نقاشی ها و تصاویر روز مادر توسط مری کاسات و هنرمندان دیگر
تعطیلات
آماندا یک هنرمند و مورخ هنر مشتاق است که علاقه خاصی به هنر قرن 19، به ویژه کارهای پیش رافائلیت ها دارد.

توسط مری کاسات 1890
چند نکته در مورد مادر
اینجا در بریتانیا به روز مادر نزدیک است، و فکر کردم با گردآوری مرکزی درباره مادران در هنر جشن بگیرم. در ابتدا به مدونای رنسانس با لباس آبی فکر کردم، نوزادان رنوار با گونههای چاق که تعادل نامطمئنی روی زانوهای دختران روستایی خوشنظر داشتند و البته به نقاشیهای مادر و کودک تاثیرگذار مری کاسات.
وقتی تصاویر مادران را با بچههای کوچکشان جمعآوری کردم، به این فکر کردم که چقدر مادران ما در شکلدهی به شخصیت ما و قرار دادن ما در مسیر زندگیمان اهمیت دارند. شروع کردم به فکر کردن در مورد فرزندانم و اینکه آیا بهترین کار ممکن را برای بزرگ کردن آنها انجام می دهم، صادقانه، معقول، سختکوش و مراقب باشم. من در مورد آن دو نفر به عنوان یک نوزاد فکر کردم و شگفتی آن را به یاد آوردم. آن دسته های کوچک گرم و گرانبها در آغوشم می پیچیدند، معطر با آن عطر خاص بچه که قلبت را آب می کند.
مادرم در سال 1999، کمی کمتر از دو ماه پس از تولد دومین فرزندم فوت کرد. او هرگز نتوانست پسر خوب و بلوند من را ببیند که قد بلند و قوی می شود. او نتوانست ببیند دختر زیبای من که او را می پرستید، از کودکی به کودکی به زن جوان تبدیل شد. من مادرم را از دست دادم و بچه ها مادربزرگ خود را از دست دادند.
حتی الان، ده سال بعد، فقط فکر کردن به مادرم اشک در چشمانم جاری می شود. او یک بانوی خارقالعاده بود که مورد علاقه و احترام دوستان و خانواده بود. ما شش نفر بودیم و وقتی بزرگ می شدیم پول زیاد نبود، اما او و پدرم تمام تلاش خود را کردند تا کودکی شادی را برای ما رقم بزنند. خانه همیشه پر از موسیقی و خنده بود. دوستان ما نیز مورد استقبال قرار گرفتند و مامان برای همیشه مشغول پخت و پز بود. من می دانم که وقتی او به زندگی بعدی رفت چه گنجی را از دست دادیم، و فقط امیدوارم فرزندانم حتی نیمی از من را تا این حد به یاد داشته باشند.

کودک خواب، اثر مری کاسات. در سال 1910 نقاشی شده است.
یک امپرسیونیست آمریکایی: مری کاسات
امپرسیونیست آمریکایی مری کاسات در کنار دگا، رنوار و مونه، هنرمندان اصلی امپرسیونیست، کار و به نمایش گذاشت. کاسات ادعا کرد که «از هنر متعارف متنفر است» و زمانی که ادگار دگا به او پیشنهاد کرد که با این گروه از هنرمندان مستقل نمایشگاهی داشته باشد، با خوشحالی پذیرفت. امپرسیونیست های زن بسیار نادر بودند و امپرسیونیست های آمریکایی حتی بیشتر از آن.
دختر یک بانکدار سرمایه گذاری ثروتمند، مری استفنسون کاسات در 22 می 1844 در شهر آلگنی، پنسیلوانیا به دنیا آمد و در سال 1861 وارد آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا شد. سپس در سال 1865 تحصیلات خود را در پاریس ادامه داد. او در دوران مسافرت و تحصیل در ایتالیا، اسپانیا و بلژیک، از سال 1875 به بعد به طور دائم ساکن شد.
او بیشتر به خاطر نقاشی های مادران همراه با کودکانی که در فعالیت های روزمره مشغول بودند به شهرت رسید. با وجود، یا شاید به دلیل ماهیت داخلی نقاشی ها، سبک او گرما و صمیمیت جذابی دارد.
مری کاسات در 14 ژوئن 1926 در بوفرن فرانسه درگذشت.

مادر و کودک 1886، اثر پیر آگوست رنوار.
از نقاش چینی تا نابغه امپرسیونیست
پیر آگوست رنوار او در 25 فوریه 1841 در لیموژ متولد شد و در سال 1919 در کاگن سور مر درگذشت. او زندگی طولانی و پرباری داشت و چندین هزار نقاشی را تکمیل کرد و احتمالاً شناخته شده ترین نقاشی امپرسیونیست های فرانسوی است.
رنوار کار خود را در هنر در کارخانه چینی در لیموژ آغاز کرد و در آنجا به سرعت در تزئین محصولات مهارت بالایی پیدا کرد. رنوار با تشویق همکارانش در سال 1862 به پاریس رفت تا زیر نظر چارلز ژیر تحصیل کند و در آنجا شروع به توسعه سبک هنری بسیار فردی و متمایز خود کرد که اکنون توسط مخاطبان گسترده و قدردان شناخته شده و مورد علاقه است.

'آرام' اثر جیمز تیسوت، 1881.
عشق گمشده ای که هنر تیسوت را شکل داد
بسیاری از جیمز تیسوت به عنوان یک هنرمند انگلیسی فکر می کردند، اما او یک فرانسوی بود که در سال 1836 در نانت به دنیا آمد. نام اصلی ژاک-ژوزف بود، او نام جیمز را زمانی که به انگلستان نقل مکان کرد، برگزید و بسیاری از کارهای اصلی او در بریتانیا به پایان رسید.
تیسوت بهویژه به خاطر نقاشیهای بسیار دقیق و تمامشدهاش از زنان زیبا در محیطهای مجلل مشهور است. با این حال، تکان دهنده ترین تصاویر او مربوط به معشوقه اش کاتلین نیوتن و دو فرزندش است. متأسفانه، کاتلین در عرض یک یا دو سال پس از تکمیل این نقاشی در سن 28 سالگی درگذشت. کاتلین عشق بزرگ زندگی تیسوت بود، و افول غم انگیز او از یک زن جوان سالم به یک معلول رنگ پریده در پرتره های بسیاری از او ثبت شده است. از او

گهواره اثر برت موریسو.
زنی با 'بدون حرفه'
من عاشق این نقاشی بینظیر مادری هستم که با محبت به نوزاد خوابیدهاش خیره شده است. هنرمند، برت موریسو زنی بدون استعداد جزئی بود که مانند مری کاسات در کنار امپرسیونیست های اصلی فرانسوی نقاشی می کرد و به نمایش می گذاشت. برث در سال 1874 با یوژن مانه، برادر ادوارد مانه ازدواج کرد و خانه آنها به زودی به جاذبه ای برای نویسندگان و هنرمندان تأثیرگذار آن دوران تبدیل شد.
برث در سال 1895 در سن 54 سالگی بر اثر ذات الریه درگذشت، با این حال علیرغم تحسین زیادی که نقاشی هایش به او داده بودند، در گواهی مرگ او به عنوان 'بدون حرفه' ثبت شد.

مادر ویسلر اثر جیمز ویسلر.
ترتیبی در خاکستری و سیاه، 1871
نمیتوانستم از گنجاندن این نقاشی بسیار معروف مقاومت کنم جیمز مک نیل ویستلر مادر. بسیار شدید و سخت، ترکیبی عجیب و در عین حال قانع کننده است. انتخاب دقیق پالت آن چشم را به خود جلب می کند و در حافظه نقش می بندد.
ویسلر در سال 1834 در لوول ماساچوست متولد شد و در سال 1903 در لندن انگلستان درگذشت.

مدونای صورتی ها اثر رافائل.
مدونای زیبای رافائل در حدود 1506
چیزی که من در مورد این مدونا دوست دارم غیر رسمی بودن آن است. کتاب مقدس به ما می گوید که مریم یک مادر جوان بود، اما بسیاری از تصاویر سنتی یک زن بالغ را به تصویر می کشند. این مدونا نگاهی شاد و جوان به او دارد. او و پسرش در یک لحظه سرگرم کننده اسیر می شوند. آنها «پینکز» را در دست دارند، گلی که نام گیاهی آن «دیانتوس» است که به معنای «گل خدا» است. این رافائل نقاشی را می توان در گالری ملی لندن، انگلستان دید.

کارین با سوزان، 1885.
پرتره کارل لارسون از همسر و فرزندش
هنرمند سوئدی کارل لارسون از فقر شدید به یک هنرمند و تصویرگر مشهور و موفق تبدیل شد. مدلهای مورد علاقه لارسون همسرش کارین و هفت فرزندشان بودند و این پرتره ظریف نمونهای است که در سالهای اولیه ازدواج آنها کشیده شده است. سوزان کوچولو، با موهای کرکی و گونه های گلگون، با رضایت در آغوش مادرش فرو می رود، در حالی که بیان کارین سرشار از عشق و گرما است.

زن جوان با پسرش، اثر آنجلو برونزینو.
یک پرتره رسمی از حدود 1540
من این نقاشی را انتخاب کردم، زیرا علیرغم رسمی بودن ژست و حالت بی خندان روی صورت نشسته، همچنان صمیمیت بین مادر و پسر وجود دارد. این را لمس ملایم دستان آنها و نحوه عبور بازوهای او از دور شانه او نشان می دهد. نظاره گر زن ثروتمندی بود. لباس او بسیار تزئین شده است، و رفتار او شاهانه است، اما عشق بین او و فرزندش بدیهی است.

خلیج گریوزند اثر ویلیام مریت چیس، 1888.
خلیج گریوزند
در سال 1849 در ایندیانا متولد شد. ویلیام چیس تا زمان مرگش در سال 1916 جریان ثابتی از آثار امپرسیونیستی را تولید کرد. مدل های مورد علاقه او همسرش آلیس و فرزندانشان بودند و بسیاری از صحنه های خانوادگی مانند این را تکمیل کرد. احساس نور و رنگ های لطیف به خوبی بیانگر روز گرم تابستان و رابطه دنج بین مادر و نوزاد و خواهر یا برادر بزرگتر است که به خلیج خیره شده است.

خواهران الیزابتی و نوزادان آنها، حدود 1599.
خواهران کلموندلی و نوزادان قنداق شده آنها
این تصویر خارق العاده مستقیماً مربوط به دوران الیزابت است. هر بار که به آن نگاه می کنم لبخند می زند. خواهران کلموندلی کنار هم در یک تخت دو نفره بنشینند و با افتخار نوزادان قنداق شده خود را نشان دهند. و درست مانند عکسهای امروزی از یک مادر جدید در مجله Hello، این ستارههای دوران تودور با روکشهای نشاستهای و کلاههای توریشان به کمال میرسند.

مادر و کودک هاوایی اثر چارلز دبلیو بارتلت، 1920.
مادر و کودک هاوایی
چارلز بارتلت کار حرفه ای خود را در متالورژی آغاز کرد، اما عشق او به هنر باعث شد تا در سن 23 سالگی در آکادمی سلطنتی هنر لندن ثبت نام کند. او بعداً وارد مدرسه خصوصی آکادمی جولین در پاریس شد و تحصیلات خود را ادامه داد.
در سال 1889، او به انگلستان بازگشت و با امیلی تیت ازدواج کرد، اما به طرز غم انگیزی، همسر جدیدش در اوایل ازدواجشان در هنگام زایمان از دنیا رفت. او همچنین پسر شیرخوار خود را از دست داد. بارتلت سپس به اروپا سفر کرد و نقاشی های بسیاری را در هلند، بریتانی و ونیز خلق کرد و در کنار دوست و هنرمند همکار خود فرانک برانگوین (1867-1956) کار کرد.
در سال 1898، او به انگلستان بازگشت و با کاترین 'کیت' مین ازدواج کرد. بارتلت و همسر دومش به قاره بازگشتند، جایی که او در سال 1908 به تأسیس Société de la Peinture a l'Eau در پاریس کمک کرد. در سال 1913، بارتلت ها در هند، سریلانکا، اندونزی، چین و ژاپن تور کردند. در مسیر بازگشت از ژاپن به انگلستان، آنها در هاوایی توقف کردند و در آنجا ماندند — دیگر به اروپا بازنگشتند.
نقاشی بالا نمونه ای از سبک بارتلت است و یک بومی هاوایی را نشان می دهد که با مهربانی با فرزندش بازی می کند.

رویاهای شیرین اثر فیرمین بیس.
رویاهای شیرین اثر فیرمین بیس
Firmin Baes (1874 - 1943) یک هنرمند بلژیکی بود که در یک محیط هنری بزرگ شد و به اندازه کافی خوش شانس بود که از اولین روزهای خود به عنوان یک هنرمند کار موفق شد. بیس پدر سه دختر بود و شاید این الهام بخش این نقاشی شیرین مادر و فرزندش بود.

'تابستان' اثر ایوانا کوبیلکا.
یک بت تابستانی
این یکی از بهترین آثار به حساب می آید ایوانا کوبیلکا (1861-1926)، هنرمند رئالیست اسلوونیایی. مادر جوان به دو کوچولوی خود کمک می کند تا یک گلدسته از گل های علفزار بسازند. توجه به جزئیات نفس گیر است و بیان صورت کودک بزرگتر نشان دهنده تمرکز شاد است.

مادر و کودک اثر امیل اوسترمن، 1910.
نظرات
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 12 مه 2019:
با تشکر آلیسا، خوشحالم که از آن لذت بردید!
آلیسا از اوهایو در 10 مه 2019:
این یک ادای احترام زیبا و مجموعه ای از آثار هنری برای تجلیل از مادران است. این را دوست دارم
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 2 مه 2011:
سلام IslandVoice، از بازدید و قدردانی شما متشکریم. خوشحالم که از هاب لذت بردید.
سیلویا ون ولزر از هاوایی در 2 می 2011:
شگفت آور! پیشنهادی فوقالعاده برای روز مادر در مورد برخی از بهترین و محبوبترین آثار هنری با موضوع «مادر و کودک» که میگویند همه چیز است... «تصاویر هزاران کلمه ارزش دارند». به اشتراک گذاری این یکی در صفحه هنری من در فیس بوک.
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 25 فوریه 2010:
سلام جیجی، به خاطر خبرت تبریک میگم. امیدوارم روزی مادربزرگ شوم، هر چند امیدوارم تا چند سال دیگر نشود! امیدوارم مامانت زیاد ناراحت نباشه بهترین آرزوها را برای تو دارم.
Gigi2 از بریتانیا در 25 فوریه 2010:
چه مرکز زیبایی من بعد از سالها بزرگ کردن فرزندانم تازه شروع به نقاشی کردم. چه الهام بخش هستید، متشکرم. خیلی تحت تاثیر داستانت قرار گرفتم ما هرگز واقعاً نمی دانیم چه داریم تا زمانی که از بین نرود. مادرم خیلی مریض است، من سعی میکنم هر روزی را که داریم ارزش داشته باشم. من به زودی مادربزرگ می شوم، خیلی هیجان زده هستم. باز هم برای زیبایی مرکز شما متشکرم. مراقب باش.
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 03 اکتبر 2009:
ممنون لیوینگستا کاملا حق با شماست - هیچ عشقی در این زمین نمی تواند بزرگتر از عشق یک مادر باشد.
lifesta از بریتانیا در 03 اکتبر 2009:
هاب عالی آماندا، من هنگام عبور از این مرکز دلم برای چیزهای زیادی تنگ شده است. عکسها مرا احساساتی کردند هیچ عشقی در این زمین نمی تواند بزرگتر از عشق یک مادر باشد. ممنون آماندا
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 9 آوریل 2009:
عید پاک شالینی عالی داشته باشید.
شالینی کاگال از هند در 9 آوریل 2009:
عجب نمایشگاهی! بهترین آماندا - و عید پاک برای همه شما مبارک. همه ما خوب هستیم و خانواده من برای عید پاک می آیند.
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 9 آوریل 2009:
با تشکر شالینی - من هم این روزها زیاد درگیر نیستم. کار شلوغتر شده است، بهعلاوه نقاشیها را برای نمایشگاهی در ماه مه آماده میکنم. به غیر از این، همه ما خوب هستیم و از تعطیلات عید پاک کودکان لذت می بریم. امیدوارم شما هم حالتون خوب باشه
شالینی کاگال از هند در 9 آوریل 2009:
سلام آماندا - شما را در Hubtivity دیدم و آمدم تا سلام کنم! مثل گذشته در HubPages منظم نبودم - اعتماد کنید همه چیز برای شما و شما خوب است!
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 06 مارس 2009:
خوش اومدی شالینی
شالینی کاگال از هند در 05 مارس 2009:
من با شما موافقم آماندا - هیچ سورپرایزی نمیخواهم:D اما بله، امیدوارم او مثل من نباشد و تا سی سالگی منتظر بچهدار شدن باشد! من برگشتم و دوباره به همه آن عکس ها نگاه کردم - فقط برای اینکه احساس گرما و خوبی داشته باشم و کمی اشک آور باشم - پس دوباره از شما متشکرم :)
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 05 مارس 2009:
با تشکر، شالینی، برای نظرات شما. متأسفانه فرزندان من فقط یک پدربزرگ و مادربزرگ زندگی می کنند و آن پدر شوهرم است. آنها به ندرت می دانستند که چیزها متفاوت است، اگرچه دخترم خاطرات مبهمی از مادر و پدرم دارد. او سه سال و نیم بود که مادرم فوت کرد. او حداقل پدرم را به خاطر می آورد، زیرا او در چند سال آخر عمرش یک معلول بستری بود و احتمالاً برای یک کودک کوچک چندان هیجان انگیز یا خاطره انگیز نبود.
دختر شما کمی از من بزرگتر است، پس شاید قبل از من مادربزرگ شوید. من در چند سال آینده هیچ غافلگیری نمی خواهم، اما به همان اندازه امیدوارم که مجبور نباشم تا سی سالگی دخترم صبر کنم! در ضمن شما توله های خود را دارید و من برادرزاده ها و خواهرزاده هایم را دارم.
شالینی کاگال از هند در 04 مارس 2009:
آماندا - چه مجموعه فوقالعادهای از نقاشیهای «عشق مادری» (خوب، من با کریس موافقم - البته انصافاً نقاشی ویسلر نیست، این همان چیزی است که بیشتر از همه به خاطر میآورم!) اما فکر میکنم بیش از هر چیز فقط مجموعهای از آن گرما است. شما به مرکز خود تزریق می کنید - وقتی مقدمه را خواندم، به نوعی هر نقاشی در پرتو لحن گرم 'مادر' شما دیده می شد.
اگرچه من هم مثل شما دیر ازدواج کردم، اما دخترم خوش شانس بود که هر دو پدربزرگ و مادربزرگ داشت تا این اواخر که پدر و مادر شوهرم فوت کردند. من هر روز را ارزشمند می دانم که می دانم هنوز در اطرافم هستند - و برای من. می دانم که می توانم تلفن را بردارم و با مادرم صحبت کنم - و دوباره به کودکی برگردم - در سن خودم!! - نعمتی است که من هرگز آن را بدیهی نمی دانم.
متشکرم آماندا - از این لذت برد - و من هم دلم برای آن بوهای گرم بچه ها تنگ شده است! من به توله ها بسنده می کنم تا اینکه امیدوارم نوه ها بیایند :)
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 03 مارس 2009:
سلام Storytellersrus
من پرتره هم میکشم و همیشه عکسهای پشتیبان برای رجوع دارم. میدانم که برخی از امپرسیونیستها به شدت تحت تأثیر عکاسی قرار گرفتهاند (از این رو ترکیببندیهای تجربی دگا و لوترک) اما نمیدانم که از عکاسی برای پرتره استفاده میکردند یا خیر. من گمان می کنم که تصادفی نیست که چند تا از بچه های کوچکتر واقعاً خواب هستند!
باربارا از گام برداشتن از بهم ریختگی در 2 مارس 2009:
چگونه تا به حال این هنرمند این کودکان عزیز را وادار کرد تا به اندازه کافی ژست بگیرند تا این پرتره های باشکوه را بکشند؟ مادر شوهرم یک هنرمند پرتره است و وقتی من را با پسر تازه متولد شده ام نقاشی کرد، از دوربین استفاده کرد. دوست داشتنی، آماندا. با تشکر.
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 01 مارس 2009:
سلام ایا
خوشحالم که هنوز مادرت را داری و شمشیر این شانس را دارد که او را بشناسد. متأسفانه من پدرم را فقط 14 ماه پس از مادرم از دست دادم. من فرزند پنجم پدر و مادرم بودم و وقتی من رسیدم آنها در اواسط سی سالگی بودند. سپس تا اواخر سی سالگی منتظر ماندم تا فرزندان خود را داشته باشم، پس البته، این به معنی پدربزرگ و مادربزرگ بزرگتر بود. حداقل هر دوی آنها توانستند کوچکترین نوه خود را ببینند، اگرچه او هیچ خاطره ای از آنها ندارد.
تابلوی تیسوت بسیار زیباست و به خوبی دیده میشود، اما من همیشه نقاشیهای او از این دوره را بسیار غمگین میدانم، شاید به این دلیل که پایان داستان را میدانم. بیست و هشت سالگی برای مردن سن کمی است، و تیسوت و بچهها باید محو شدن کاتلین را تماشا میکردند.
آیا کاتز از Ozarks در 01 مارس 2009:
آماندا، مرکز بزرگ با هنر فوق العاده زیبا. فکر میکنم وقتی منتظر بچهدار شدن در آینده هستیم، گاهی آنها را از پدربزرگ و مادربزرگ محروم میکنیم. مادرم هنوز زنده است و در زندگی دخترم است، اما حضور پدرم به شدت دلتنگ شده است.
به نظر من عکس خواهران الیزابتی کمی عجیب بود. آدم را به این فکر میاندازد که همه کارها را با هم انجام دادهاند، شاید حتی در یک تخت زایمان کنند.
من واقعاً 'آرام' ساخته جیمز تیسوت را دوست داشتم. فقط چیزی در مورد آن وجود دارد ... روشی که به نظر می رسد دختر کوچک در حال چرخیدن است و چشمانش را سایه می اندازد، و نور و سگ. در عین حال واقع گرایانه است اما در عین حال رمانتیک است.
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 01 مارس 2009:
سلام کریس
وقتی منتشر کردم به شما اطلاع خواهم داد. احتمالاً تا آخر هفته آینده در حال حاضر نیست!
سلام برایان
خوب است بدانید که هنردوستان دیگری در اینجا در Hub-Pages وجود دارند. ممنون که سر زدید
برایان استفنز از Laroque des Albères، فرانسه در 01 مارس 2009:
چند اثر هنری بسیار چشمگیر و نقاشی های دوست داشتنی، واقعا خوب است که این را در اینترنت منتشر کنید.
کریس آ از مانیل، فیلیپین در 28 فوریه 2009:
سپس این مرکز را نشانک می کنم! راه فراری نیست! LOL :دی
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 28 فوریه 2009:
به نظر می رسد ایده خوبی است! با تشکر!
کریس آ از مانیل، فیلیپین در 28 فوریه 2009:
امیدوارم آن را پیدا کنید و شاید یک مرکز ایجاد کنید! باشه... فکر کنم فقط یه درخواست دادم :D
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 28 فوریه 2009:
جالب به نظر می رسد! من آن را بررسی می کنم!
کریس آ از مانیل، فیلیپین در 28 فوریه 2009:
خوب سعی کن دنبالش بگردی خیلی جالب است. آن مادر می توانست دل یک نقاش را بشکند. اما این همه چیزی است که می خواهم بگویم تا سرگرمی را خراب نکنم :D
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 28 فوریه 2009:
سلام لیلا
بله، مادرم یک خانم دوست داشتنی و یکی از مهربان ترین افرادی بود که تا به حال ملاقات کردم. 100% مواقع به عنوان والدین سخت است که آن را درست انجام دهیم، اما حدس میزنم که ما فقط میتوانیم بهترین کار را انجام دهیم! از حضور لیلا متشکرم، و خوشحالم که از نقاشی ها لذت بردید.
سلام کریس
من آن مستند را ندیدم، اما مطمئناً دوست دارم در مقطعی آن را ببینم. من معتقدم ویسلر به تنهایی یک شخصیت کاملاً بود، و اغلب رفتارهای عجیب و غریب ریشه در دوران کودکی و در تعامل بین والدین و فرزند دارد! (LOL!)
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 28 فوریه 2009:
سلام بنیامین
ممنون که سر زدی و نظر دادی
سلام online_business
هنر یک سرگرمی بسیار جذاب است و من خوشحالم که شما و خواهرتان نیز از آن لذت می برید. من همچنین عاشق نقاشی هستم، و همچنین تحسین می کنم و خوب است که از برخی از بزرگان الهام بگیرم!
کریس آ از مانیل، فیلیپین در 28 فوریه 2009:
آماندا
و این فقط یک حکایت است! آیا ویژگی بی بی سی در رابطه او با پسر نقاشش را دیده اید؟ حداقل گفتن خیلی پویا است :D
لیلا راجاراتنام از هند در 28 فوریه 2009:
آماندا .. یک مرکز واقعا عالی! من از تمام نقاشیها لذت بردم و بهویژه از ادای احترام شما به مادرتان متاثر شدم. حتی من اغلب فکر میکنم که آیا فرزندانم مانند من درباره مادر و مادربزرگم به من علاقه زیادی خواهند داشت یا خیر! از اینکه به اشتراک گذاشتید متشکرم! :)
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 28 فوریه 2009:
سلام کریس
من نتوانستم در مقابل مادر ویسلر مقاومت کنم. این یک نقاشی ممنوع است، اینطور نیست؟ ظاهراً در ابتدا قرار بود یک پرتره ایستاده باشد، اما دختر پیر با این ژست مشکل داشت و آنها به جای نشستن او تصمیم گرفتند.
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 28 فوریه 2009:
سلام النا
بله، انتخاب مورد علاقه سخت است، اما همانطور که شما می گویید، کاسات زیبا هستند، و همچنین Kobilka. من قبلاً هرگز با ایوانا کوبیلکا برخورد نکرده بودم، اما او به وضوح استعداد بسیار ویژه ای داشت و شایسته شناخته شدن است. آثار او مرا به یاد نقاشان بریتانیایی پیش از رافائلی می اندازد. میله، هولمن هانت و فورد مادوکس براون. برای رقابت با این نقاشی باید صبر و حوصله بی پایانی داشته باشد و همچنین برس های بسیار کوچک! (LOL!)
آماندا سورن (نویسنده) از بریتانیا در 28 فوریه 2009:
اچ نترز،
ممنون که سر زدید خوشحالم که از تصاویر لذت بردید
کسب و کار_آنلاین در 28 فوریه 2009:
نقاشی های عالی خواهرم هم خوب نقاشی می کشد. او به تازگی یکی از این عکس ها را تمام کرده است. اما با دیدن اینها خیلی متاثر شد و تصمیم گرفت یکی دیگر را بکشد. من زیاد اهل نقاشی نیستم، طراحی با مداد انجام می دهم. هر چند رنگ نمی کند.
بنیامین در 28 فوریه 2009:
لمس زیبای رایگان در قلب
کریس آ از مانیل، فیلیپین در 28 فوریه 2009:
این یک ادای احترام به همه مادران است - هیچ عشقی مانند عشق بین مادر و فرزند وجود ندارد (اما من در مورد ویسلر و مادرش نمی دانم LOL) چنین نقاشی های فوق العاده ای و تشکر از به اشتراک گذاری :D
النا از مادرید در 28 فوریه 2009:
آماندا، این فوق العاده است، منظره ای برای چشم های دردناک! سخت است، خیلی مشکل، انتخاب مورد علاقه، بنابراین شاید من نخواهم ... هنوز، کاسات ها ... و 'تابستان' این هنرمند اسلوونیایی -- اتفاقاً اولین بار است که از او می شنوم ... فکر می کنم الان فقط با عکسا تو سرم میرم بخوابم :-)
توری ها از سرزمین افسون - NM در 28 فوریه 2009:
من عاشق این مرکز هستم! عکس های زیبا و بسیار خوب نوشته شده است. خیلی ممنونم.