأی وقتی گواهینامه رانندگی می گیرم
باید بتوانم
برای رای دادن وقتی می توانم اسلحه بخرم
باید بتوانم
رای دادن
اگر من در بیمارستان هستم
اگر من در خانه قدیمی ها هستم
اگر من نیاز به سوار شدن دارم
به محل اخذ رای

من یک شهروند هستم

باید بتوانم رأی دهم

مردمان را لینچ کردند
مردم تیرباران شدند
جوامع مردمی داغدار بودند
مردمی که ایمان آوردند
در قانون اساسی به دروغ گفته شد
سوخته
خریداری و فروخته شده
زیرا آنها موافقت کردند
همه مردان برابر آفریده شده اند

مردم رای می دهند تا ما آزاد شویم

این کوکی نیست
نه کیک
اما این مایه یخ است
خیلی شیرین است

خوب برای مردم
برای ما خوبه

'رویاها'

در سالهای جوانی من
قبل از اینکه یاد بگیرم
سیاه پوستان نیستند
فرض کنید خواب ببینید
من می خواستم باشم
به رالت
و بگویید 'دکتر من در اشکهای جوانم'
یا 'تقارن تال کین'
یا مارجوری هندریکس و خرد کردن
همه در مقابل میکروفن است
و جیغ بزن
'Baaaaaby شب روز
baaaaaby nightandday '
سپس همانطور که رشد کردم و بالغ شدم
من معقول تر شدم
و تصمیم گرفتم
مستقر شوید
و فقط شدن
الهام شیرین

'شعر دوستی'

ما عاشق نیستیم
به خاطر عشق
ما می سازیم
اما عشق
ما داریم

ما دوست نیستیم
بخاطر خنده ها
ما خرج می کنیم
اما اشک ها
پس انداز می کنیم

نمی خواهم نزدیک تو باشم
برای افکار مشترک ما
اما کلماتی که هرگز نداریم
سخن گفتن

هیچ وقت دلم برایت تنگ نخواهد شد
به خاطر کاری که می کنیم
اما آنچه هستیم
با یکدیگر

این محتوا از {embed-name} وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.

'غواصی آسمان'

به لبه آویزان می شوم
از این جهان است
آواز خارج از کلید
خیلی بلند صحبت کردن
در آغوش گرفتن خودم
کوسن پاییز

من زمین می خورم
به فضای عمیق
هرگز به این شکل
یا با این احساس
برای بازگشت به زمین

غم انگیز نیست

من مارپیچ میشم
از طریق آن سیاه چاله
از دست دادن اندام های پوستی
اعضای داخلی
سیر کردن
روح برهنه من

فرود آمدن
در کهکشان بعدی
فقط با ذات من
در آغوش گرفتن خودم
مانند

من از رویای تو

'Love Is'

برخی از مردم فراموش می کنند که عشق است
شما را در خود فرو می کند و می بوسد
'شب بخیر'
مهم نیست چقدر جوان یا پیر باشید
بعضی ها آن را به خاطر نمی آورند
عشق است
گوش دادن و خندیدن و پرسیدن
سوالات
سن شما مهم نیست
تعداد کمی تشخیص می دهند که عشق است
تعهد ، مسئولیت
اصلاً سرگرم کننده نیست
مگر اینکه

عشق است
تو و من

'گزینه ها'

اگر نمی توانم انجام دهم
آنچه من میخواهم انجام دهم
پس کار من این است که
کاری را که من نمی خواهم انجام ده
انجام دادن
این همان چیز نیست
اما این بهترین است که می توانم
انجام دادن

اگر نمی توانم داشته باشم
آنچه می خواهم ... پس
کار من خواستن است
آنچه دارم
و راضی باش
که حداقل در آنجا
چیزی بیشتر برای خواستن است

از آنجا که من نمی توانم بروم
جایی که نیاز دارم
رفتن ... پس من باید ... بروم
جایی که علائم نشان می دهد
هرچند همیشه فهمیده
حرکت موازی
جانبی نیست

وقتی نمی توانم بیان کنم
آنچه واقعاً احساس می کنم
من احساس را تمرین می کنم
آنچه می توانم بیان کنم
و هیچ یک برابر نیست
میدانم
اما به همین دلیل بشر است
در میان حیوانات به تنهایی
گریه کردن را یاد می گیرد

'تو هم اومدی'

من به جمع جمعیتی که به دنبال دوستان بودند آمدم
به جمع جویای عشق رسیدم
من برای درک به جمع رسیدم

من تو را پیدا کردم

برای گریه کردن به جمع رسیدم
برای خندیدن به جمعیت آمدم

اشکهایم را خشک کردی
شما خوشبختی من را تقسیم کردید

من از میان جمعیتی که تو را جستجو می کردند ، رفتم
من از میان جمعیتی که به دنبال من بودند رفتم
من برای همیشه از بین جمعیت رفتم

تو هم اومدی

'لحاف'

(برای فروشندگان سالی)

مثل یک پارچه محو
من یک شکست خورده ام

دیگر میزهای پر از غذا و خنده را نمی پوشانم
درزهای من لبه هایم را خراب کرده و دیگر قدرتم را از دست می دهند
برای گرم و سرد نگه داشتن

آرزو می کنم برای آن روزهای اول
وقتی فقط بافته شدم می توانستم آب را نگه دارم
از تراوش کردن
با سفت بودن بافت من لکه ها را دفع می کند
نور خورشید را با من خیره می کند
بازتاب

من پیر می شوم هرچند از خاطراتم راضی هستم
وظایفی که دیگر نمی توانم آنها را انجام دهم
با عشق به کارهای گذشته گذشته متعادل می شوید

من فقط عذرخواهی نمی کنم
این ادعا:

وقتی که من فرسوده شده و فشار می آورم و در انتها می بارم
لطفاً کسی مربع را برش داده و مرا در لحاف قرار دهد
که ممکن است برخی از کودکان را گرم نگه دارم

و بعضی از پیرمردها که شخص دیگری نیست که با آنها صحبت کند
زمزمه های من را می شنود

و نوازش کن
نزدیک

'If a Lemon'

اگر یک لیمو باشد
چغندر را بوسید
ترش است؟
یا شیرین است

اگر یک خرس است
می دهد
یک آغوش
آیا آن تبدیل خواهد شد
به فرش

و سپس من هستم
و تو هستی
من بعضی اوقات تعجب می کنم
ما چه خواهیم کرد

'شعر برای بانویی که صدای آن را دوست دارم'

بنابراین او گفت: شما هیچ استعدادی ندارید
اگر چهره ای نداشتی
شما هیچ کس نخواهید بود

و او گفت: خدا آسمان و زمین را آفرید
و همه اینها در آنها سیاه است

بنابراین او گفت: شما واقعاً هیچ داغی ندارید
آنها به من خواهران زیادی می گویند
بهتر از خودت مراقبت کن

و او گفت: در روز سوم او مرغ سوسنی درست کرد
و همه چیزهای خوب برای خوردن
و گفت: 'این خوب است'

بنابراین او گفت: اگر سفیدپوستان زیر دست نبوده اند
یو دامن و به شما بازی بزرگی داده ام
شما مجبور بودید مثل بقیه در شهر بالا بیایید

و او پاسخ داد: سپس او یک دنده بزرگ چرب سیاه گرفت
از آدام و گفت ما این وومن و او را صدا خواهیم کرد
نام یاقوت کبود خواهد بود و او به چهار قسمت تقسیم می شود
که سیمون ممکن است یک آهنگ بخواند

و او گفت: شما کاملا پر از خود نیستید

بنابراین او پاسخ داد: کسی را که از خودش پر نیست به من نشان بده
و من یک شخص گرسنه را به شما نشان خواهم داد

'رحمت'

او از من خواست عنکبوت را بکشم
در عوض ، من بیشترین بهره را گرفتم
سلاح های مسالمت آمیز می توانم پیدا کنم

یک فنجان و یک دستمال می گیرم.
عنکبوت را می گیرم ، می گذارم بیرون
و اجازه دهید دور شود

اگر من هرگز در یک مکان اشتباه گرفتار
در جای اشتباه ، فقط زنده بودن
و کسی را آزار نمی دهد ،

امیدوارم مورد استقبال قرار بگیرم
با همان نوع
رحمت


برای داستان های بیشتر مانند این ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید .

این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و محتوای مشابه را در piano.io تبلیغات پیدا کنید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید