نویسنده محترقه R.O. کوون در مورد چرا او به عنوان دوجنسگرایانه در توییتر ظاهر شد

کتابها

مو ، صورت ، لب ، ابرو ، موهای سیاه ، پوست ، مدل مو ، پیشانی ، چانه ، بینی ،

در مجموعه OprahMag.com بیرون آمدن ، تغییر دهندگان LGBTQ در سفر خود به سمت پذیرش خود تأمل می کنند. در حالی که زیباست که شجاعانه هویت خود را با دنیا به اشتراک بگذارید ، انتخاب این کار کاملا به شما بستگی دارد - دوره.


R.O. اولین رمان شگفت انگیز کوون ، آتش افروزان (که سال گذشته توسط Riverhead منتشر شد و هم اکنون در شومیز در دسترس است) ، روش هایی را بررسی می کند که ایمان می تواند هم مرهم باشد و هم به بیماری زخم. قلب تپنده این کتاب رابطه طوفانی بین ویل و فیبی ، دو دانشجوی تازه وارد دانشگاه است که به نظر می رسد از غمهای یکدیگر آرامش می گیرند. این یک عاشقانه بد است که به نوبت منجمد و جادویی می شود. کوون به طور خیره کننده ای درباره سرگردانی میل می نویسد.

در این مقاله شخصی ، كوون - به طور معمول یك شخص خصوصی - قلم بدیهی خود را در زندگی خود به كار می برد. او که خوشبختانه با یک مرد ازدواج کرده بود ، و عمیقاً مذهبی بزرگ شد ، اکنون نشان می دهد که چرا سال گذشته تصمیم گرفت به عنوان دوجنسگرایان در توییتر ظاهر شود. در اینجا ، او آنچه را که واکنش آنلاین و IRL داشته است به اشتراک می گذارد.


من یک شخص خصوصی هستم من بعنوان یک رمان نویس ، بیشتر از همه خودم زنده هستم ، وقتی که بیشتر ساعات بیداری خود را صرف آرایش افرادی می کنم که موجود نیستند. داستان به من اجازه می دهد تا در مورد هرگونه انکار پذیری قابل قبول درباره اسرار خود بنویسم - من می توانم همانطور که می خواهم زندگینامه کنم بدون اینکه کسی کاملا بتواند مرا به افشای یک واقعیت واحد درباره خودم متهم کند. داستان یک جادوی عجیب است: حتی اگر آشکار شود پنهان می شود.

من یک زن دوجنس گرا هستم و با اولین دوست پسرم ازدواج کرده ام. من در حالی که هر دو در دانشگاه بودیم با او آشنا شدم. مدتی نگذشت که فارغ التحصیل شدیم ، اولین دوستانمان در یک کلیسای کوچک در مدرسه ای که بسیاری از خاطرات مشترک ما را در خود جای داده بود ، ازدواج کردیم. قبل از آن ، من یک مشت برخوردهای کوتاه مدت و مشروبات الکلی مست با مردان دیگر داشتم. من هرگز با زنی رابطه جنسی نداشته ام. من چند نفر را بوسیدم اما این بوسه های سریع با دوستان نزدیک در روحیه سرگرم کننده بود ، نه رابطه جنسی.

آتش افروزان: یک رمان اکنون خرید کنید

تا حدی به دلیل تربیت من ، سالها پس از دانشگاه طول کشید تا بتوانم بفهمم چه کسی و چه چیزی را جذب خودم می کنم و اینکه علاقه من به برخی افراد - از جمله زنان - می تواند از مرزهای ارتباط افلاطونی فراتر رود. من آنقدر مذهبی بزرگ شدم که تا زمانی که ایمان خود را در دبیرستان ترک نکردم ، فکر می کردم یک کشیش ، شاید یک مبلغ باشم. اروس در اولویت نبود. در مکالمات با دوستان ، به احتمال زیاد در مورد علاقه و علاقه ام به خدا راپسود می کردم. من از ایمان فرار کرده ام ، اما نه از آن مقاومت. حتی در حال حاضر ، جذابیت چیزی نیست که من بتوانم درباره آن زیاد صحبت کنم ، خصوصاً در جمع نیست.

بنابراین پاییز سال گذشته ، وقتی شروع به صحبت در مورد دوجنس بودن کردم ، برخی از سردرگمی ها ایجاد شد. آبان ماه بود. چند ماه قبل ، در ماه ژوئیه ، من اولین رمان خود را منتشر کردم ، آتش افروزان . با انتشار این کتاب ، به تدریج و گیج کننده فهمیدم که از برخی جهات من در حال تبدیل شدن به یک شخص عمومی تر ، یا حداقل دیده می شوم ، فردی هستم که دید وی می تواند بر دیگران تأثیر بگذارد.

در قرائت ها و سایر رویدادها ، مردم از وجود من تشکر کردند. مردم کره از من تشکر کردند ، زنان آسیایی از من تشکر کردند. 'بسیاری از نمونه های عمومی ما وجود ندارد' دیدگاهی است که من اغلب شنیده ام. علاوه بر این ، مردم به بخشهایی از زندگی من علاقه داشتند که هیچ ارتباطی با رمان من نداشتند - برای مثال از ضد عفونی کننده دست استفاده کردم. عادات مراقبت از پوست من به طور فزاینده ای ، و به ویژه به عنوان یک نویسنده در حاشیه ، متوجه شدم که می خواهم در مورد نه تنها ماسک های برگه مورد علاقه خود ، بلکه در مورد جنبه های اصلی این که من چه کسی هستم ... و امیدوارم که شفاف تر باشم.

ابتدا اطمینان حاصل کردم که هویت دوجنسیتی خود را با تعداد انگشت شماری از دوستان صمیمی شخصاً تقسیم می کنم. من می خواستم آنها آن را مستقیماً از من بشنوند. سپس ، در اوایل صبح ، درست قبل از اینکه مجبور شوم پرواز صبح زود از سانفرانسیسکو به سیاتل را انجام دهم تا در مورد آن صحبت کنم آتش افروزان ، لپ تاپم را باز کردم. تصور می کردم که در این باره توییت می کنم و شاید صد نفر ، چند صد نفر این توییت را دوست داشته باشند و این همان باشد. من نوشتم: 'سلام ، همه ، من دوجنس گرا هستم'. 'من واقعاً در مورد آن صحبتی نکرده ام ، من فکر می کنم بخشی از این امر به این دلیل است که با اولین دوست پسرم ازدواج کردم و تا حدی به این دلیل که این ممکن است برای والدین و خانواده ام سخت باشد. اما تعداد زیادی از نویسندگان آمریکایی کره ای عجیب و غریب نیستند ، و من فقط می خواهم بگویم سلام ، ما اینجا هستیم. '

آنها گفتند شما به من كمك كرده اید كه كمتر احساس تنهایی كنم. من هم کمتر احساس تنهایی می کردم. ای کاش خیلی زودتر از آنچه در مورد این قسمت از زندگی ام صحبت می کردم.

سپس مجبور شدم سوار پرواز شوم. با فرود من ، توییت ها بیش از هزار پاسخ داشتند که تعداد آنها به سرعت در حال افزایش بود. صندوق های ورودی من ، هم در شبکه های اجتماعی و هم از طریق ایمیل ، پر از پیام بود ، که بیشتر آنها از طرف سایر افراد کوئر ارسال شده اند. و بخش عمده ای از این پیام ها ، تا حد زیادی دوست داشتنی ، شادی آور و حمایت کننده بودند.

در طی چند روز آینده وقت زیادی را صرف لبخند زدن در حالی که پاره می شدم. سعی کردم به همه پاسخ دهم. امیدوارم که کردم بنابراین بسیاری از افراد - غریبه ها - به من گفتند که قبلاً هرگز در مورد دوجنس بودن با کسی صحبت نکرده اند. من سعی کردم هیچ آسیبی نبینم: 'من می گویم متشکرم که این را به من گفتی'. 'من یک درمانگر نیستم ، من هیچ آموزشی ندارم ، اما در اینجا مکان هایی وجود دارد که افراد آموزش داده شده برای صحبت کردن و گوش دادن وجود دارند.' آنها گفتند: 'تو به من كمك كرده ای كه كمتر احساس تنهایی كنم.' من هم کمتر احساس تنهایی می کردم. ای کاش خیلی زودتر از آنچه در مورد این قسمت از زندگی ام صحبت می کردم.

داستان مرتبط من با یک مرد ازدواج کرده ام - و بله ، من هنوز هم دوجنس گرا هستم

اما من چنین نکرده ام و چرا؟ به هر حال ، من در سانفرانسیسکو زندگی می کنم ، که با وجود همه نابرابری های وحشیانه دیستوپی ، هنوز هم به عنوان یک پناهگاه عجیب و غریب شناخته می شود. آنقدر بسیاری از دوستان من عجیب و غریب هستند که من ملایم تعجب می کنم وقتی معلوم می شود شخص جدید صاف است. این واقعیت نیز وجود دارد که من کره ای آمریکایی هستم ، و مردم من ، به ویژه ، تفاوت جنسی را نمی پذیرند. ما در حال آمدن هستیم ، اما به آرامی.

من شنیده ام که اینجا و آنجا ، به ویژه در میان مهاجران نسل اول ، گفته شده است که مردم کره نمی توانند همجنسگرا باشند - سایر قومیت ها ، مطمئن ، تفکر پیش می رود ، اما ما نه. رئیس جمهور فعلی کره جنوبی ، اگرچه از جهات دیگر مترقی است ، اما گفته است که 'مخالف' همجنسگرایی و ازدواج همجنس گرایان است. من آنقدر غالباً کره ای در دبیرستان دولتی تحصیل کردم که این زبان به صورت انتخابی ارائه می شد و حتی افرادی که کره ای نبودند در کلاس شرکت می کردند ، به این امید که وقتی شایعات را به زبان خانگی خود می فهمیم ، ما را درک کنند. و تا وقتی که زادگاهم را ترک کردم ، یک نفر را نمی شناختم که عجیب و غریب باشد. من هنوز در مورد هرکدام از اینها به مادربزرگ و مادربزرگ زنده خودم ، هالمونی ام نگفته ام.

من می ترسیدم که تقصیر من باشد ، که همه این راه ها را اشتباه رفته ام ، سو a ظنی که وجود یک راه درست را پیش فرض می گیرد ، که البته وجود ندارد.

سرانجام وقتی بیرون آمدم - در رسانه های اجتماعی و همچنین در زندگی واقعی - برخی از پاسخ ها کمترین عشق را نداشتند. یکی از اقوام با شنیدن این خبر ، به دامادم ایمیل کرد تا از من س askال کند که آیا هنوز با شوهرم رابطه دارم یا خیر. این خویشاوند فکر می کرد ، چون می گفتم دوجنس گرا هستم ، حتماً او را فریب داده ام. 'چه چیز دیگری می توانست به او الهام شود که اکنون در این مورد صحبت کند؟' او تعجب کرده است او همچنین از رمان من ابراز نگرانی کرد. وی گفت ، مردم نمی توانند از گرفتن کتاب من منصرف شوند.

یک دوست زن سفیدپوست که با یک مرد ازدواج کرده است ، با عصبانیت ، از حاشیه نشینی که به دلیل عجیب بودن شکایت می کند ، شکایت کرد: 'تو هم این را نمی گیری.' به نظر می رسد حاشیه رانده شدن چیزی است که شما می گیرید - جایزه ای که باید برای رسیدن به آن تلاش کنید. سپس یک رویداد ادبی وجود داشت که در آن من و یک زن نویسنده دیگر ، هر دو در مورد ازدواج دو جنسیتی در هنگام ازدواج با مردان صحبت کردیم. وقتی بحث به سوالات حضار باز شد ، مردی در ردیف اول دست خود را بلند کرد و پرسید: 'آیا این به این معنی است که شما خانمها هر کدام یک قطعه را کنار خود نگه دارید؟'

من این را مطرح می کنم زیرا این مرا ، گروه کوچکی از خصومت سرزده ، از جهل ، به وحشت انداخت. این گروه سرود آواز و آزار دهنده قدیمی خود را پخش کرد حتی اگر من نویسنده باشم ، در سانفرانسیسکو ، با دوستان هنرمند بیشتر. اگر كوئر هستید ، ممكن است برای شما اتفاق بیفتد ، و اگر چنین شود ، تقصیر شما نیست. می خواهم این را بگویم: تقصیر تو نیست. چون مدتی از این ترسیدم بود تقصیر من این است که همه اینها را به اشتباه انجام داده ام ، سوicion ظنی که وجود یک راه درست را فرض می کند - که البته وجود ندارد. روش های زیادی برای بی روح بودن وجود دارد ، و بسیاری از روش های درخشش.

داستان مرتبط اندی کوهن دوباره از داستان بیرون آمدن خود بازدید می کند

از جمله دوجنس بودن. من عادت دارم این پیام پایدار را که نباید وجود داشته باشم ، بشنوم - به عنوان یک زن ، یک فرد رنگین پوست ، یک مهاجر و یک هنرمند ، من خیلی آگاه هستم که بخشهای وسیع این کشور مرا نمی خواهند اینجا ، زنده. اما ، در دوجنس بودن ، اولین باری است که مدام این ایده را می شنوم که نه فقط وجودم نیست ، بلکه نیستم.

رایج ترین دروغ در مورد افراد دوجنس گرا این است که ما واقعی نیستیم ؛ دوم این است که ، همانطور که مردی که در این رویداد ادبی القا می کند ، ما غیرمعمول بی ادب ، حریص جنسی ، قادر به تک همسری نیستیم. هیچ کدام از اینها درست نیست. و تا آنجا که من می توانم بگویم ، افراد مستقیم هرگز تخصص خاصی در مورد وفاداری جنسی ، چه رسد به انحصار در وفاداری جنسی نشان نداده اند. امیدوارم تا زمان مرگ با شوهرم بمانم ، یا او این کار را می کند. در حالت ایده آل ، ما می خواهیم در همان زمان بمیریم. برای من حتی دشوار است که مستقیماً درباره او صحبت کنم - این خطر را به خطر می اندازد ، ممکن است یک حرمت مقدس باشد ، نامگذاری آنچه که من بیشتر دوست دارم. توجه کنید که من اسم او را به شما نمی دهم

اگر من هیچ برنامه ای برای جدایی از شوهرم ندارم ، و اگر هرگز با یک زن قرار نگذاشته ام و یا رابطه جنسی برقرار نکرده ام ، پس چرا من حتی در مورد زن و شوهر بودن صحبت می کنم؟ من چه حقی دارم فکر می کنم از یک طرف این کار را می کنم ، زیرا من می توان اکنون - زیرا با شهری که در آن زندگی می کنم ، دوستانی که دارم ، کاری که انجام می دهم ، بسیار خوش شانس بوده ام. و از آنجا که می توانم ، احساس می کنم گویا باید. من قصد ندارم هیچ شغل ادبی خود را از دست بدهم - حداقل کسی را که بخواهم - بخاطر عجیب بودن. من دوستان خود را از دست نخواهم داد ، و اعضای خانواده ام ، گرچه عمیقا مسیحی هستند ، اما من را بیزار نمی کنند. چه شانس اسراف چه لذتی دارد که سعی می کنیم مقداری از آن شانس را پشت سر بگذاریم.

داستان های مرتبط بیش از 100 نویسنده عجیب و غریب کتابهای FGB خود را به اشتراک می گذارند بهترین کتابهای LGBTQ 2019

به راستی تعداد بسیار کمی از مردم مانند من در خارج از کشور هستند. کویر ، نویسندگان زنده کره ای آمریکایی که کتاب هایی را منتشر کرده اند ، تا آنجا که من می دانم ، شامل الکساندر چی ، فرنی چوی ، پتی یومی کوتلل و جیمز هان ماتسون است. من می خواستم به این لیست نامحدود و وحشیانه نام ها اضافه کنم ، تا مردم ، به ویژه هر زن و شوهر آمریکایی کره ای و آمریکایی آسیایی ، بسیار راحت تر از پیام بلند و متعصبانه ای که نباید ، یا ندارند ، نادیده بگیرند. .

من می خواستم با این روش کوچک ، من و افرادی مثل من به ساختن جهانی کمک کنم که در آن مالیات برای خودم کم باشد. همانطور که تمایل دارم خصوصی شوم ، به طور فزاینده ای سعی می کنم کمتر پنهان شوم. به پیام های افرادی که می گفتند کمی کمتر احساس تنهایی می کنند ، فکر می کنم و اینکه چگونه هر یادداشت مرزهای تنهایی خودم را گسترش می دهد.


برای داستان های بیشتر مانند این ، برای ما ثبت نام کنید خبرنامه .

تبلیغات - ادامه مطلب را در زیر ادامه دهید