نحوه برنامه ریزی و سازماندهی یک گردهمایی خانوادگی

برنامه ریزی مهمانی

من به برنامه ریزی یک گردهمایی بزرگ خانوادگی با بیش از 150 نفر کمک کردم. موفقیت بزرگی بود!

قبیله چوآ

قبیله چوآ

بیش از 150 نفر از اقوام در گردهمایی خانواده ما شرکت کردند

گردهمایی های خانوادگی منبع شادی است، به خصوص زمانی که شما از یک قبیله بزرگ مانند من هستید. اگرچه ما هر از چند گاهی گردهمایی های کوچکی داریم، قبیله بزرگتر چوآ تصمیم گرفت اولین گردهمایی 'بزرگ' خود را در ژوئن 2007 سازماندهی کند. با حضور حدود 160 نفر از بستگان، این ماجرا موفقیت آمیز بود. این راه را برای روابط بهتر هموار کرد، زیرا با خویشاوندانی آشنا شدیم که اغلب آنها را نمی دیدیم - یا در برخی موارد قبلاً هرگز آنها را ندیده بودند.

نکته 1: کمیته های کاری ایجاد کنید

ما خوش شانس بودیم که افراد زیادی مایل به ارائه نظرات و عضویت در یک کمیته بودند. برنامه ریزی خوب پایه و اساس موفقیت اتحاد مجدد ما بود. چه یک گروه کوچک یا بزرگ داشته باشید، برنامه ریزی اولین قدم برای برگزاری یک رویداد سازماندهی شده است.

  • کمیته برنامه ریزی و راهبری : بر کل دادرسی نظارت داشت. مطمئن شوید که تمام اقلام سوغاتی سفارش داده شده و به موقع تحویل داده شده است. هماهنگی با استراحتگاه (محل برگزاری) در مورد اقامت و ترتیبات تدارکاتی.
  • کمیته برنامه: فعالیت ها و بازی ها را برنامه ریزی کرد. با اجراکنندگان (برای نمایش استعدادهای ما) هماهنگ شده و تیم‌های امسی/مسترهای بازی تعیین شده است.
  • کمیته ارتباطات : مطمئن شد که همه از آخرین تحولات برنامه ریزی مطلع شده اند.
  • کمیته مالی : هماهنگی با کمیته راهبری جهت اطلاع از هزینه ها و وجوهی که باید جمع آوری شود.
  • کمیته ثبت نام: از شناسه‌ها، چک کردن و جمع‌آوری اطلاعات دایرکتوری Chua Clan مراقبت کرد.
  • کمیته خاطرات: برگزاری مسابقه آرم-شعار، ایجاد شجره نامه؛ عکس‌ها را جمع‌آوری کرد و روی DVD ذخیره کرد.
  • کمیته حمل و نقل: اطمینان حاصل شود که بستگان به درستی به هر مکان و از هر مکان منتقل شده اند.
بولینگ

بولینگ

نکته شماره 2: فعالیت های قبل از اتحاد مجدد را برنامه ریزی کنید

قبل از تاریخ واقعی اتحاد، چندین فعالیت قبل از اتحاد داشتیم. امیدوارم این ایده‌ها باعث شود که خلاقیت شما به فعالیت‌هایی برسند که با ایده سرگرمی گروه شما مطابقت دارند.

  • مسابقه کاهش وزن: از آنجایی که شرکت کنندگان در سراسر جهان پراکنده بودند، ما باید از همه می خواستیم که در گزارش وزن خود صادق باشند. دستیابی به درصد معینی (طبق توافق) از وزن اصلی فرد، مبنایی برای برنده خواهد بود. قیمت ها از اقوام مختلف اهدا شد. کسانی که برنده نشدند نیز باید مبلغ مشخصی را برای پرداخت به برنده کمک می کردند.
  • مسابقه آرم-شعار: یک نفر را به عنوان هماهنگ کننده این مسابقه تعیین کردیم. او داوران را انتخاب کرد و آنها را تا آشکار شدن برنده گمنام کرد. لوگو و شعار برنده بر روی پیراهن های یادگاری، جاکلیدی و کیف های ما چاپ شده بود.
  • سفر و گردش: ما چند سفر در اطراف شهر (گشت شهری، پرش جزیره)، فعالیت های ورزشی مانند بولینگ، و غذا خوردن در رستوران های بومی برای مهمانان خارج از شهر ترتیب دادیم.
سفر به جزیره اولانگگو

سفر به جزیره اولانگگو

نکته شماره 3: برنامه ریزی فعالیت های اتحاد مجدد

به‌عنوان مسئول کمیته برنامه، باید برنامه دقیقی از فعالیت‌ها را زودتر از موعد ارائه می‌کردم. در خود روز، ما برنامه را پست کردیم و بین همه توزیع کردیم.

فعالیت ها به چند دسته تقسیم شدند:

مجمع عمومی: در این مدت توانستیم کارهای زیر را انجام دهیم:

  • دعا
  • بازی ها
  • معرفی اجداد و هر خانواده
  • اهدای جوایز به برندگان مسابقات
  • نمایش استعداد
  • قرعه کشی
  • قدردانی از حامیان و کمیته ها

جلسات فراگیر: گروه‌بندی‌های کوچک برای اشتراک‌گذاری و آشنایی با شما. همچنین تمرینات صبحگاهی اختیاری در کنار ساحل داشتیم.

همراهی: وعده‌های غذایی و میان‌وعده‌ها زمانی برای هم‌نشینی و گپ زدن با یکدیگر بود.

وقت آزاد: ما همچنین زمانی داشتیم که مردم می توانستند شنا کنند، بازی کنند یا به سادگی در اطراف تنبلی کنند.

لوگوی برنده برای اتحاد مجدد ما

لوگوی برنده برای اتحاد مجدد ما

نکته 4: همه پایه ها را بپوشانید

قوانین اتحاد مجدد: این کمیته قوانین خاصی را ارائه کرد که همه باید از آنها پیروی کنند. قوانین شامل:

  • مراقب زمان باشید
  • کودکان کوچک و خردسالان را بدون مراقبت رها نکنید
  • مراقب باش
  • بدون اجازه از گروه سرگردان نیست
  • بیماری را سریعا گزارش دهید
  • لبخند بزنید و از فعالیت ها لذت ببرید
  • هیچ کس مجاز به ترک محل در طول مدت برنامه اتحاد مجدد نیست

پر کردن برگه اطلاعات/داده: از همه شرکت کنندگان خواسته شد تا فرم ها را پر کنند (اطلاعات حیاتی شامل شماره تماس، تولد و آدرس).

تیم پزشکی: ما دندانپزشکان و پزشکان خانواده را جمع آوری کردیم و مطمئن شدیم که همه آنها را می شناسند. آنها جعبه کمک های اولیه و همچنین داروهایی را برای استفاده اضطراری آماده کردند.

گروهبان در هماهنگ کننده های اسلحه و گروه: ما همچنین چندین نفر را برای اطمینان از رعایت قوانین تعیین کردیم. هماهنگ کنندگان گروه اطمینان حاصل کردند که اعضای تیم آنها همه برای هر فعالیت حضور دارند. آنها همچنین برنامه را به تیم خود یادآوری کردند.

کمیته خاطرات: عکس‌ها یا پوشش‌های ویدئویی، اقلام یادگاری، مجموعه عکس‌های ذخیره شده در دی‌وی‌دی، یا خبرنامه فصلی برای به روز نگه داشتن یکدیگر.

عکس العمل من

موفقیت اتحاد مجدد ما به عوامل مختلفی بستگی داشت. . . از برنامه ریزی گرفته تا اقدام، تا همکاری و مشارکت سایرین. آنچه واقعاً مهم بود عشق و دوستی مشترک ما بود. یک گردهمایی خوب سازماندهی شده ممکن است بدون عشقی که آن را روشن و معنادار کرده است خالی باشد.

مجردهای قبیله چوا

مجردهای قبیله چوا

ایده های بازی و فعالیت

نظرات

ترسمد از هند در 19 فوریه 2012:

این نوع موضوعات و تجدید دیدار هرگز در اینجا در هند شنیده نشده است. دلیل. در اینجا تمام خانواده به طور مشترک زندگی می کنند، آنها هرگز از هم جدا نشدند.. هر زمان که بخواهند در دسترس باشند. بنابراین هیچ چیزی برای ReUnion لازم نیست. با تشکر از اشتراک گذاری :)

htodd از ایالات متحده در 04 دسامبر 2011:

این واقعاً یک تجدید دیدار عالی است... برای آن متشکرم

میشل سیمتوکو (نویسنده) از سبو، فیلیپین در 25 مه 2009:

سلام پرستیو، اگر می خواهید یک رویداد سازماندهی شده داشته باشید، واقعاً برنامه ریزی لازم است. بسیار بسیار بسیار مهم است. هاهاها اسپیکر اگر گروه بزرگی باشد بابت خواندن و نظر دادن متشکرم.

prasetio30 از Malang-اندونزی در 25 مه 2009:

اتحاد مجدد بهترین راه برای ملاقات با خانواده‌ای است که هرگز ملاقات نمی‌کنند یا به دلیل فاصله بسیار زیاد. برنامه ریزی بهترین راه برای ایجاد یک اتحاد عالی است. مرکز خوب

میشل سیمتوکو (نویسنده) از سبو، فیلیپین در 9 دسامبر 2008:

این یک تجدید دیدار عالی بود و ما می خواهیم دوباره انجام دهیم - شاید چند سال دیگر. ممنون دتی! :-)

Dottie1 از MA، ایالات متحده آمریکا در 07 دسامبر 2008:

سلام میشل، من واقعاً ایده شعار لوگو چاپ شده روی تی شرت های شما را دوست دارم. من تو را در جلو با تی شرت و گوشواره شجره ات می بینم. من عاشق مرکزت هستم :)

میشل سیمتوکو (نویسنده) از سبو، فیلیپین در 07 دسامبر 2008:

سلام دتی، در عکس (بالاترین)، من همان سمت راست هستم. در عکس آخر، من همانی هستم که در ردیف جلو و وسط شلوار و گوشواره مشکی پوشیده است. LOL و بله، من در کمیته برنامه ها تعیین شدم. :-) ممنون که این مرکز را خواندید سیس.

Dottie1 از MA، ایالات متحده آمریکا در 07 دسامبر 2008:

فقط شنیده ام که ممکن است قبل از پایان سال برای ملاقات با خانواده به سفر بروید. فقط تعجب می کنم که آیا شما در هر یک از کمیته های کاری منصوب شده اید یا خیر. من می توانم اضافه کنم که به نظر می رسد رقصیدن در جاده با قبیله چوآ بسیار سرگرم کننده است. آیا شما در آن عکس هستید؟ از مرکز شما بسیار لذت بردم.

میشل سیمتوکو (نویسنده) از سبو، فیلیپین در 22 دسامبر 2007:

سلام زسوزی و کنی! از نظر شما متشکریم. بودن در هاب پیج ها مانند داشتن خانواده نیز به نظر می رسد. شاید روزی هابرها بتوانند یک دیدار مجدد داشته باشند؟! هاهاها عالی نیست؟

آشوک راجاگوپالان از چنای در 21 دسامبر 2007:

ما یک خانواده پرجمعیت هستیم که در همه جا پراکنده شده‌ایم و معمولاً در عروسی‌ها یا تولد 60 سالگی یک نفر دوباره دور هم جمع می‌شویم. من از تلاش های سازماندهی شده شما و به اشتراک گذاشتن توصیه های شما با کسانی که می خواهند این کار را انجام دهند، قدردانی می کنم.

باشد که همه خانواده ها دوباره متحد شوند و عشق خود را به اشتراک بگذارند! خدا حفظت کنه، میشل!

زنبور زسوزی از انتاریو/کانادا در 18 دسامبر 2007:

ریپل میکر! من همیشه می خواستم عضوی از یک خانواده بزرگ باشم تا بتوانم مانند آنچه شما توضیح دادید، گردهمایی هایی را انجام دهم.

هاب عالی

با احترام Zsuzsy

میشل سیمتوکو (نویسنده) از سبو، فیلیپین در 16 دسامبر 2007:

خوش آمدید :-) بزرگ است! میدونی من یه خاله 2 ساله دارم؟ برادر کوچک مادربزرگم 2 سال پیش صاحب یک دختر دیگر شد. از عروسی گرفته تا تشییع جنازه و ملاقات مجدد، ما همیشه تعداد زیادی هستیم. نوشتن این یکی باعث شد به زیبایی داشتن یک خانواده بزرگ پی ببرم. :-)

آقای مارمالاد از سیدنی در 16 دسامبر 2007:

این عالی است.

این عجیب است، من اخیراً در یک هفته در دو مراسم خاکسپاری شرکت کردم.

نفر اول 185 نفر در تشییع جنازه آنها شرکت کردند و نفر دوم سه نفر دیگر به غیر از من.

تقریباً هم سن بودند. یکی را 60 سال و دیگری را 40 سال می شناختم.

در تئوری آنها افراد زیادی را با یکدیگر مشترک می شناختند

من از شما برای به اشتراک گذاشتن خانواده بزرگ خود سپاسگزارم