متن کامل شعر افتتاحیه نفس گیر آماندا گورمن

سرگرمی

الکس وونگگتی ایماژ

در 20 ژانویه 2021 ، آماندا گورمن جوانترین فردی شد که در مراسم تحلیف ریاست جمهوری تاکنون خوانده است. این برنده شاعر 22 ساله شعر خود را با عنوان 'تپه ای که ما بالا می رویم' برای جمعیتی که رئیس جمهور جو بایدن را نیز خواند ، خواند بانوی اول جیل بایدن ، معاون رئیس جمهور کمالا هریس ، شوهرش داگلاس امهوف ، و باراک و میشل اوباما. و واقعیت سرگرم کننده است؟ حلقه های طلا و حلقه قفس پرندگان که او در لحظه بزرگ خود به دست داشت هدیه ای از طرف اپرا.

'من می خواستم این پیام امید و اتحاد باشد. و من فکر می کنم که [مراسم تحلیف] برای من فقط تأکید کرد که چه مقدار لازم است ، 'گورمن در مورد CBS امروز صبح قبل از عملکرد او 'اما برای بستن چشمها به ترکهایی که واقعاً باید پر شوند ، نیست.'

در زیر ، متن کامل شعر گورمن که همه را به صحبت وا می دارد.

متن شعر 'تپه ای که ما بالا می رویم' آماندا گورمن

دکتر بایدن ، معاون معاون رئیس جمهور ، آقای ایموف ، آمریکایی ها و جهان.

وقتی روز فرا می رسد ، از خود می پرسیم کجا می توانیم نوری در این سایه بی پایان پیدا کنیم؟
ضرر ما ، دریا.
ما باید محو شویم
ما شکم وحش را جسور کرده ایم.

ما یاد گرفته ایم که سکوت همیشه آرامش نیست.
و هنجارها و مفهوم آنچه فقط هست همیشه عدالت نیست.
و با این وجود طلوع فجر مال ماست قبل از اینکه آن را بشناسیم.
به نوعی ما آن را انجام می دهیم.

به نوعی ما ملتی را شکننده و شاهد بوده ایم که این کشور شکسته نشده ، بلکه به سادگی ناتمام مانده است.
ما ، جانشینان یک کشور و زمانی که یک دختر سیاه پوست لاغر از برده ها رشد می کند و توسط یک مادر بزرگ تربیت می شود ، می توانیم رویای رئیس جمهور شدن را ببینیم ، فقط برای اینکه خود را برای یکی بخوانیم.
و بله ، ما بسیار دور از جلا ، بسیار بکر هستیم ، اما این بدان معنا نیست که ما در تلاشیم اتحادیه ای کامل ایجاد کنیم.
ما در تلاشیم اتحاد خود را با هدف ایجاد کنیم.

برای ساختن کشوری ، متعهد به همه فرهنگ ها ، رنگ ها ، شخصیت ها و شرایط انسان.
و بنابراین نگاه خود را ، نه به آنچه بین ما قرار دارد ، بلکه به آنچه در مقابل ما قرار دارد ، برمی داریم
ما شکاف را برطرف می کنیم زیرا می دانیم آینده خود را در اولویت قرار دهیم ، ابتدا باید اختلافات خود را کنار بگذاریم.
اسلحه های خود را پایین می گذاریم تا بتوانیم بازوهای خود را به سمت یکدیگر دراز کنیم.
ما به دنبال ضرر هیچ کس و هماهنگی برای همه هستیم.

بگذارید کره زمین ، اگر چیز دیگری نمی گوید ، این درست است.
که حتی وقتی غصه می خوردیم ، رشد می کردیم.
که حتی وقتی صدمه می دیدیم ، امیدوار بودیم.
که حتی وقتی خسته شدیم ، w
سعی کردم
که برای همیشه پیروز به هم گره خواهیم خورد.

نه به این دلیل که دیگر هرگز شکست را نخواهیم شناخت ، بلکه به این دلیل که دیگر هرگز تفرقه نخواهیم کاشت.
کتاب مقدس به ما می گوید که تصور کنیم همه باید در زیر درخت انگور و انجیر خود بنشینند و کسی آنها را ترس ندهد
اگر بخواهیم به وقت خودمان برسیم ، آنگاه پیروزی در تیغه نیست ، بلکه در همه پل هایی است که ساخته ایم.
این نوید تخته ای است که از آن بالا می رویم.
اگر فقط جرات آن را داشته باشیم زیرا آمریکایی بودن بیش از یک غرور است که ما به ارث می بریم.
این گذشته ای است که ما در آن گام برمی داریم و چگونه آن را ترمیم می کنیم.

ما شکاف را برطرف می کنیم زیرا می دانیم آینده خود را در اولویت قرار دهیم ، ابتدا باید اختلافات خود را کنار بگذاریم


ما نیرویی را دیده ایم که ملت ما را متلاشی می کند ، به جای اینکه با آن شریک شود.
اگر این به معنای تأخیر در دموکراسی باشد ، کشور ما را نابود خواهد کرد.
و این تلاش تقریباً موفقیت آمیز بود ، اما اگرچه دموکراسی می تواند به صورت دوره ای به تأخیر بیفتد ، اما هرگز نمی توان در این حقیقت دائماً شکست داد.
به این ایمان که ما اعتماد می کنیم ، در حالی که چشم به آینده داریم ، تاریخ نگاه به ما دارد.
این دوران فقط رستگاری است.
ما در ابتدای کار از آن ترسیدیم.
ما احساس نمی کردیم که می توانیم وارث چنین ساعتی ترسناک باشیم ، اما در درون آن ، قدرت نوشتن یک فصل جدید را پیدا کردیم.
تا امید و خنده خودمان را عرضه کنیم.

بنابراین در حالی که یک بار پرسیدیم ، چگونه ممکن است بر فاجعه غلبه کنیم؟
اکنون ادعا می کنیم که چگونه ممکن است فاجعه بر ما غلبه کند؟
ما به آنچه که بود بازگشت نخواهیم داد ، بلکه به سمت کشوری که کبود شده است حرکت خواهیم کرد.
اما خیرخواهی کامل ، اما جسورانه ، خشن و آزاد.

ما با ارعاب چرخش نخواهیم کرد و قطع نمی شویم زیرا می دانیم که بی عملی و سکون ما میراث نسل بعدی خواهد بود.
اشتباهات ما به بار آنها تبدیل می شود ، اما یک چیز مسلم است.
اگر ما رحمت را با قدرت ، و ممکن را با حق ادغام کنیم ، پس عشق به میراث ما تبدیل می شود ، و فرزندان فرزندانمان را تغییر می دهیم.
بنابراین بگذارید کشوری را بهتر از کشوری که در آن مانده ایم پشت سر بگذاریم.
که در با هر نفس ، برنز من سینه را کوبید.

چرا که همیشه نور بود. اگر فقط آنقدر شجاع باشیم که آن را ببینیم.



ما این جهان زخمی را به جهانی شگفت انگیز تبدیل خواهیم کرد.
ما از تپه های اندام طلای غرب برخاسته ایم.
ما از باد فراگیر به سمت شمال شرقی برخواهیم آمد ، جایی که پدران ما برای اولین بار انقلاب را درک کردند.
ما از شهرهای حاشیه دریاچه ای از کشورهای غربی میانه برخاسته ایم.
ما از جنوب خورشید پخته خواهیم شد.
ما همه نقاط شناخته شده ملت خود را بازسازی خواهیم کرد ، آشتی خواهیم کرد و بهبود خواهیم یافت.

و هر گوشه ای کشور ما را صدا می کرد.
مردم ما متنوع و زیبا ظهور خواهند کرد ، ضرب و شتم و زیبا.
وقتی روز فرا می رسد ، همانطور که آن را آزاد می کنیم ، از سایه شعله بیرون می رویم و با ترس ، بالن های جدید طلوع نمی کنیم.
چرا که همیشه نور بود.
اگر فقط آنقدر شجاع باشیم که آن را ببینیم.
اگر فقط آنقدر شجاع باشیم که بتوانیم آن را داشته باشیم.

* این متن از زمان انتشار اولیه ویرایش شده است.


برای داستان های بیشتر مانند این ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید .

این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و محتوای مشابه را در piano.io تبلیغات پیدا کنید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید