ریچی جکسون نویسنده Gay Like Me می گوید که او مجبور است هر روز تنها - حتی در 54 سالگی بیرون بیاید
کتابها

در مجموعه OprahMag.com بیرون آمدن ، تغییر دهندگان LGBTQ در سفر خود به سمت پذیرش خود تأمل می کنند. در حالی که زیباست که شجاعانه هویت خود را با دنیا به اشتراک بگذارید ، انتخاب این کار کاملا به شما بستگی دارد - دوره.

برای دیدن داستان های بیشتر اینجا را کلیک کنید
ریچی جکسون تهیه کننده این مجموعه است آهنگ مشعل هاروی فیرشتاین در برادوی ، به علاوه نمایش های تلویزیونی نامزد اِمی و گلدن گلوب مانند پرستار جکی . در کتاب او گی مثل من ، موجود در 28 ژانویه ، جکسون مجدداً از رویدادهای اصلی LGBTQ مانند بازدید می کند دیوار سنگی ، بحران اچ آی وی / ایدز و مبارزه برای برابری ازدواج برای ارائه به پسر بزرگش جکسون - که در سن 15 سالگی به عنوان همجنسگرا ظاهر شد - یک راهنمای عملی و لمس کننده برای زندگی ایمن به عنوان یک مرد آشکار همجنس باز.
'من خیلی خوشحالم که شما همجنسگرا هستید. در مورد همجنسگرایی بودن موارد زیادی وجود دارد که مشتاقانه شما را مجبور می کنم تجربه کنید. او می نویسد: جامعه شگفت آور متنوعی که اکنون شما عضوی از آن هستید و اکنون بخشی از شماست - زندگی درخشان ، خنده دار ، خلاق ، مبتکر ، شجاع ، شرور ، قوی و قهرمانانه. 'من از پرواز پیش روی شما هیجان زده ام. من از نبردی که پیش رویت هستم محتاط هستم. '
در این مقاله شخصی ، جکسون توضیح می دهد که چرا او مجبور است چندین بار در روز بیرون بیاید - و چگونه پدر بودن این مسئله را پیچیده تر می کند.
از بچگی دوست داشتم با مادرم سر کار بیفتم. ما با هم در داروخانه توقف می کردیم و او می گفت: 'من اینجا هستم تا خودم را تحویل بگیرم شوهر نسخه پزشک است. ' او به قصاب می گفت ، 'من شوهر لاغر لاغر او را دوست دارد. ' و در طی تماس های تلفنی با معلمان من ، او می گفت ، 'من شوهر و من بسیار نگران نمرات ریچی هستم. ' او با غیبت از 'شوهر من' استفاده می کرد ، اما این کلمات مانند یک دست دادن نه چندان مخفی بود که به مردم نشان می داد متعلق به او است. تا به امروز ، وقتی از او نام می برد احساس امنیت می کند شوهر .

من در این مورد خیلی فکر می کنم چون خودم را در موقعیت های مشابهی می بینم. من هم همسر و فرزند دارم. اما برخلاف مادرم ، ذکر مرد در زندگی باعث نمی شود در دنیا احساس امنیت کنم. در حقیقت ، برعکس عمل می کند - می تواند مرا در معرض خطر قرار دهد. من هرگز فقط لغزش نمی کنم و اجازه می دهم کلمه شوهر از زبان من به یک کارمند فروش ، تعمیرکار یا راننده اوبر برود. هنگامی که به استفاده یا عدم استفاده از آن فکر می کنم ، مکث می کنم تا ایمنی خود را ارزیابی کرده و قیمت و بازده خارج شدن را در نظر بگیرم. وقتی تصمیم می گیرم خودم را آشکار کنم ، باید این کار را با دقت زیادی انجام دهم.
قبل از اینکه بهتر بفهمم ، فکر می کردم بیرون آمدن مانند بار میتزوه من خواهد بود. من یک بار این کار را انجام دادم ، به عنوان یک مرد همجنسگرای بزرگسال مسح شدم و سپس به زندگی خود ادامه دادم. اینطور کار نمی کند بیرون آمدن یک روند روزمره است. حتی در 54 سالگی ، من به طور منظم ، چند بار در روز بیرون می آیم. و من و همسرم جوردن به عنوان پدر همجنسگرا باید در هر درس موسیقی ، تاریخ بازی و قرار ملاقات با پزشک شرکت کنیم.
در هر سال تحصیلی جدید ، ما باید به دقت برای معلمان توضیح دهیم که پسر کوچک ما ، لاوی که اکنون 3 ساله است ، به پدر و مادر خود اشاره می کند. آنها می دانند که وقتی می گوید بابا ، منظورش شوهر من جردن است. وقتی او می گوید دادا ، او به من اشاره می کند. و حتی وقتی به عضو هیئت علمی رفتیم ، باز هم نگران این هستیم که پسر ما یک معلم متعصب تعیین کند که می تواند او را قبول کند ما هویت همجنسگرایان را از او بیرون می کشد.

ما همچنین باید در محرکهای خون میزبانی شده توسط مدرسه وی یا معبد خود حاضر شویم. ما به معلم یا خاخام می گوییم: 'ببخشید ، هر چقدر می خواهیم شرکت کنیم ، دولت ما را از این کار منع می کند.' نیاز FDA اظهار می دارد که مردان همجنسگرای مجاز به اهدای خون نیستند مگر اینکه به مدت 12 ماه تجرد داشته باشند ، این بدان معناست که من و شوهرم هر زمان که سازمان هایی مانند صلیب سرخ خواستار اهدا کنندگان اضطراری می شوند ، نمی توانیم قدم برداریم و داوطلب شویم. به دلیل این قانون ، افرادی مانند ما هنوز هم به عنوان یک خطر شناخته می شوند. این ایده قدیمی که مردهای همجنسگرا بیمار هستند و نجس هستند نیز باقی مانده است.

نگران کننده ، مطالعات نشان می دهد که تبعیض و نفرت از خشونت علیه آمریکایی های LGBTQ در حال افزایش است. داده های GLAAD ، یک سازمان حمایت از رسانه های LGBTQ نشان می دهد که آمریکایی های غیر LGBTQ پس از اطلاع از LGBTQ یکی از اعضای خانواده ، پزشک یا معلم کودک ، به طور فزاینده ای ناراحت کننده تر می شوند. گزارش سال 2019 نشان داد که در افراد آمریکایی بین 18 تا 34 سال 'یک تغییر رو به پایین' در سطح راحتی به سمت افراد LGBTQ وجود دارد.
یک سال پس از ازدواج من و جردن ، مردی به دلیل همجنسگرایی بودن در چند بلوک خانه ما مورد حمله لفظی قرار گرفت و به ضرب گلوله کشته شد. پدر شوهرم ، که اردن را از راهروی من عبور داده بود ، با ما تماس گرفت تا به ما بگوید بیرون نباید دست بگیریم. حتی از نظر قانونی ، متاهل نیز نمی توانستیم مراقب خود را کنار بگذاریم. ما قانونی بودیم ، ایمن نبودیم.
داستان های مرتبط

در حالی که من خیلی دوست دارم از طریق زندگی بیرون بروم بدون با توجه به عواقب آن ، من نمی توانم این کار را برای ایمنی فرزندانم انجام دهم. قبل از هرگونه تعطیلات خانوادگی ، من و اردن بررسی می کنیم که آیا مقصد و هواپیمایی که با آن سفر می کنیم 'همجنسگرایانه است'. در هر بار مسافرت ، در صورت به خطر افتادن پدر و مادر بودن ، شناسنامه فرزندان خود را به همراه می آوریم.
من آگاه هستم که توانایی من برای انجام ناشناخته بودن در ملا public عام به معنای «عبور» از من است - به این دلیل که مستقیماً درک می شوم - و همه افراد جامعه ما امتیاز چنین کاری را ندارند. بسیاری از افراد LGBTQ وجود دارند که با ترس خردکننده ای زندگی می کنند که هویت آنها - که به عنوان هر چیزی دیده می شود ولی مستقیم - آنها را در معرض خطر قرار خواهد داد. احساس امنیت کافی برای بیرون بودن با مسئولیت زیادی همراه است.
علی رغم خطرات احتمالی بیرون آمدن هر روز ، من هرگز نمی خواهم به عنوان یک راست شناخته شوم. همه چیزهای خوب زندگی من به دلیل همجنسگرا بودن من اتفاق افتاده است و من آن را برکت زندگی ام می دانم. وقتی ذکر نمی کنم که من همجنسگرا هستم ، احساس می کنم با حذف دروغ می گویم ، به راحتی در دید ساده پنهان می شوم. بله ، اگر احساس امنیت کافی برای این کار داشته باشم ، همیشه بیرون آمدن را انتخاب می کنم. اما وقتی نمی توانم ، قلبم را می شکند. من هرگز نمی خواهم مهمترین قسمت خود را پنهان کنم.

من گاهی چاره ای ندارم جز اینکه احتیاط را به باد برسانم و خودم را به دنیا معرفی کنم. من این کار را هر زمان که هدیه تولد یا سالگرد جردن می خرم ، انجام می دهم. من اطمینان حاصل کنم که این برای من است شوهر . در این سناریوها حاضر نیستم به کمد برگردم. تصور کنید که برای غافلگیر کردن فردی که بیشتر از همه دوستش دارید ، آماده خرید برای خرید کارت ، کیک و شمع هستید ، اما مجبور هستید هویت خود را به دلیل ترس مخفی نگه دارید؟ پنهان کردن این واقعیت که من همجنسگرا هستم همیشه احساس افتضاحی به من دست می دهد.
من اغلب یکی از معدود افراد LGBTQ در اتاق معبد ، شبهای مدرسه یا هنگام خرید پوشک هستم. و من از اینکه هر چند وقت یکبار در طول روز می توانم بروم متنفرم بدون هر کسی که می داند انگشتر انگشت من نماد ازدواج من با یک مرد است. دیده نشدن برای آنچه که من هستم - همانطور كه مادرم بود - باعث می شود احساس شکست كنم. وقتی کوچک بودم ، بخشی از من این واقعیت را می ارزید که هیچ کس جز من نمی دانست که من همجنسگرا هستم. حالا ، من نمی خواهم آن را مخفی نگه دارم.
داستان های مرتبط


من به عنوان یک همجنسگرا می دانم که وجود با افتخار به عنوان همجنسگرا در جمع چقدر سودمند است. هنگامی که من و جردن برای اولین بار قرار گذاشتیم ، در حالی که ما دست یکدیگر را گرفته بودیم و در شام در نیویورک روبروی هم نشسته بودیم ، زنی به ما نزدیک شد. 'آیا می توانم سوالی از شما بپرسم؟' او گفت ، در حالی که اشک می ریخت. او به ما گفت که شوهرش تازه به نزد او آمده است ، و او پرسید که آیا ما همیشه می دانستیم که همجنسگرا هستیم. آیا شوهرش تمام زندگی خود را نیز می دانسته است؟ او که در تگزاس زندگی می کرد ، هیچ همجنسگرا را نمی شناخت.
ما توضیح دادیم که سفر هر شخص بی نظیر است ، و هیچ برنامه زمانی مشخصی برای سفر وجود ندارد. من و جوردن هنگام گفتگو هنوز دست به دست هم می دادیم و او سپس دستان خود را روی دستان ما گذاشت. من به این غریبه گفتم که معتقدم شوهرش هنگام ازدواج او را دوست دارد و او هنوز هم دوست دارد. تأثیر اندکی که ما بر این زن گذاشتیم مثال مورد علاقه من در مورد تأثیر مثبت وجود همجنسگرایان در جهان بر دیگران است.

درست مثل مادرم ، من الان از نظر عاطفی با شوهرم و وقتی او را برای دیگران ذکر می کنم احساس امنیت بیشتری می کنم. اردن پایگاه خانه من است. او یک منبع ثابت است که به من اجازه می دهد آزادانه در جهان وجود داشته باشم.
داستان های مرتبط

سه سال پیش ، پسر بزرگتر ما در سن 15 سالگی نزد ما آمد. او اکنون به دانشگاه رفته است تا بزرگسالی همجنسگرایان خود را آغاز کند. و حالا او باید تصمیم بگیرد که آیا به سراغ اساتید ، پزشکان ، دندانپزشکان ، صاحبخانه ، کارفرمایان و همکارانش برود - درست مثل من. گرچه بیرون آمدن همیشه تصمیم خودش خواهد بود ، اما من شدیداً از او خواسته ام که به هم اتاقی های دانشگاهش بگوید. من نمی خواهم او اتاق خوابگاه خود را - اولین فضای خود به تنهایی خارج از خانه - را به یک کمد تبدیل کند.
به عبری ، Dor V'Dor به معنای 'نسلی به نسل دیگر' است و ما در فرهنگ خود مطمئن هستیم که سنتهای خود را به فرزندان خود منتقل می کنیم. اما من دوست دارم این آیین ، هوشیاری مداوم و طاقت فرسا که برای بیرون آمدن منظم لازم است ، در اینجا پایان یابد. آرزوی من این است که پسرم به زودی بتواند وارد هر قصابی شود و - دقیقاً همانطور که مادرم این کار را کرد - بدون تردید برای شوهرش یک سینه لاغر سفارش دهد.
برای راه های بیشتر برای بهترین زندگی خود به علاوه همه چیز اپرا ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید!
تبلیغات - ادامه مطلب را در زیر ادامه دهید