نمونه هایی از باورهای خود محدود کننده و چگونگی غلبه بر آنها
خود بهبود

ما اعتقادات خودمان هستیم. باورها مشخص می کنند که ما کی هستیم. باورها دنیا را برای ما تعریف می کنند.
برتراند راسل آن را خیلی مختصر بیان میکند که میگوید، باور کردن ذهنیترین کاری است که انجام میدهیم.
نحوه تفکر، احساس، عمل و واکنش ما در پاسخ به دنیای واقعی نیست، بلکه در پاسخ به درک ما از جهان است. و باورهای ما نقش بزرگی در شکل دادن به ادراکات ما دارند.
وقتی باورهای ما بر هر جنبه ای از زندگی ما تأثیر می گذارد، باید زمان و تلاش خود را برای یافتن اطلاعات بیشتر در مورد آنها صرف کنیم.
باورهای ما چگونه شکل می گیرد؟ آیا همه آنها برای ما مفید هستند؟ اگر نه، در مورد مواردی که برای ما مشکل ایجاد می کنند، چه کاری می توانیم انجام دهیم؟
این مقاله تلاشی است برای درک برخی از باورهای منفی ساکن در ذهن ما. همانطور که از نام آن پیداست، این باورهای خود محدود کننده می توانند ما را از درک پتانسیل و بیشتر خود باز دارند. در اینجا برخی از باورها و تاکتیکهای محدودکننده رایج را که میتوانید برای غلبه بر آنها اتخاذ کنید، مشاهده خواهید کرد.
همچنین در اینجا کاربرگ باورهای محدود کننده را خواهید دید که برای دانلود رایگان در دسترس است. میتوانید از این برای شناسایی تمرین باورهای محدودکننده استفاده کنید و استراتژیهایی برای خلاص شدن از شر آنها ابداع کنید.
باورهای محدود کننده چیست؟
به بهترین وجه به عنوان دشمن درون یا دشمن داخلی توصیف می شود، باورهای محدود کننده، باورهای سمی هستند که ما را از موفقیت در زندگی باز می دارند.
قبل از اینکه به باورهای محدود کننده بپردازیم، بیایید ببینیم که باورها چیست و چگونه آنها را به دست می آوریم.
باورهای ما احساسات یا ادراکی هستند که غالباً بدون اثبات آن را به عنوان واقعی می پذیریم. ما این باورها را از محیطی که در طول زندگی خود در آن زندگی می کنیم جمع آوری می کنیم. بخش اعظمی از این باورها در اوایل کودکی شکل میگیرند و اگر کاری انجام ندهیم تا آخر عمر با ما میمانند.
متأسفانه هیچ مکانیسم غربالگری برای فیلتر کردن و بررسی باورها قبل از ذخیره شدن در ذهن ما وجود ندارد. این بدان معناست که برخی از آنها ممکن است خوب، مفید یا سازنده نباشند. برخی حتی ممکن است مضر باشند. باورهایی که می توانند به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ما آسیب بزنند، باورهای محدود کننده هستند.
در میان باورهای محدود کننده، آن دسته از ادراکاتی که در مورد خود شما را از دستیابی به پتانسیل خود باز می دارد، به عنوان باورهای خود محدود کننده شناخته می شوند.
بیایید باورهای خود محدودکننده را از طریق چند مثال درک کنیم.
نمونه هایی از باورهای خود محدود کننده
در اینجا برخی از باورهای محدود کننده رایج وجود دارد که به شما کمک می کند تا درک بهتری از دشمن درون خود داشته باشید.
- من به اندازه کافی خوب نیستم.
- من توانایی انجام آن را ندارم.
- من مهارت موفقیت را ندارم.
- من تجربه این کار را ندارم
- من آماده نیستم.
- من درمانده/ناتوان هستم.
- من دانش کافی ندارم.
- من بی ارزشم
- من برای انجام مکالمه هوشمندانه خسته کننده تر از آن هستم.
- نظرات و نظرات من ارزش شنیدن ندارد.
- من نمی دانم چگونه با اختلافات و درگیری ها کنار بیایم.
- مهارت های اجتماعی من وجود ندارد.
- من در این کار خوب نیستم.
- من نمی توانم جا بیفتم
- نمی توانم چون در آن خوب نیستم.
- من نمی دانم چگونه کمتر از کامل باشم.
- وقت و انرژی برای این کار ندارم.
- من لایق موفقیت نیستم
- من هرگز پول کافی نخواهم داشت.
- من صلاحیت کافی را ندارم.
- من دارم شکست میخورم
- هیچ کس نمی خواهد با من دوست شود.
- من قصد کاهش وزن ندارم.
- من توان خرید چیزهای خوب را ندارم.
- من کسل کننده و کسل کننده هستم.
- همیشه ایده های بی ارزشی به ذهنم می رسد.
- من یک فاجعه مالی هستم.
- من از قضاوت شدن می ترسم.
- من به خوبی دیگران نیستم.
- من هرگز موفق نخواهم شد.
- من نمی توانم انتظارات دیگران را برآورده کنم.
- من یک شکست خورده ام.
- الان برای انجام کاری برای من خیلی دیر شده است.
- من احمقم.
- من یک بازنده ام.
- من فقط نمی توانم
اگر عمیقاً در ذهن خود حفاری کنید، ممکن است چیزهای بیشتری بیابید. بیشتر باورهای خود محدود کننده شما به صورت جملات ساده ای مانند اینها در زندگی روزمره شما ظاهر می شوند. ممکن است اینها را با صدای بلند بگویید یا فقط به آنها فکر کنید. در هر صورت آنها به شما آسیب می رسانند. آنها شما را از آنچه می خواهید به دست آورید باز می دارند.
چگونه باورهای خود محدود کننده می توانند به ما آسیب برسانند؟
باورهای خود محدود کننده نه به عنوان هیولا ظاهر می شوند و نه لباس های ترسناک می پوشند. آنها به اندازه هر باور دیگری بی خطر هستند. این امر شناسایی آنها را سخت و جداسازی و خلاص شدن از شر آنها را دشوارتر می کند.
اغلب شما از نحوه عملکرد فرآیند فکری خود و نحوه تأثیرگذاری باورهایتان بر آنها بی اطلاع هستید. این بدان معنی است که شما همچنین از اثرات مضر باورهای خود محدود کننده آگاه نیستید.
تنها کاری که باید انجام دهید این است که قبل از رسیدن به یک تصمیم یا انتخاب، مکث کنید و به این فکر کنید که چگونه به این تصمیم رسیدید. تمام عواملی را که بر تصمیم شما تأثیر گذاشتند ترتیب دهید. در میان حقایق و ادراکات پنهان، مقصر را خواهید یافت - یک باور/عقاید خود محدودکننده.
باورهای خود محدود کننده ممکن است نه ترسناک باشند و نه شما را بترسانند. اما تأثیر آنها بر زندگی شما بسیار عمیق و گسترده است. تاسف بارترین قسمت کل سناریو این است که شما از تأثیر مخرب آنها آگاه نیستید. حتی وقتی از وجودشان آگاه میشوی، مثل لنگ به تو میچسبند و از ترک تو امتناع میکنند. آنها سعی خواهند کرد شما را متقاعد کنند که آنطور که توضیح داده شد بد یا مضر نیستند.
این امر رهایی از چنین باورهایی را دشوار می کند. در اینجا بارزترین آسیب های ناشی از باورهای خود محدود شونده ذکر شده است.
- آنها شما را از تعیین اهداف بلندپروازانه و دستیابی به آنها باز می دارند.
- آنها شما را از کاوش در راه های جدید و امتحان فرصت های جدید منصرف می کنند.
- آنها موانعی در روابط ایجاد می کنند که منجر به نارضایتی و ناراحتی می شود.
- آنها شما را از داشتن بهترین زندگی ممکن محدود می کنند.
- آنها شما را به یک ذهنیت کمیابی محدود می کنند.
چگونه بر باورهای خود محدود کننده غلبه کنیم؟
بالاخره آنها فقط باورها هستند. تغییر یا خلاص شدن از شر آنها چقدر می تواند سخت باشد؟
اگر این همان چیزی است که شما فکر می کنید، نمی توانید از حقیقت دورتر باشید. باورهای خود محدود کننده مانند بولداگ های سرسختی هستند که از ترک شما امتناع می کنند. با این حال، اگر مداوم و صبور باشید، می توانید در نهایت آن را انجام دهید.
در اینجا استراتژی هایی وجود دارد که می توانید برای خلاص شدن از شر باورهای خود محدود کننده اتخاذ کنید.
1. باورهای مضر خود محدود کننده را شناسایی کنید.
به عنوان یک فرد خارجی به افکار خود توجه کنید. به احساسات، الگوهای فکری و آنچه بر تصمیمات شما تأثیر می گذارد توجه کنید. به طور خلاصه به افکار خود فکر کنید. کاربرگ پیوست می تواند در این امر به شما کمک کند.
2. تأثیر باورها را در ذهن خود درک کنید.
به گذشته برگردید و سعی کنید وقتی به تصمیمات رسیدید افکار خود را دنبال کنید. نقش این باورها را در فرآیند تفکر و تصمیمات خود بشناسید.
3. منشا باورها را ردیابی کنید.
از جایی که باور را جذب کردید می تواند به شما کمک کند تا از شر آن خلاص شوید. و اینکه چقدر این باور در ذهن شما باقی مانده است نیز مهم است.
4. باورها را تجزیه و تحلیل کنید.
با ذهنی انتقادی، سعی کنید ببینید آیا در باور شما صحت وجود دارد یا خیر. سعی کنید مواردی را کشف کنید که این باورها نادرست هستند.
5. یک باور جایگزین ایجاد کنید.
ایده آل برای جایگزینی یک باور منفی، یک باور مثبت است. شما فقط می توانید باور را به یک باور مثبت برگردانید. من نمی توانم آن را انجام دهم، می توانم آن را انجام دهم.
6. آن را به عنوان یک تأیید یا یک مانترا تکرار کنید.
بهترین روش برای اینکه اجازه دهید باورهای مثبت در ذهن شما ریشه دوانند این است که تا حد امکان آنها را تکرار کنید.
7. باورهای خود محدود کننده را هر بار که سر زشت خود را بالا می گیرند به چالش بکشید.
آنها همیشه تلاش می کنند تا برگردند. هر بار آنها را بیشتر و بیشتر از خود دور کنید. در نهایت، آنها این ایده را دریافت می کنند و شما را برای همیشه ترک خواهند کرد. یا حداقل در گوشه ای از ذهن خود خفته بمانید.
8. ذهن خود را بازیابی کنید.
درک کنید که قدرت انتخاب آنچه را که می خواهید باور کنید دارید و هر یک از باورها را رد می کنید، حتی آنهایی که قبلاً ذهن شما را مشغول کرده اند.
غلبه بر باورهای محدود کننده فرآیندی یک شبه نیست. برای انجام این گذار به اراده و تعهد قوی نیاز دارید. در پایان، شما موافقید که ارزش تلاش را داشت.
خط پایین
شناسایی، تصدیق و پذیرش باورهای خود محدودکننده شما، نقطه شروعی برای از بین بردن آنهاست. با درک پیامدهای آنها بر زندگی خود و ردیابی منابع آنها، می توانید یک استراتژی برای خلاص شدن از شر آنها ایجاد کنید.
با وجود تمام این مراحل، حذف باورها از سیستم اعتقادی کار آسانی نیست. اکثر آنها چنان در ذهن ما جا افتاده اند که ریشه کن کردن آنها به تلاش زیادی نیاز دارد. یکی از بهترین راهبردها جایگزینی آنها با باورهای مثبت است.
ممکن است برای از بین بردن این باورهای خود محدود کننده مضر به تلاش و زمان زیادی نیاز باشد. اما هنگامی که از شر آنها خلاص شوید، متوجه خواهید شد که زندگی چقدر می تواند خوب باشد بدون اینکه آنها شما را سنگین کنند.