101 لباس و جوک احمقانه هالووین برای بچه ها
تعطیلات
Zsusy Bee دوست دارد با خانواده جمع شود و تعطیلات را جشن بگیرد.

در اینجا لیستی از بیش از 100 جوک با مضمون هالووین برای بچه ها وجود دارد.
فرانتزو فلورین از طریق Unsplash
من این جوک ها و تک خط های هالووین را برای نوه هایم جمع آوری کردم، اما فکر کردم باید آنها را به اشتراک بگذارم تا همه از آن لذت ببرند.
نوه هایم از من پرسیدند که آیا می توانم اینها را چاپ کنم تا آنها را برای جشن هالووین خود به مدرسه ببرند، بنابراین من آنها را به صورت کتابچه کوچک درآوردم و دختران را با یک کتاب برای هر یک از همکلاسی هایشان به مدرسه فرستادم. این به من این ایده را داد که کتابچههای بیشتری تهیه کنم تا در اختیار افراد حقهباز نیز قرار دهم. شما می توانید همین کار را انجام دهید یا فقط در طول جشن هالووین خود با دوستان و خانواده از آنها لذت ببرید.

بسته های جوک هالووین را به عنوان جایگزینی برای آب نبات برای کسانی که آلرژی غذایی دارند به افرادی که حقه بازی می کنند بدهید.
Neven Krcmarek از طریق Unsplash
جوک های خون آشام
- روزهای هفته خون آشام چه روزهایی است؟ روز ماه، روز دندان، روز رگ، روز تشنگی و روز وحشت.
- فست فود مورد علاقه یک خون آشام چیست؟ پسری با فشار خون بسیار بالا
- روش مورد علاقه یک خون آشام برای حمل و نقل چیست؟ یک رگ خونی
- چرا خون آشام ها احمق هستند؟ چون همشون ادم خور هستن
- چرا جوک های خون آشام بد هستند؟ چون درد گردن هستند.
- وقتی از یک خون آشام و یک آدم برفی عبور می کنید چه چیزی بدست می آورید؟ سرمازدگی.
- خون آشام ها چه نوع سگ خانگی را بیشتر دوست دارند؟ سگ های خونی
- یک خون آشام هرگز در رستوران چه چیزی سفارش نمی دهد؟ یک ساندویچ سهام
- یک خون آشام کجا ناهار می خورد؟ آ کاسکوتر.
- پزشک خون آشام چه نوع جراحی را انجام می دهد؟ عملیات پرواز تا شب
- چرا خون آشام نارساخوان از گرسنگی مرد؟ هیچ دالبی پیدا نکرد.
- آیا در مورد شکارچی خون آشام ناموفق چیزی شنیدید؟ او سعی کرد یک خون آشام را با راندن یک گوشت خوک در قلب آن بکشد زیرا استیک ها بسیار گران بودند.
- چرا خون آشام ها به دهانشویه نیاز دارند؟ آنها نفس خفاش دارند.
- ورزش مورد علاقه یک خون آشام چیست؟ بسکتبال
- وقتی از یک خون آشام و یک گرگینه عبور می کنید چه چیزی به دست می آورید؟ یک کت خز که به دور گردن شما آویزان است.
- تعطیلات مورد علاقه یک خون آشام چیست؟ نیش دهی
- ترانسیلوانیا چیست؟ داستان ترور خون آشام.
- یک خون آشام کجا اسکی روی آب می کند؟ در دریاچه ایری
- چرا بچه خون آشام از رفتن به دستشویی می ترسید؟ چون از نور می ترسید.
- خون آشام ها پول خود را کجا ذخیره می کنند؟ در بانک خون
- یک خون آشام از چه چیزی بیشتر می ترسد؟ پوسیدگی دندان.
- خون آشام حساب پس انداز خود را از کجا باز کرد؟ در بانک خون
- خون آشام چه کسی را به مجلس برگزار کرد؟ دوست غول او.
- چرا همسر خون آشام نتوانست بخوابد؟ به خاطر تابوت شوهرش.
- خون آشام چه درختی را بیشتر دوست دارد؟ یک درخت سیمان

این جوک های هالووین ممکن است جالب باشد، اما بچه ها آنها را دوست دارند!
جوک های اسکلت
- چرا اسکلت از جاده عبور کرد؟ برای رسیدن به بدنه فروشی!
- به اسکلتی که به تعطیلات می رود چه می گویید؟ سفر خوب!
- کدام اسکلت کارآگاه معروف بود؟ استخوان های شرلوک
- به اسکلتی که کار نمی کند چه می گویید؟ استخوان های تنبل
- آلات موسیقی مورد علاقه اسکلت چیست؟ یک ترومبون
- چرا اسکلت از جاده عبور نکرد؟ چون جرات نداشت!
- به اسکلت قبل از اینکه غذا بخورد چه می گویید؟ اشتهای استخوانی!
- چرا اسکلت ها هرگز در شهر بیرون نمی روند؟ چون هیکلی برای بیرون رفتن ندارند.
- چرا یک اسکلت نمی تواند انگشتان بیش از 11 اینچ داشته باشد؟ زیرا 12 اینچ یک پا است.
- چه کسی برنده مسابقه زیبایی اسکلت شد؟ هيچ كس.
- معروف ترین اسکلت فرانسوی چه کسی بود؟ ناپلئون استخوان جدا.
- برای روز ولنتاین چه اسکلت می دهید؟ استخوان-استخوان در جعبه ای به شکل قلب.
- اسکلت هنگام سوار شدن به موتور سیکلت هارلی دیویدسون خود چه گفت؟ وحشی شده بودم.
- اسکلت به خون آشام چه گفت؟ تو مک می کنی
- اسکلت در رستوران چه سفارش داد؟ دنده یدکی.

جوک های هالووین راهی عالی برای شاد کردن بچه های کوچکتر است که در هالووین ترسیده اند.
Ján Jakub Naništa از طریق Unsplash
جوک های جادوگر
- چگونه جادوگران هنگام پرواز موهای خود را در جای خود نگه می دارند؟ با اسپری ترسناک
- چرا جادوگران روی جاروها پرواز می کنند؟ چون جاروبرقی ها خیلی سنگین هستند.
- چرا جادوگران روی جاروها پرواز می کنند؟ زیرا جاروبرقی ها سیم های به اندازه کافی بلند ندارند.
- چرا جادوگران وقتی عصبانی هستند سوار جاروهایشان نمی شوند؟ آنها می ترسند از روی دسته پرواز کنند!
- به جادوگری که در ساحل زندگی می کند چه می گویید؟ یک جادوگر شنی
- مردم به والدین جادوگران دوقلو چه می گویند؟ کدام جادوگر کدام است؟
- چگونه یک خراش جادوگر درست می کنید؟ 'w' را بردارید.
- موضوع مورد علاقه یک جادوگر در مدرسه چه بود؟ املا.
- به گاراژ جادوگر چه می گویید؟ کمد جارو.
- جادوگران کوچک دوست دارند کدام داستان را هنگام خواب بشنوند؟ غول لوکس و سه ترس.

جوک های احمقانه هالووین بسیار زیادی وجود دارد که انتخاب یک مورد مورد علاقه دشوار است.
جوک های ارواح
- روح برای خانه جن زده اش چه خرید؟ بیمه ناله های خانگی.
- روح پدر هنگام رانندگی به خانواده اش چه می گوید؟ کمربندهای ورق خود را ببندید.
- نوع موسیقی مورد علاقه یک روح چیست؟ ملودی های دلخراش
- ارواح برای شام چه می خورند؟ ترسناک-اد.
- ارواح کوته بین چه می پوشند؟ شبحها.
- به روح مست چه می گویید؟ یک روح متیله.
- یک روح زن در شب جمعه چه کسی را می بیند؟ دوست بوق او
- وقتی از یک روح با یک جغد عبور می کنید چه چیزی بدست می آورید؟ چیزی که مردم را میترساند و سر و صدا نمیکند.
- یک روح به روح دیگر چه گفت؟ آیا به مردم اعتقاد داری؟
- یک روح از دیگری چه پرسید؟ آیا انسان ها وجود دارند؟
- یک روح برای ناهار چه می خورد؟ یک ساندویچ بولونیا.
- چرا روح کوچولو احمق بود؟ چون از دیوارها بالا رفت.
- ارواح برای دسر چه چیزی سرو می کنند؟ جیغ یخ.
- وقتی با یک روح از Bambi عبور می کنید چه چیزی به دست می آورید؟ بام بو.
- ارواح چه نوع اشتباهاتی مرتکب می شوند؟ بوووس
- معروف ترین کارآگاه ارواح کیست؟ شیلوک ناله می کند.
- چرا روح به بار رفت؟ برای بوزه.
- به روحی که خیلی به آتش نزدیک می شود چه می گویید؟ یک شبح نان تست.
- وقتی یک روح در مه گم می شود چه اتفاقی می افتد؟ او مه است.
- یک شب شنبه کجا می رود؟ هر جایی که بتواند بووگی کند.
- ارواح کجا زندگی می کنند؟ در یک داستان ترور بسیار دور.
- چه اتفاقی افتاد که روح نر با روح ماده ملاقات کرد؟ این عشق در اولین ترس بود.
- اولین کاری که ارواح هنگام سوار شدن به ماشین انجام می دهند چیست؟ کمربند ایمنی خود را بسته اند.
- بچه ارواح در طول روز کجا می روند؟ به مرکز نگهداری روزانه
- روش مورد علاقه یک روح برای حمل و نقل چیست؟ یک هواپیمای ترسناک
- روح مامان به بچه روح چه گفت؟ هراس نکنید مگر اینکه از شما حرف زده شود.
- ارواح چه چیزی به غلات صبحگاهی خود اضافه می کنند؟ بو-توت.
- چرا ارواح ساختمان های بلند را دوست دارند؟ چون موارد ترسناک زیادی دارند.
- چرا روح به دکتر رفت؟ برای گرفتن شات تقویت کننده او.
- چه زمانی یک روح نیاز به مجوز دارد؟ در طول فصل فراموش نشدن
جوک های مومیایی
- نوع موسیقی مورد علاقه مومیایی چیست؟ بسته بندی کردن!
- چرا مومیایی ها در حفظ دوست مشکل دارند؟ آنها بیش از حد در خود پیچیده اند.
- چرا مومیایی ها جاسوس های عالی می کنند؟ آنها در مخفی نگه داشتن چیزها خوب هستند.
- چرا مومیایی به دکتر زنگ زد؟ چون او تابوت بود.
- مومیایی ها برای شنا کجا می روند؟ دریای مرده.
- به فرعون مرده دوستانه چه می گویید؟ یک مومیایی دوست داشتنی
جوک های هیولا
- چه کسی به PTA هیولاها می رود؟ مومیایی و مرده.
- وقتی 20 هیولا خانه شما را احاطه کرده اند چه می کنید؟ امیدوارم هالووین باشه
- هیولاها چه نوع خیابان هایی را بیشتر دوست دارند؟ بن بست ها و کیسه های جمجمه.
- آیا هیولاها پاپ کورن را با انگشتان خود می خورند؟ نه، انگشتان را جدا می خورند.
- چرا هیولا یک لامپ خورد؟ چون به یک میان وعده سبک نیاز داشت.
- چرا بیشتر هیولاها با چین و چروک پوشیده شده اند؟ آیا تا به حال سعی کرده اید یک هیولا را اتو کنید؟
- هیولاها چگونه آینده خود را می دانند؟ آنها صحنه های ترسناک خود را می خوانند.
- چه نوع هیولایی را می توان در ماشین لباسشویی گذاشت؟ یک گرگ بشور و بپوش.
- بازی مورد علاقه هیولاها چیست؟ رومئو و گولیت
- کدام هیولا بادبادک خود را در طوفان باران پرواز می کند؟ بنجامین فرانکشتاین.

هالووین گاهی اوقات می تواند کمی ترسناک باشد، بنابراین خوب است که زرادخانه سنگینی از جوک های عجیب و غریب در دسترس داشته باشید تا حال و هوا را سبک کنید.
بیشتر (آب نبات) جوک های هالووین کورنی
- چه اتفاقی برای مردی افتاد که نتوانست پول جن گیر خود را ادامه دهد؟ او پس گرفته شد.
- ایتالیایی ها در هالووین چه می خورند؟ فتوچینی-ترس-و.
- به مرغ جن زده چه می گویید؟ گوشت مرغ.
- آدمخوارهای کوچولو دوست دارند در مهمانی ها چه بازی ای انجام دهند؟ رهبر را قورت دهید.
- به کسی که در کورن فلکس انسان سم می ریزد چه می گویید؟ قاتل غلات
- چرا شیاطین و غول ها همیشه با هم هستند؟ زیرا شیاطین بهترین دوست یک غول هستند.
*با تشکر از B.T. و GwendyMom برای اضافات.
نظرات
کسی در 13 اکتبر 2014:
بیشتر اینها را در عمرم نشنیده ام
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 17 مارس 2012:
خوشحالم که اومدی هانا اینها احمقانه هستند، نه... من و نوه هایم اغلب اینها را دوباره می خوانیم و هنوز هم به تعداد کمی از آنها می خندیم (و برای دیگران ناله می کنیم)
بابت خواندن و نظر دادن متشکرم
با احترام Zsuzsy
هانا در 17 مارس 2012:
من هیچ یک از این جوک ها را قبل از شاید 1 یا 2 نشنیده بودم اما آنها خنده دار بودند
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 20 ژوئن 2011:
هیا اولیورسموم، چطوری؟ من این مرکز را برای نوه هایم قرار دادم و با وجود اینکه بارها آن را خوانده اند هنوز هم می خندند.
امیدوارم که زندگی در حالت یکنواخت باشد
با درود
با احترام
زنبور زسوزی
oliversmum از استرالیا در 19 ژوئن 2011:
زنبور زسوزی. سلام. وای که هر کدام از این آسترها فوق العاده هستند.
نوه های من وقتی آنها را چاپ کنم تا بخوانند خوشحال می شوند.
باید اعتراف کنم که اکثر آنها برای من جدید بودند.
روز من با یک لبخند بزرگ به پایان رسید، نمی توانم بهتر از آن باشم
از اینکه آنها را با ما به اشتراک گذاشتید بسیار متشکریم. رای دادند. :) :)
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 11 نوامبر 2010:
Bizziebee از اینکه نگاه کردید و نظر دادید متشکرم. من کاملاً عاشق یک لاینر هستم و با وجود اینکه اینها کلاسیک هستند، من همچنان همراه با نوه هایم روی آنها می خندم.
با احترام Zsuzsy
بیزی بی از لا لا لند، کالیفرنیا در 11 نوامبر 2010:
برادر کوچک من این را دوست داشت!!! چه مرکز سرگرمی :)
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 11 اکتبر 2010:
Time4Travel، آیا اینها کاملاً عالی نیستند؟ من عاشق این آسترهای احمقانه هستم. من اینها را برای نوههایم جمعآوری کردهام و آنها هنوز ساعتها روی اینها میخندند. ممنون که نگاه کردید و نظر دادید
با احترام Zsuzsy
Time4Travel از کانادا در 10 اکتبر 2010:
یک آستر عالی! اشتراک گذاری این ها در کلاس درس برای هالووین عالی خواهد بود.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 13 اکتبر 2009:
شل از اینکه نگاه کردید و نظر دادید متشکرم.
با احترام Zsuzsy
shel604 در 13 اکتبر 2009:
مورد علاقه من:
س: چرا نباید در جنگل پوکر بازی کنید؟
پاسخ: یوزپلنگ های زیادی در آنجا وجود دارد!
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 30 سپتامبر 2009:
من هرگز به یاد نمی آورم، بنابراین این ها همیشه برای من جدید به نظر می رسند و می توانم ساعت ها روی برخی از آنها پوزخند بزنم. به نظر می رسد نوه های من آنها را از روی قلب می شناسند.
امیدوارم حالت خوب باشد
با احترام Zsuzsy
باربارا از گام برداشتن از بهم ریختگی در 30 سپتامبر 2009:
اوه خدای من به اندازه جوک جواب میده!!! من هم این را دوست دارم! باید آن را برای خواهرزادهها و برادرزادههایم چاپ کنم یا چند مورد را حفظ کنم. شاید بهتر است آن را چاپ کنم، lol. یکی خوبه
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 15 اوت 2009:
هانتی، خیلی خوشحالم که برای بازدید آمدی. ممنون که نظر دادید
من فقط عاشق این تک خط های احمقانه هستم. من مجموعه ای از آنها را برای هر مناسبت و تعطیلات دارم. من و نوههایم با اینها جشن میخندیم. آنها در دنیایی که پر از لکهها و لکهها و غیره است، بسیار تمیز و بیضرر هستند...
از کانادا گرم و خفه شده به شما سلام می کنم
ارواح از مجارستان در 15 اوت 2009:
اوه، این خیلی سرگرم کننده است LoL اجنه در تعطیلات چه چیزی به خانه می فرستند؟
کارت ارواح.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 28 اکتبر 2008:
پای مامانی! من کاملاً عاشق یک لاینر هستم و فکر میکنم نوه و یک سالهام را نیز به آنها وابسته کردم، زیرا او تقریباً هر روز با قهقهههای جدید تماس میگیرد.
با احترام Zsuzsy
پای مامانی از کالیفرنیای جنوبی، ایالات متحده آمریکا در 28 اکتبر 2008:
من هنوز از خواندن این یکی لذت می برم، به خصوص قبل از هالووین.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 28 اکتبر 2008:
مای تیوب! ممنون که اومدی و نظر دادی
با احترام Zsuzsy
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 28 اکتبر 2008:
گری! من هنوز هم از اینها می خندم، حتی اگر قدمت بیشتر آنها به تپه ها باشد. ممنون که اومدی
با احترام Zsuzsy
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 28 اکتبر 2008:
لیز ممنون که نگاه کردی و نظر دادی.
با احترام Zsuzsy
S.M. تنویر فرهاد از داکا، بنگلادش در 23 اکتبر 2008:
موضوع جالبیه!!
گاریوگلدشتاین از لس آنجلس، کالیفرنیا در 22 اکتبر 2008:
من پرسش و پاسخ را دوست دارم، برای مدتی به من لبخند می زند.
لیز تیلور از کارولینای شمالی در 22 اکتبر 2008:
خیلی نازه...
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 21 اکتبر 2008:
Starscream14! ممنون که نگاه کردید و نظر دادید من فقط آواتار شما را دوست دارم من کل سریال اون تایک کوچولو رو دارم او فقط خیلی دوست داشتنی است
با احترام Zsuzsy
Starscream14 در 21 اکتبر 2008:
من عاشق هالووین هستم... برای من ناراحت است که در کشور من هالووین آنطور که باید جشن نمی گیرند، فقط چند مهمانی اینجا و آنجا ... به هر حال، این یک مرکز عالی است. حالا جوک هایی دارم که به دوستانم بگویم!
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 21 اکتبر 2008:
گوندی من یک کپسول جدید اضافه کردم و شماره 102 را در آن قرار دادم. بازم ممنون من فقط عاشق این یک آستر احمقانه هستم.
zs
گوندیموم از اوکلاهاما در 21 اکتبر 2008:
خوشحالم که دوستش داری Zsuzsy! من احتمالاً چند مورد دیگر برای شما خواهم داشت، فقط یک کیسه آب نبات خریدم که اینها را روی بسته بندی دارد.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 21 اکتبر 2008:
گوندی! ممنون که امشب بعد از مدرسه به نوه ام زنگ می زنم و می توانم این نوه جدید را به او بدهم. فوق العاده عالی.
مواظب زسوزی باشید
گوندیموم از اوکلاهاما در 21 اکتبر 2008:
Zsuzsy، من به تازگی با یک آستر زیبا روبرو شدم و مجبور شدم با شما به اشتراک بگذارم.
چرا شیاطین و غول ها همیشه با هم هستند؟
زیرا شیاطین بهترین دوست غول ها هستند.
امیدوارم خوشتون اومده باشه
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 16 اکتبر 2008:
ممنون که نگاهی به CGull انداختید. با احترام Zsuzsy
cgull8m از کارولینای شمالی در 16 اکتبر 2008:
مرکز خنده دار، درست به موقع برای هالووین. به سلامتی.
میشل سیمتوکو از سبو، فیلیپین در 14 اکتبر 2008:
سلام زسوزی، من خوبم. :) امروزه به طرز وحشتناکی در مدرسه 'دیوانه' می شوید و لیست کارهای انجام شده طولانی تر می شود. LOL امیدوارم همه چیز با شما خوب باشد!
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 10 اکتبر 2008:
پای مامانی! من نمی دانم که آیا موها بعد از اسپری شدن ترسناک می شوند یا اینطور شروع می شوند هه
با احترام Zsuzsy
پای مامانی از کالیفرنیای جنوبی، ایالات متحده آمریکا در 9 اکتبر 2008:
می توانم در روزهای بد مو از اسپری ترسناک استفاده کنم! با تشکر از مرکز سرگرمی.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 06 اکتبر 2008:
آقای مارمالاد! چطور هستید؟ امیدوارم همه چیز با شما و وال خوب باشد... خیلی خوشحالم که وارد آن شدید.
با احترام و درود از کانادا
زسوزی
آقای مارمالاد از سیدنی در 06 اکتبر 2008:
تا به حال نام 80 درصد آنها را نشنیده اید. حدس می زنم که من باید در زندگی از دست داده باشم.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 05 اکتبر 2008:
سالی! البته حق با شماست، اما من فقط فکر میکنم چیزهایی که بچهها در حال حاضر با آنها در زندگیشان درگیر هستند، مهمتر هستند و من واقعاً نمیخواهم در حال حاضر چیزهای خستهکنندهای را در زندگی آنها جمع کنم.
من شروع خوبی با این هالووین کردم، شاید یک سری هاب برای هر فصل درست کنم. اگر دلیلی داشته باشم، معمولاً کارها انجام می شود.
به زودی با شما صحبت می کنم zs
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 05 اکتبر 2008:
میشل! چطوری عزیزم؟ ..... روز رگ، روز تشنگی .... اون یکی فقط یه هوت نیست؟ سالهاست که اینها را میچرخانم و هنوز هم از آنها میخندم
خیلی خوشحالم که برای بازدید اومدی
با احترام Zsuzsy
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 05 اکتبر 2008:
ماریسو! من با هالووین بزرگ نشدم، بنابراین با این یکی روی حصار می نشینم... با این حال نمی توانم از این آسترهای احمقانه در هر زمینه ممکن سیر شوم... من آنها را دوست دارم
با تشکر از حضور در خدمت Zsuzsy
شری از جنوب شرقی پنسیلوانیا در 04 اکتبر 2008:
ما واقعا نمی دانیم مگر اینکه بپرسیم. ممکن است فکر کنیم می دانیم آنها به چه فکر می کنند، اما آیا حق با ماست؟
همیشه مال تو، S.
میشل سیمتوکو از سبو، فیلیپین در 04 اکتبر 2008:
Zsuzsy سلام! وای این مجموعه شگفت انگیزی از یک لاینر است! ههههه من فقط میتونم تصور کنم روزهای بعدی هفته رو به بچه ها آموزش بدم. کلاس خوب، 'ماه، روز دندان، روز رگ، روز تشنگی و روز وحشت...' LOL آن را دوست دارم!
ماریسو رایتز از ایالات متحده آمریکا در 04 اکتبر 2008:
بسیار زیبا و خواندنی است ... ما جوان بودیم و همه در هالووین و تظاهر به اجنه بودیم. هرگز به ذهنم خطور نکرده بود که نگران چیزهای واقعی باشم. LOL من دوست داشتم لباس بپوشم و وانمود کنم که یک رقصنده، یا ستاره معروف، یا یک بیگانه ترسناک هستم. ضرری ندارد، بسیاری از آب نبات و سرگرم کننده ... جوک های 'کوهی' عالی ... مانند ذرت آب نبات!
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
سالی ایده خوبی است اما متأسفانه در حال حاضر همه آنها سرشان خیلی شلوغ است، کوچکترین من در سال دوم دانشگاه است و نیمه وقت کار می کند، دختر وسط من دو دختر کوچک دارد و یک خانه بزرگ دارد و در کنارش دوره عکاسی می گذراند. و پسرم شغلی دارد که در آن بین 65 تا 70 ساعت در هفته را در فروشگاهها میگذراند (به نظر میرسد همه آنها از بلوک قدیمی هستند، کار کردن بیشتر از آن برای آنها خوب است) در نهایت این کار انجام میشود...
به زودی با شما صحبت می کنم zs
شری از جنوب شرقی پنسیلوانیا در 04 اکتبر 2008:
من یک ایده برای شما دارم، ZB...اگر یکی از بچه های شما می خواهد برای تولد یا کریسمس شما یک هدیه ویژه به شما بدهد، از آنها بخواهید که دفترچه های شما را مرور کنند و گوشت مجموعه های شما را در قالب دیجیتال قرار دهند (مگر اینکه وجود داشته باشد. چیزهای شخصی که نمی خواهید آنها را ببینند).
فقط یک اندیشه.
من به دنبال ایده هایی در مورد تولد خودم هستم (زیرا دخترم همیشه از من می پرسد برای تولدت چه می خواهی؟) و اینکه چگونه دخترم ممکن است به من هدیه دیجیتالی کردن افکار دست نوشته ام را بدهد.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
سالی! من همیشه به این فکر می کردم که این یک خط را در یک کتاب جمع کنم. من 7.5 کتاب یادداشت دارم که با آنها پر شده است ... می خواهید بدانید چرا هنوز کاری با آنها انجام نداده ام؟ زمان و فکر اینکه باید همه آنها را تایپ کنید yuk. این مرکز احمقانه حداقل 10 ساعت از من گرفت زیرا در دفترهای یادداشت من همه آنها با هم مخلوط شده اند. سپس برخی از آنها تکراری هستند ... یکی از این روزها که حوصله ام سر رفته است ممکن است همه آنها را مرور کنم و دوباره سازماندهی کنم
در مورد ژن اوتری هم با شما موافقم... با احترام به Zsuzsy
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
کریستوف! من و دوستانم یک مهمانی PJ آماده و آماده داریم. معمولاً من برای آنها یک یا دو داستان می نویسم اما با نزدیک شدن به هالووین فکر می کردم که این برای آنها بسیار سرگرم کننده تر است.
با تشکر از اضافه کردن؛ قرمز 'اسکلت' خیلی سرگرم کننده بود... باید چیزهای قدیمی اش را پیدا کنم...
ممنون که اومدی و نظر دادی با احترام Zsuzsy
شری از جنوب شرقی پنسیلوانیا در 04 اکتبر 2008:
نه تنها این تک لاینرها عالی هستند، بلکه فرآیندی که توسط آن آنها را کنار هم قرار می دهید نیز Szuzsy است. من تعجب می کنم که چه تعداد نویسنده *مجموعه*هایی دارند که به دلیل عشق به موضوعی ساخته می شوند و سپس از آن مجموعه ها در یک پروژه نوشتاری استفاده می کنند.
مثل همیشه و مثل همیشه به ما کمک می کند!
@Christoph، اگر اشکالی ندارد، منتظرم فرصتی برای جناس در مورد Gene Autry داشته باشید... نمی توانم صبر کنم!
کریستف ریلی از سنت لوئیس در 04 اکتبر 2008:
چرا، ممنون، پتی! من آن را فقط برای Zsuzsy درست کردم.
ام اس انگلیسی پتی از ایالات متحده آمریکا و آسگاردیا، اولین کشور فضایی در 04 اکتبر 2008:
این هم خنده دار است! :)
کریستف ریلی از سنت لوئیس در 04 اکتبر 2008:
زنبور Zsuzsy: اینها خیلی بامزه هستند! نوه های شما به اندازه «اسکلت قرمز» در هالووین خنده دار خواهند بود!
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
متشکرم پرایسسا خوشحالم که خندیدی
با احترام Zsuzsy
وندی ایتوریزاگا از فرانسه در 04 اکتبر 2008:
خیلی خنده دار. کلی خندیدم ممنون
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
دونا! این همان چیزی بود که من به آن امیدوار بودم. اگر همه فقط چند خنده از اینها دریافت می کنند، ارزش آن را داشت که آنها را به هم بزنیم.
خوشحالم که با احترام Zsuzsy آمدید
دونا کمپبل اسمیت از مرکزی کارولینای شمالی در 04 اکتبر 2008:
LOL، آنها فوق العاده احمقانه هستند! من قصد دارم این مرکز را به برخی از بچه هایی که می شناسم منتقل کنم.
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
نیویورک لیدی! ممنون که اومدی من یک آستر را جمع آوری می کنم ... سال هاست. قدمت بیشتر اینها به اندازه تپه هاست. هر زمان که یک مورد خوب می شنوم فقط آن را به لیست خود اضافه می کنم. برخی از اینها واقعاً بچه های من را در جوانی سرگرم می کردند. مومیایی Chummy نیز یکی از موارد مورد علاقه من است. برادرزاده ام با آخرین هالووین به خانه آمد.
با احترام Zsuzsy
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
B.T. Skull-de-sac کاملاً عالی است. من آن را به شماره 89 اضافه می کنم. با تشکر
سلام از آن سوی مرز
با احترام Zsuzsy
Zsuzsy Bee (نویسنده) از انتاریو/کانادا در 04 اکتبر 2008:
پتی! من در حال برنامه ریزی برای چاپ این ها برای دوستانم (نوه های دختر) برای تعطیلات آخر هفته آینده ما (کانادا) هستم. مطمئنم که خواب ما با قهقهه زیادی همراه خواهد بود.
همیشه خوشحالم که یک ماه برای بازدید دارید. مواظب زسوزی باش
نیویورک لیدی از White Plains، NY در 04 اکتبر 2008:
چطور به همه اینها رسیدید؟ خارق العاده!! تو یک مومیایی خوش اخلاق هستی!
B.T. شلوارهای شیطانی از جهنم، MI در 04 اکتبر 2008:
در مورد شماره 89، من کیسه جمجمه را ترجیح می دهم! مرکز خنده دار!
ام اس انگلیسی پتی از ایالات متحده آمریکا و آسگاردیا، اولین کشور فضایی در 04 اکتبر 2008:
خنده دار - من قبلاً بیشتر اینها را نشنیده بودم!