دوست دیرینه سلیا کروز نشان داد که چرا افسانه سالسا هرگز به کوبا بازگشت
سرگرمی

مانو مانزو هنگامی که در یک عکس با یکی از او عکس گرفت ، از دو سالگی خجالتی بود مادر بزرگ بهترین دوستان اما تا زمانی که او تقریباً نوجوان بود ، متوجه شد که پرتره خود را به عنوان یک کودک نوپای چشم گوزن در کنار چهره ای شاد و خندان نگاه کرد ، متوجه شد که زن کنار او سلیا کروز است.
معلوم شد که وقتی مادربزرگش ، ماریاهه پابون ، داستان هایش را درباره او تعریف می کند دوست 'سلیا' ، او در مورد صحبت بود سلیا کروز - خواننده متولد کوبا در هاوانا که به آوردن سالسا در موسیقی جریان اصلی کمک کرد. کروز پس از شروع کار به عنوان سرگروه گروه در کوبا ، در آغاز حکومت فیدل کاسترو در سال 1959 جزیره را ترک کرد. در ایالات متحده ، او شروع به اجرا با خواننده سالسا ، تیتو پوئنته و Fania All-Stars کرد - و به سرعت به یک احساس تبدیل شد ، که به همان اندازه برای صدای آویز گلویش به اندازه کلاه گیس های رنگارنگ ، کمد لباس و تمایل به گریه کردن ، شناخته شد. قند ! قبل از مرگ در سال 2003 ، در سن 77 سالگی ، کروز 37 آلبوم استودیویی ضبط می کرد و به دلیل تهیه موسیقی متن برای تعداد بیشماری از خانواده های لاتین با کلاسیک مانند 'ملکه سالسا' لقب می گرفت. 'زندگی یک جشن است.' در سال 2016 ، آکادمی ضبط به کروز جایزه دستاورد یک عمر زندگی در گرمی ها را اهدا کرد.
ماریاهه پابون اولین بار در سال 1967 در حالی که 34 ساله بود با كروز 38 ساله ملاقات كرد و در ونزوئلا به عنوان راننده و روزنامه نگار كار می كرد. وقتی پابون صندلی ردیف اول ستاره کروز را که به سرعت در حال رشد است ، گرفت ، این دو سریع دوست شدند و با هم سفر به جهان کردند. گرچه او 41 سال با پدرو نایت ، موسیقیدان کوبایی دیگر ازدواج کرده بود ، کروز هرگز بچه نداشت ، اما فرزندان و نوه های پابون را مانند فرزندان خود دوست داشت - از جمله مانزو ، که خیلی جوان بود و نمی توانست ملاقات با کروز را به یاد بیاورد اما با شنیدن قصه های ابویلا از آنها بزرگ شد. ماجراهای.

مانو مانزو ، درست ، فقط 2 ساله خجالتی ، و خواهرش آنابلا ، 8 ساله.
با احترام از مانو مانزوالان 25 ساله ، مانزو متولد ونزوئلا ، خواننده و ترانه سراست که خودش نام دارد تابلو تبلیغاتی 'هنرمند لاتین برای تماشای' در سال 2018. مانزو می گوید که برای او ، حتی تقریباً دو دهه پس از مرگ کروز ، میراث او همچنان تأثیرگذار است. 'آهنگ های سلیا کروز مانند ‘La Negra Has Tumbao’ و 'زندگی یک جشن است' چنین کالاهای اساسی برای ما لاتین ها هستند. و سلیا نه تنها یک زن ، بلکه یک زن رنگین پوست ، درها را برای بسیاری از هنرمندان زن مانند من که به دنبال او آمده اند ، باز کرد ، 'می گوید Manzo ، که یک EP شش آهنگی منتشر کرد اوایل این ماه ژانرهای استوایی ، رگیتون و جاز را با روح ترکیب می کند.
مانزو برای بزرگداشت سالروز تولد 94 سالگی کروز در 21 اکتبر ، با مادربزرگ 90 ساله خود - که برای او 'نونا' شناخته می شود - در خانه خود در میامی نشست تا درباره زندگی ، عشق ها و میراث بیشتر بیاموزد از سلیا کروز.

مانو مانزو ، درست ، با مادربزرگش ، ماریاهه پابون.
مانو مانزو* توجه: این مکالمه بین مانزو و پابون از اسپانیایی به انگلیسی ترجمه شده است.
بیایید از ابتدا شروع کنیم. چگونه با سلیا کروز آشنا شدید؟
سالها من به عنوان گزارشگر که بیشتر فرهنگ پاپ را در رادیو کاراکاس تلویزیون در ونزوئلا پوشش می دادم کار کردم. اما من تازه از کلمبیا وارد ونزوئلا شده بودم و از نظر مالی حالم خیلی خوب نبود. بنابراین یکی از دوستان من را با گیلرمو آرناس ، که در آن زمان یکی از موفق ترین بازرگانان آمریکای لاتین بود ، در تماس گرفت. او عادت داشت بسیاری از نوازندگان محبوب را برای اجرا در ونزوئلا بیاورد. گیلرمو به من پیشنهاد کار برای انتخاب خوانندگان از فرودگاه را داد. و اولین نفری که برای برداشتن رفتم؟ سلیا کروز. قبل از اینکه آماده شود در برخی کارناوال ها اجرا کند ، او را به هتلش و سپس به دفتر او بردم. از اولین لحظه ای که با او آشنا شدم ، این یک دوستی بود. من خیلی طرفدار داشتم ، اما واقعاً خوب هم کنار می آمدیم. پس از آن سفر ، او مرتباً برای کنسرت ، کارناوال و سایر برنامه ها به ونزوئلا می آمد و من اغلب او را رانندگی می کردم.
بسیاری از افراد هنرمند سلیا کروز را می شناسند. سلیا واقعاً در زندگی شخصی اش ، خارج از صحنه ، چگونه بود؟
سلیا کاملاً همان شخصی بود که در آن زندگی می کرد و خارج از صحنه به غیر از صحنه ، او کلاه گیس خود را برمی دارد. (می خندد) من یک بار او را در هتلش بلند کردم و او بدون کلاه گیس درش را باز کرد. من در ابتدا مبهوت شدم ، و او خندید زیرا او عمداً این کار را کرد تا واکنش من را ببیند.
همچنین ، سلیا بسیار 'برای مردم' بود. او می دانست بسیاری از طرفدارانش توانایی تهیه بلیط نمایش های خود را ندارند ، بنابراین تقریباً هر بار که به ونزوئلا می رفت ، یک کنسرت رایگان برای طرفدارانش در شهرهای کوچکتر یا 'pueblos' انجام می داد. یک بار یادم می آید ، او تازه از بازی در سالن المپیا در پاریس برگشته بود ، که بسیار غیرمتعارف از آن نام برد. شوهرم اظهار داشت که فقط بتها در المپیا آواز می خوانند ، و او گفت: 'بله ، اما مرا تحت تأثیر قرار نداد. این یک تئاتر بسیار کوچک است. من ترجیح می دهم که در آنجا هزاران نفر آواز بخوانم ، زیرا افرادی که واقعاً مرا دوست دارند ، مردم آن کشور هستند روستا ، و این عمومی که من آنها را دوست دارم و آنها را تحسین می کنم. '
از خاطرات خوب شما در مورد سلیا چیست؟
من خاطرات شگفت انگیز زیادی دارم! یادم می آید که با هم در بوگوتا کلمبیا بودیم و من و سلیا در خانه یکی از دوستان نزدیکم که مثل خانواده بود می ماندیم. سلیا در آنجا با خبرنگاران ملاقات می کرد و آواز می خواند و آشپزی می کرد - او یک آشپز عالی بود! خیلی سرگرم خواهیم شد به یاد دارم که ما همچنین به چند کارناوالسین بارانکیلا می رفتیم - ما با شوهرش پدرو که مرد راست او و یک عشق واقعی بود می رفتیم. او که می رفت هر کجا با او
من همچنین یک پرواز را به یاد دارم - در آن زمان هواپیماهای زیادی ربوده می شدند تا به کوبا بروند. و در یکی از پروازهای ما سلیا به شوخی گفت: 'تصور کنید اگر آنها این هواپیما را ربودند ، آن را به کوبا ببرند ، من خانواده ام را می بینم و شما بر روی آن داستانی می نویسید و جایزه می گیرید!' البته ، این اتفاق نیفتاد. رویای سلیا بازگشت به کوبا بود ، و این هرگز اتفاق نیفتاد.

ماریاهه پابون ، 90 ساله ، در ماه اکتبر در خانه خود در میامی.
مانو مانزوما می دانیم که او درخواست کرده است که از خاک کوبای محبوبش با خاک به خاک سپرده شود - آیا شما بچه ها تا به حال در مورد آن صحبت کرده اید ، یا در مورد خانه گمشده اش؟
بله حتما. او با فیدل در مورد بازگشت صحبت می کرد و او به او می گفت بله ، شما می توانید بیایید - اما شما باید اینجا بمانید. و به همین دلیل است که او هرگز نرفته است. او رد کرد. او صد در صد کوبایی بود ، و افتخار می کرد. همه نوازندگان بزرگ کوبایی در نیویورک همیشه با او دور هم جمع می شدند و آنها با هم موسیقی می نواختند. من در استودیوی کاراکاس به او ملحق می شدم و در آنجا او با نوازندگان کوبایی آلبوم ضبط می کرد. او واقعاً اهل سیاست نبود ، اما برای کشورش جنگید. تنها چیزی که او از دولت کوبا درخواست کرد این بود که خانواده اش در آپارتمانی که در آنجا خریده بود زندگی کنند. خوشبختانه آنها اجازه دادند. او برای آنها لباس ، غذا ، همه چیز می فرستاد. او حدس می زدم سیاسی بود به گونه ای که دائماً خواستار آزادی دوباره کوبا بود.
چگونه فهمیدید سلیا کروز درگذشته است؟
سلیا در نیوجرسی زندگی می کرد. او روزهای آخر خود را در یک آپارتمان زیبا سپری کرد. او یک خواهر ، یک خواهرزاده و یک برادرزاده داشت که در آمریکا زندگی می کرد ، و سلیا با آنها بسیار نزدیک بود. اما او بسیار بیمار شد. و وقتی فهمیدم ، خوب ، تصور کن. خیلی سخت بود
اما حتی اگر بدن فیزیکی او رفت ، او ما را بسیار ترک کرد. مسئله این است که ، سلیا مظهر شادی و عشق به مردم بود. به عنوان مثال ، او تمام لباس های جدیدی را که برای نمایش های خود می پوشد به خوانندگانی که در آغاز کار بودند هدیه می داد ، و بسیاری از لباس های او قطعات شاخصی بودند که وی معروف کرد - مانند 'کفش پرواز'. [کفشی امضا شده توسط کروز که توهم شناور بودن آن را به وجود آورد.]
او سر تا پا کوبایی بود. عشق او به کوبا ابدی بود. عشق او به مردم باورنکردنی بود. شوهرش پدرو به من گفت که او همیشه کارت های خالی از کارت سفید دارد زیرا برای تک تک افرادی که با آنها روبرو می شود یادداشت می نویسد. افراد زیادی آنجا هستند که احتمالاً هنوز از او کارت دارند.

کارت تولد سلیا کروز برای خواهر مانو مانزو ، آنابلا ، در سال 1992 ارسال شد.
مانو مانزو خواهرم روز گذشته به من گفت که یک جعبه کارت تولد پیدا کرده است که سلیا هر ساله برایش می فرستد!
چقدر زیبا. آن عکسی که شما با او دارید بسیار جالب است. او هرگز بچه نداشت. اما او خواهرزاده ها و خواهرزاده هایی داشت و با بچه های عزیزش دوست بود. او عشق زیادی به آنها داشت. عکاسی که آن عکس را از شما گرفته است ، مونیکا Trejo ، چنان عکس شگفت انگیزی از او گرفته است که یک میلیونر ونزوئلا خریداری کرده است - به اندازه یک دیوار! این همان تصویر دقیق است که شما در آن حضور دارید ، اما بدون حضور شما در آن. (می خندد)
حیرت آور! کاش آن لحظه را بیشتر به یاد می آوردم ، اما داشتن آن یادگار را دوست دارم. برای خاتمه مصاحبه ما ، سلیا به عنوان یک هنرمند بر من تأثیر زیادی گذاشته است. تأثیر سلیا را اکنون ، در مقابل آنچه در ابتدای کارش بود ، چگونه درک می کنید؟
خوب ، او یک زن شیطان صفت بود. خیابان ها ، به اصطلاح ، او را دوست داشتند ، اما او همچنین از طبقه اجتماعی 'بالاتر' احترام می گرفت. او اساساً کسی را از هر کجا دوست داشت. او غذای خوب را دوست داشت ، و شراب سفید را دوست داشت. یک بار ، یکی از دوستان ما خواست او را دعوت کند تا یک غذای خوشمزه بخورد ، بنابراین ما به شهر کاراکاس رفتیم و او شراب سفید خود را سفارش داد - همه چیز بسیار زیبا بود. اما وقتی وارد رستوران شدیم ، همه از هتل - سرورها ، نظافتچی ها - فهمیدند که او آنجا است ، و او دزدکی را که باعث آن شده بود دید و به آنها گفت: 'وقتی از رستوران بیرون می آیم ، می آیم وقت با شما گفت و انجام شد. ' وقتی کارش تمام شد ، به بیرون رفت و همه منتظر او بودند. اگر یک عکاس آنجا بود ، بسیار عالی بود. تمام خدمه نظافت هتل با وسایل خود در آنجا بودند و او با خواندن و صحبت با آنها به آنجا رفت.
داستان مرتبط
هر کجا که می رفت ، برای همه فوق العاده خوش آمدگو و خوش برخورد بود. او کاریزما داشت ، صدا داشت و برای مردم بود. او از آن دسته هنرمندانی نبود که بخواند و برود. او در اتاق رختکن خود از همه پذیرایی می کرد. عشق او به موسیقی و نوازندگان بسیار خالص بود ، بنابراین فکر می کنم او جوانان را بسیار الهام بخشیده است. آنها دیدند که او دارای استعداد است ، او یک زن سفیدپوست نیست اما هنوز مجبور است در همه کشورهای جهان ، در معتبرترین تئاترها آواز بخواند.
او خود واقعی و خوشبخت او بود. او بسیار محبوب بود و هنوز هم محبوب است. من اخیراً به موزه سلیا کروز در Coral Way در میامی مراجعه کردم و صادقانه بگویم ، هنوز هم تا امروز احساس می کنم او یک شخصیت فراموش نشدنی است.
مانو مانزو یک ونزوئلا متولد ، خواننده و ترانه سرا پرورش یافته میامی است. به EP جدید Despu او گوش دهید این ساعت 12 روشن Apple Music یا Spotify .
برای داستان های بیشتر مانند این ، برای ما ثبت نام کنید خبرنامه .
این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و محتوای مشابه را در piano.io تبلیغات پیدا کنید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید