عبادات برای فصل ظهور

تعطیلات

لین مدرانسکی حداقل 25 سال است که برای فصل ظهور عبادت می کند. او عاشق کمک به مردم برای نزدیک شدن به عیسی مسیح است.

این خواندن ها برای فصل ظهور عالی هستند!

این خواندن ها برای فصل ظهور عالی هستند!

تیم موسولدر

چرا ظهور؟

در این ظهور، ما قصد داریم به دلیل تعطیلات نگاه کنیم. چرا خدا انتخاب کرد که پسرش را به روشی که انجام داد به زمین بیاورد؟

برخی از مردم ممکن است به ما بگویند که نمی توانیم دلیل آن را بپرسیم. اما کتاب ایوب حقیقت دیگری را به ما می گوید، خدا به چرایی آن اهمیتی نمی دهد. و چرایی ها اغلب به ما کمک می کنند خالق خود را کمی بهتر درک کنیم.

اما، اولین سوالی که حتی قبل از شروع باید به آن پاسخ دهیم این است...

چرا ظهور وجود دارد؟

مانند کریسمس، ظهور یک فصل تعطیلات کاملاً ساخته دست بشر است. آن را در هیچ کجای کتاب مقدس نخواهید یافت. اما آنچه در کتاب مقدس می‌یابیم، اعیاد و عیدهای زیادی است که خود خدا برپا کرد تا قوم اسرائیل کارهای خوبی را که خداوند متعال انجام داده بود فراموش نکنند. بنابراین صدها سال پیش، زمانی که کلیسای اولیه در حال توسعه بود، آنها چند تعطیلات اضافی را برای جشن گرفتن خوبی خدا برپا کردند، و کریسمس همراه با فصل ظهور تنها یکی از چندین تعطیلات بود.

کلمه Advent از کلمه لاتین to come گرفته شده است. این زمانی است که به یاد بیاوریم که مسیح به زمین آمد. و این زمانی است که به یاد بیاوریم او چگونه آمد. او می توانست به عنوان یک بزرگسال یا به یک خانواده ثروتمند بیاید. در عوض او تصمیم گرفت به عنوان یک نوزاد درمانده، پسر یک خانواده فقیر، بیاید. ما نیکی خدا را جشن می گیریم تا یک نجات دهنده و نجات دهنده برای ما بفرستد.

اما، چرا ظهور؟ تنها سوالی نیست که باید به آن پاسخ دهیم

چرا تاج گل؟

اغلب هنگامی که مردم هر شب عبادات ظهور را می خوانند، از تاج گل با شمع استفاده می کنند تا به کتاب مقدس و خواندن کمک کنند. تاج گل دایره ای به ما یادآوری می کند که درست مانند یک دایره پایانی ندارد، عشق و زندگی مسیح نیز هرگز متوقف نخواهد شد. رنگ سبز تاج گل هم همین را نشان می دهد.

چرا شمع؟

به طور کلی شمع ها بخش بزرگی از هر جشن ظهور هستند. بسیاری از خانواده ها هر شب هفته اول یک شمع روشن می کنند و هر هفته بعد از آن یک شمع اضافه می کنند. آنها معمولاً مانند چهار عدد اصلی در یک ساعت در اطراف تاج گل قرار می گیرند. هر شمع رنگی انجام خواهد داد. با این حال، شمع های قرمز تیره، بنفش یا آبی سلطنتی نماد سلطنت و عظمت عیسی، پادشاه است. گاهی اوقات از یک شمع صورتی در هفته سوم برای یادآوری شادی استفاده می شود. همه شمع ها به ما یادآوری می کنند که مسیح آمد تا نور دنیایی تاریک باشد. با وجود اینکه فصل در سردترین و تاریک ترین فصل روی زمین برگزار می شود، هر هفته تاج گل ظهور ما روشن تر و روشن تر می شود.

تاج گل و شمع ها اختیاری هستند. آنها یادآور حقیقت مسیح هستند، اما مهم این است که هر روز کتاب مقدس و همچنین مراقبه کوتاه را بخوانید و سپس در دعا پایان دهید. چه تنها باشید و چه با خانواده‌تان، برای کسانی که کارت‌هایشان را در آن روز دریافت کرده‌اید دعا کنید، برای خانواده کلیسای خود دعا کنید و از پدر آسمانی‌تان بخواهید که قلب و چشم‌ها و گوش‌های روحانی‌تان را باز کند و اجازه دهد روحش در شما جاری شود. بنابراین می توانید دلایل فصل را کمی بهتر از همیشه درک کنید!

شمع های ظهور

امسال را شمع های ظهور می نامیم

  1. تفکر
  2. شیفتگی
  3. تعجب
  4. شگفتی

هر یک از این مفاهیم به ما کمک می کند تا «چرا» فصل را کشف کنیم. درست در این صفحه پیدا خواهید کرد

  • چرا فرشتگان؟
  • چرا او را عیسی نامیدند؟
  • چرا سرشماری کردند؟
  • چرا ناصره؟
  • چرا او را 'مشاور شگفت انگیز' می نامند؟
  • و خیلی بیشتر

هفته اول ظهور

شمع تفکر

یکشنبه اول ظهور

چرا زکریا و الیزابت؟

5در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی به نام زکریا بود که از دسته کاهنان ابیا بود. همسرش الیزابت نیز از نوادگان هارون بود.6هر دوی آنها در نظر خدا عادل بودند و همه اوامر و احکام خداوند را بی عیب و نقص رعایت می کردند.7اما آنها بی فرزند بودند زیرا الیزابت قادر به بارداری نبود و هر دو بسیار پیر بودند.

یازدهسپس فرشته خداوند بر او ظاهر شد [و]13به او گفت: زکریا نترس. دعای شما مستجاب شد همسرت الیزابت برایت پسری به دنیا خواهد آورد و تو باید او را جان صدا کنی.

لوقا 1: 5-7 و 11-13

تقریباً هر ظهور را با داستان جان باپتیست شروع می کنیم. کتاب مقدس به ما می گوید که پسر زکریا فرستاده شد تا راه را برای مسیح آماده کند، بنابراین مهم است که به این پسر عموی عیسی در جشن ظهور خود جایی بدهیم.

همانطور که اولین شمع ظهور چراها را روشن می کنیم، بیایید راز زکریا و الیزابت را در نظر بگیریم.

لوک به ما می گوید که آنها نه تنها بچه نداشتند، بلکه پیر بودند. آیا زمانی که جان در سنین نوجوانی خود بود، زکریا و الیزابت در اطراف بودند؟ ما باید تعجب کنیم که چرا خداوند زوج جوانتر، زن و مردی را انتخاب نکرد که در آنجا حضور داشته باشند تا بزرگسالی او را ببینند.

البته سن آنها تولد جان را به یک رویداد معجزه آسا تبدیل کرد. مردم احتمالا هنوز در مورد زمانی صحبت می کردند که یحیی 30 ساله شروع به پوشیدن لباس های پیامبر کرد و موعظه توبه برای پادشاهی خدا نزدیک است. شاید تولد خارق العاده او باعث شد تا کسانی که او را می شناختند کمی بیشتر توجه کنند.

اما اطلاعات دیگری در مورد والدین جان وجود دارد که نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. هر دوی آنها در نظر خدا عادل بودند و تمام دستورات خداوند را بی‌عیب اطاعت می‌کردند.

امروزه افراد زیادی با این توصیف مطابقت ندارند، و من کاملاً مطمئن هستم که قرن اول تفاوت چندانی نداشت. ماهیت انسان واقعاً تغییر نکرده است. مردم از اطاعت بی‌عیب از همه دستورات خداوند خوششان نمی‌آید.

مرا به فکر وا می دارد . . . آیا مقدس آسمان می تواند از من استفاده کند؟ آیا لوک از کلمه بی گناه برای توصیف من استفاده می کند؟

من معتقدم که پاسخ به چرایی زکریا و الیزابت بیشتر به اطاعت آنها مربوط می شود تا سن آنها. احتمال زیادی وجود دارد که خدا بخواهد از شما به شیوه‌ای شگفت‌انگیز مانند زکریا و الیزابت استفاده کند. زندگی این والدین فروتن ما را به چالش می کشد تا به پدر آسمانی خود گوش دهیم و اطاعت کنیم.

اولین دوشنبه ظهور

چرا ناصره؟

26در ماه ششم بارداری الیزابت، خداوند فرشته جبرئیل را به ناصره، شهری در جلیل فرستاد.27به باکره ای که با مردی به نام یوسف، از نسل داوود، ازدواج کند.
نام باکره مریم بود.
لوقا 1:26-27

ناصره، این شهر حتی در زمان عهد عتیق وجود نداشت، و در حالی که عیسی در آنجا زندگی می‌کرد، ممکن است 1000 نفر ساکن داشته باشد، اما جمعیت آن احتمالاً نزدیک به 500 نفر بود. حتی ناتانیل این سؤال را مطرح کرد که آیا می‌توان از ناصره چیز خوبی بیرون آمد؟

خداوند همیشه از منطق بشری سرپیچی می کند. او در اشعیا 55:9 گفت: راههای من بالاتر از راههای شما و افکار من بالاتر از افکار شماست. ذهن انسان ما متحیر می شود که چرا پدر عیسی مکان قابل توجه تری را برای بزرگ شدن منجی جهان انتخاب نکرد، اما تربیت فروتنانه او باعث می شود که عیسی مسیح، مسیح باشد.

اگر از شمع استفاده می کنید، امشب فقط یک شمع روشن می کنیم. اگر چراغ‌ها خاموش باشند، متوجه می‌شوید که این شعله در اتاق بی‌اهمیت به نظر می‌رسد. این یک یادآوری خوب از ناصره است.

عیسی در شهری بی اهمیت توسط والدینی بی اهمیت بزرگ شد. هیچ سابقه واقعی از پدربزرگ و مادربزرگ او به جز نام کوچک پدربزرگش که در فهرست شجره نامه ذکر شده است وجود ندارد. مردم زادگاهش فقط او را پسر مریم می نامیدند. خارج از آن هیچ کس نمی دانست او کیست. و اصطلاح ناصری هر بار که در کتاب مقدس به کار می رود، رنگ و بویی نه چندان زیبا دارد.

علیرغم تربیت مبهم او، مردم در سراسر اسرائیل در اولین عید پسح خدمت او متوجه عیسی شدند. در عرض چند ماه پس از غسل تعمید او، هر زمان که عیسی وارد منطقه‌ای می‌شد، مردم بیست مایل یا بیشتر را طی می‌کردند تا او را ببینند. ما ممکن است انتظار چنین بدنامی را برای کسی که در اورشلیم به دنیا آمده یا پسر یک کاهن اعظم یا یک پادشاه باشد، داشته باشیم، اما این واقعیت که هیچ کس از یک شهر هیچ زاده شده از پدر و مادری نامتعارف چنین تأثیری را در مدت کوتاهی ایجاد کرد، موقعیت او را به عنوان پسر مستحکم می کند. از خدا

من نمی دانم که آیا این دلیلی است که یهوه ناصره را انتخاب کرد؟ هیچ کس به دنبال مسیحا نبود که از یک شهر کوچک بی اهمیت بیاید. اما ناصره ثابت می کند که خدای متعال ما برای مشهور شدن نیازی به هیاهو ندارد. ناصره به ما یادآوری می کند که خالق خدای کوچک و همچنین توانا است. در آن روزها که احساس می‌کنیم بی‌ربط و بی‌اهمیت هستیم، می‌توانیم زادگاه عیسی را به یاد بیاوریم و در این حقیقت زندگی کنیم که خدا پیوسته حداقل‌ها را برای باشکوه بودن انتخاب کرده است.

سه شنبه اول ظهور

چرا رویاها؟

18تولد عیسی مسیح چنین بود: مادرش مریم با یوسف به عقد ازدواج در آمد، اما قبل از اینکه با هم جمع شوند، مشخص شد که او از طریق روح القدس حامله است.19چون شوهرش یوسف به قانون وفادار بود و با این حال نمی خواست او را در معرض رسوایی عمومی قرار دهد، در نظر داشت که او را بی سر و صدا طلاق دهد.

بیستاما پس از آن که او این را اندیشید، فرشته خداوند در خواب بر او ظاهر شد و گفت: ای یوسف بن داوود، از اینکه مریم را به عنوان همسر خود به خانه ببری نترس، زیرا آنچه در او آبستن شده از روح القدس است.
متی 1:18-20

این اولین خواب از دو رویایی است که خداوند برای صحبت با یوسف از آن استفاده کرد. این رویاها ما را به تفکر وادار می کند، چرا فرشتگان فقط با آن مرد رو در رو صحبت نکردند؟ از این گذشته، جبرئیل با زکریا یک به یک گفتگو کرد، و آن موجود باشکوه بهشتی شخصاً مریم را ملاقات کرد. چرا یوسف نه؟

هرچه بیشتر کتاب مقدس را می خوانیم، بیشتر متوجه می شویم که خدا به ندرت کارها را دقیقاً دو بار به یک شکل انجام می دهد. از تمام آن معجزاتی که عیسی انجام داد، تنها یک مرد در چشمانش آب دهانش افتاد، و تنها یک بار بود که شخصی را از قبر فراخواندند. حتی در عهد عتیق، نعمان با هفت بار فرو بردن خود در رودخانه، از جذام شفا یافت.

در هزاران سالی که در کتاب مقدس ثبت شده است، تنها یعقوب، یوسف و شاید مجوس توسط فرشتگان در رویاهای خود ملاقات کردند.

کریسمس یادآور این است که The Great I Am بی نظیر و بدیع است. پدر آسمانی ما پسر یگانه خود را فرستاد تا در این زمین زندگی کند. تثلیث در یک حرکت قابل توجه و منحصر به فرد، خود را آسیب پذیر و انسان کرد.

و حتی خارق العاده تر، هر چیزی که او آفرید، هر حرکتی که انجام می دهد منحصر به فرد و بی سابقه است. هیچ دو دانه برفی شبیه هم نیستند، هیچ دو انسانی، حتی دوقلوها، دقیقاً DNA مشابهی ندارند. شما یک خلق فوق العاده نادر و غیرقابل تصور خارق العاده از خود استاد طراح هستید. او شما را گرانقدر و نور چشم خود می خواند. سازنده شما شما را چنان دوست دارد که گویی اولین و باشکوه ترین مخلوق او هستید.

فصل در شرف شلوغ شدن است. زمان بسیار کوتاهی برای آماده شدن است و در میانه جستجوی هدیه عالی، فراموش کردن این نکته آسان می شود که پدر بی نظیر و غیر معمول ما شما را آفریده تا یکی از بزرگترین موهبت های او باشید.

چهارشنبه اول ظهور

چرا مریم بسیار مورد توجه قرار گرفت؟

26در ماه ششم بارداری الیزابت، خداوند فرشته جبرئیل را به ناصره، شهری در جلیل فرستاد.27به باکره ای که با مردی به نام یوسف، از نسل داوود، ازدواج کند. نام باکره مریم بود.28فرشته نزد او رفت و گفت: درود بر شما که بسیار مورد لطف هستید! خداوند با شماست.
لوقا 1:26-28

نه ماه قبل از تولد عیسی، فرشته ای از دختر جوانی در ناصره دیدن کرد و به او گفت که بسیار مورد لطف و محبت است. من تعجب می کنم که وقتی مریم فقط آن بخش از پیام فرشته را پردازش می کرد، چه چیزی در ذهن او گذشت.

همه همیشه تصور می کردند که مری وقتی فهمید که قرار است بچه دار شود، جوان بوده است. بنابراین هر دختر شانزده تا بیست ساله ای را که می شناسید تصور کنید و ببینید که آیا خداوند او را مورد لطف و عنایت قرار می دهد یا خیر.

مریم یک زن جوان معمولی بود. او رویاها و نقشه ها و همچنین نقص هایی داشت. با این حال او به نوعی زندگی کرد که باعث شد خدا کمی لبخند بزند.

برخی ممکن است مری را کامل تصور کنند. اکثراً تصور می‌کنند که اینطوری مورد توجه قرار گرفته است، اما من به شدت در آن تردید دارم. فقط عیسی کامل بود. فکر می کنم باکره جوان واقعاً خیلی شبیه من و شما بود.

فکر کنم مریم خندید و گریه کرد. او ممکن است ناخواسته کارهایی انجام داده باشد که برای خانواده‌اش افتخارآمیز نبوده و احتمالاً حتی گاهی اوقات به احساسات کسی آسیب می‌رساند. مریم انسان بود و در انسانیت او روزهای بد اجتناب ناپذیر بود. پس چه چیزی باعث شد که مادر عیسی بسیار مورد توجه قرار گیرد؟

خوب، چه می شد اگر تنها تفاوت مری با افراد معمولی در تخته، قلب او بود؟ چه می شد اگر تنها چیزی که او را از تو جدا می کرد و من در اعماق وجودش بودم او همیشه تمام تلاش خود را می کرد تا به خدای متعال نزدیک بماند؟

همانطور که ما بر تولد ناجی خود تمرکز می کنیم، زمان خوبی است که این سوال را بپرسیم، آیا فرشته ای من را بسیار مورد لطف می خواند؟ آیا من برای پدر آسمانی خود شادی می‌آورم؟

هر روز یک روز به کریسمس نزدیک تر می شویم. و در هر یک از آن روزها حیاتی است که ما نیز به مسیح نزدیک شویم. من واقعاً معتقدم که هرگاه هر کاری در توان داریم انجام دهیم تا خالق خود را بیشتر بشناسیم، بسیار مورد توجه قرار می گیریم. وقتی روی چیزهایی که به پسر مربوط می شود تمرکز می کنیم، مورد لطف پدرمان قرار می گیریم.

ظهور زمان آماده شدن برای آمدن عیسی است. اولین آمدن او، دومین آمدنش و آمدنش در قلب های ما تا ما را تغییر دهد و ما را به آن چیزی که ما را آفریده است تبدیل کند. مریم برای خدا آماده شد تا او را مادر پسرش کند. وقت آن است که ما آماده شویم تا فرشته ای بتواند ما را بسیار مورد پسند خطاب کند.

پنجشنبه اول ظهور

چرا زکریا و نه مریم؟

18 زکریا از فرشته پرسید: چگونه می توانم از این موضوع مطمئن شوم؟ من پیرمردی هستم و همسرم سال‌هاست خوب است.

19فرشته به او گفت من جبرئیل هستم. من در پیشگاه خداوند ایستاده ام و فرستاده شده ام تا با شما صحبت کنم و این مژده را به شما بگویم.
بیستو حالا ساکت خواهی ماند و تا روزی که این اتفاق بیفتد نمی توانی حرف بزنی، چون حرف من را باور نکردی. . .

~ ~

3. 4مریم از فرشته پرسید این چگونه خواهد بود، زیرا من باکره هستم؟35فرشته پاسخ داد: روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت حق تعالی بر تو سایه خواهد افکند. پس مقدسی که متولد خواهد شد، پسر خدا نامیده خواهد شد.
لوقا 1:18-20 و 34-35

تا زمانی که ظهور را جشن گرفته ام، هر سال یکی از من این سوال را می پرسد. چرا زکریا به خاطر پرسیدن این سوال تنبیه شد در حالی که مریم آزاد شد؟ من همیشه فرض می‌کردم که پاسخ به چرایی دیروز مرتبط است.

یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که باید از مریم و زکریا در مورد مقدس اسرائیل آموخت این است که او همیشه بیشتر نگران وضعیت قلب ما است تا اعمال ما. به علاوه، پدر آسمانی ما انگیزه‌های پشت هر کاری را که انجام می‌دهیم و هر چیزی را که می‌خواهیم می‌داند.

دوباره به سوال زکریا نگاه کنید. او اساساً می گوید، چگونه می توانم آنچه را که به من می گویید باور کنم؟ اگر چند آیه قبل از 18 را بخوانیم، به وضوح می بینیم که فرشته ای از جانب خدا با او صحبت می کند. من فکر می کنم همه ما می توانیم موافق باشیم، این ایده خوبی نیست که یکپارچگی یک فرشته را زیر سوال ببریم. از سوی دیگر، مری صرفاً خواستار توضیحی بود که چه چیزی را باید انتظار داشت. میشه لطفا به من بگید چطور میشه؟

خدا به سوالات ما اهمیتی نمی دهد. او چراها و چیستی‌های ما، چگونه و کی‌های ما را دوست دارد. این فقط چیزی است که من فکر نمی کنم تو هستی که او آنقدرها هم دیوانه اش نیست.

خبری که جبرئیل به مریم گفت غیرقابل باور بود، حتی باور نکردنی تر از آنچه او به زکریا گفته بود. خداوند بیش از یک بار در کتاب مقدس به افراد مسن کمک کرده بود که بچه دار شوند، اما هرگز باکره ای بچه دار نشده بود، و تا آن زمان هیچ زنی هرگز پسر خدا را به دوش نکشیده بود.

اما شما چطور؟ باور نکردنی را باور خواهید کرد؟ چه چیزی را در مورد عیسی برای شما سخت تر می دانید؟ آیا تصور اینکه او چقدر شما را دوست دارد دشوار است؟ آیا به سختی می توانید نجات دهنده ای را درک کنید که به جای شما بمیرد؟ شاید فکر می کنید خیلی دور شده اید که خدا نمی تواند از آن استفاده کند یا از او مراقبت کند، حتی اگر به شما گفته شده است که هیچ چیز برای خدا غیرممکن نیست.

مهم نیست که چه چیزی را به سختی می بلعید، به خدا نگو، چگونه می توانم باور کنم که حقیقت را می گویید؟ در عوض بپرسید، آیا به من نشان می‌دهید که چگونه می‌توانید این کار را انجام دهید؟

اولین جمعه ظهور

چرا بچه الیزابت پرید؟

39در آن هنگام مریم آماده شد و با عجله به شهری در کوهستان یهودیه رفت.40جایی که او وارد خانه زکریا شد و به الیزابت سلام کرد.41وقتی الیزابت سلام مریم را شنید، نوزاد در شکم او پرید و الیزابت از روح القدس پر شد.42با صدای بلند گفت: خوشا به حال تو در میان زنان و خوشا به حال فرزندی که خواهی داشت!43اما چرا من آنقدر مورد لطف و عنایت قرار گرفتم که مادر پروردگارم نزد من بیاید؟44همین که صدای سلام تو به گوشم رسید، بچه ای که در شکمم بود از خوشحالی پرید.چهار پنجخوشا به حال کسی که ایمان آورده است که خداوند به وعده هایش عمل خواهد کرد!
لوقا 1:39-45

در زمان ملاقات مری، نوزاد الیزابت بسیار فعال بود. او احتمالاً زیاد دور می زد و الیزابت را ناراحت می کرد. بنابراین وقتی الیزابت گفت که بچه از جا پرید، باید چیزی متفاوت در نحوه حرکت او وجود داشته باشد. جان شیرخوار باید نوعی سوپر سالتو را در داخل شکم مادرش انجام داده باشد.

سوال اینجاست که چرا. چرا این بچه با شنیدن صدای مریم پرید؟ تنها یک پاسخ ممکن وجود دارد. یحیی حتی قبل از تولدش با روح القدس هماهنگ بود. جان، یک نوزاد متولد نشده، می دانست که در حضور مسیح است، او احساس می کرد که پسر خدا نزدیک است. اگر یوحنا می‌توانست مسیح متولد نشده را از درون رحم حس کند، چه چیزی باعث می‌شود که نبینیم ناجی ما هر روز چقدر نزدیک است؟

بله، پسر عموی عیسی حتی قبل از تولدش توسط روح القدس مسح شد، اما افسسیان 4:20 به من می گوید کسانی که مسیح را به عنوان نجات دهنده خود پذیرفته اند با روح القدس مهر شده اند. بنابراین، من فکر می کنم که با روح خدا محصور شده ام، مانند یک پوشش پلاستیکی.

در طول چند هفته آینده ما مشغول خواهیم بود. ما مهمانی، خرید، بسته بندی، برنامه ریزی، گردگیری، شستشو و موارد دیگر برای انجام داریم. همه برنامه‌های ما به جشنی برای بچه‌ای که جان برایش جهش کرد اشاره دارد، اما در شلوغی و شلوغی به راحتی می‌توان جشن واقعی را از دست داد.

یوحنا در رحم رقصید زیرا از دانستن اینکه عیسی در راه است هیجان زده بود! نمی‌دانم که آیا ما باید مانند جان باشیم که در طول Advent نوعی جست و خیز انجام دهیم، زیرا ما خوشحالیم که نجات دهنده ما به دنیا آمده است.

اگر عیسی را به عنوان دوست و مسیح خود می‌شناسید، پس توانایی درک حضور مسیح را دارید. بنابراین، از فرصت استفاده کنید، به ماشین بروید یا کمی در کولر آبی جابجا شوید. در این ماه که به خود می بالد فصل شادی است، از جهش نترسید زیرا عیسی نزدیک است!

اولین شنبه ظهور

چرا مریم و زکریا آواز خواندند؟

4 6 و مریم گفت:
روح من خداوند را تجلیل می کند
47و روح من در خدای نجات دهنده من شاد می شود،
48زیرا او به حال فروتنی بنده خود توجه داشته است.
از این پس همه نسل ها مرا خجسته خواهند خواند،
49زیرا که قادر متعال کارهای بزرگی برای من انجام داده است - نام او مقدس است.

. . .

67پدرش زکریا
از روح القدس پر شد و نبوت کرد:
68ستایش خداوند، خدای اسرائیل است،
زیرا او نزد قوم خود آمده و آنها را فدیه داده است.
69او شاخ نجات را برای ما برافراشته است
در خانه خادمش داوود
70(همانطور که از طریق پیامبران مقدس خود در قدیم گفته است)

لوقا 1:46-49 و 67-70
یا کل آهنگ ها را در لوقا 1:46-55 و 67-79 بخوانید

گاهی اوقات وقتی این قسمت از داستان کریسمس را می خوانم احساس می کنم در حال تماشای یک موزیکال هستم. درست در اواسط داستان، مریم چند آیه بعد با زکریا آواز می خواند. بیایید با آن روبرو شویم که در یک روز عادی اتفاق نمی افتد. و حتی اگر به اندازه کافی توجه کنیم تا ببینیم که فقط عناوین ساخته دست بشر به ما می گویند که اینها ترانه هستند، باز هم شعر شیوای که می ریزد را توضیح نمی دهد.

من آهنگ و شعر می نویسم و ​​هر کدام زمان می برد، پاک کن و خط خطی. وقتی دارم می نویسم کل ورق های کاغذ را دور می اندازم. بیشتر آهنگسازان به شما می گویند که فقط یک یا دو بار در طول زندگی آهنگی را می سازند که نیازی به اصلاح اساسی ندارد قبل از اینکه حتی نزدیک ترین دوستان خود را بشنوند.

اما همه چیز با روح القدس متفاوت است. وقتی شخصی اجازه می دهد که روح مسیح بر او چیره شود، اتفاقات زیبایی رخ می دهد. احساسات عمیق هستند، شفای غیرقابل توضیح است، نوزادی باردار می شود و کلمات یک شعر زیبا به راحتی جاری می شوند.

مریم فقط یک آهنگ ستایش است. پس از اینکه الیزابت سخنان فرشته را تأیید کرد، دختر جوان غرق در عشق و تحسین برای پدر آسمانی خود شد. این حقیقت شگفت‌انگیز شگفت‌انگیز که او پسر خدای متعال را حمل می‌کرد، به آیه‌ای تبدیل شد که نمی‌توانست آن را نگه دارد.

زکریا توسط روح القدس تلف شد. پس از نه ماه لال، پیرمرد احتمالاً حرف های زیادی برای گفتن داشت. با این حال، او ممکن است آموخته باشد که افکارش مهم نیستند. هنگامی که زبان او سرانجام آزاد شد، اولین سخنان زکریا از جانب خداوند مقدس بود، کلماتی برای یادآوری به همه دوستان و همسایگانش که خدا واقعاً کیست و به آنها اطلاع می دهد که پسرش چه خواهد شد.

اگر همه سخنان ما توسط روح خدا هدایت می شد، چگونه ممکن است زندگی ما تغییر کند؟ آیا افراد کمتری آسیب می بینند؟ آیا افراد بیشتری می توانند حقیقت عیسی مسیح را بدانند؟

در فصلی که پر از سر و صدای زیاد است، بیایید کمی مانند زکریا ساکت باشیم و در سخنان خود تأمل کنیم. و وقتی بالاخره صحبت می کنیم، دعا می کنم آنچه باید بگوییم به زیبایی و الهام بخش ترانه های مریم و زکریا باشد.

هفته دوم ظهور

شمع شیفتگی

یکشنبه دوم ظهور

چرا خط داوود؟

3 1 شما حامله خواهید شد و پسری به دنیا خواهید آورد و او را عیسی خواهید خواند.32او بزرگ خواهد بود و پسر اعلی نامیده خواهد شد. یهوه خدا تخت پدرش داود را به او خواهد داد،
33و او بر فرزندان یعقوب تا ابد سلطنت خواهد کرد.
پادشاهی او هرگز پایان نخواهد یافت.

لوقا 1:31-33

عیسی در نسل داوود متولد شد زیرا خدا به وعده های خود عمل می کند.

عظمت حکومت و صلح او پایانی نخواهد داشت. او بر تخت داوود و بر پادشاهی او سلطنت خواهد کرد. ~ اشعیا 9:7

در عشق تاج و تخت مستقر خواهد شد. شخصی از خاندان داوود در وفاداری بر آن می نشیند، کسی که در داوری به دنبال عدالت و تسریع در امر عدالت است. ~ اشعیا 16:5

خداوند می‌گوید که روزهایی می‌آیند که برای داوود شاخه‌ای عادل برمی‌خیزم، پادشاهی که عاقلانه سلطنت خواهد کرد و آنچه را که عادلانه و درست است در زمین انجام خواهد داد. ~ ارمیا 29:16

آنها در زمینی که به بنده خود یعقوب دادم زندگی خواهند کرد، سرزمینی که اجداد تو در آن زندگی می کردند. آنها و فرزندانشان و فرزندان فرزندانشان برای همیشه در آنجا زندگی خواهند کرد و بنده من داوود
شاهزاده آنها برای همیشه خواهد بود ~ حزقیال 37:25

و این تنها تعدادی از آیاتی است که نوید یک مسیحی از نسل داوود را می دهد. همه اینها صدها سال قبل از آمدن مسیح نوشته شده اند، با این حال عیسی بیش از 300 پیشگویی از عهد عتیق را برآورده می کند. من خوانده ام که شانس هر فردی که واجد شرایط 8 مورد از این کلمات باستانی باشد 1 در 10 است.28(این یک 10 با 28 صفر در پشت آن است). عیسی شانس بیشتری برای سقوط یک شهاب سنگ روی خانه اش داشت.

با این حال، با وجود تمام این شواهد که به ما نشان می‌دهد عیسی واقعاً مسیح است، داستان کریسمس همچنان داستان ایمان است. بسیاری فکر می کنند عیسی پسر خداست، اما تا زمانی که ما به طور کامل به خدا اعتماد نکنیم تا به وعده هایش عمل کند و قربانی مسیح را بر روی صلیب نپذیریم، تمام این آمارها هیچ معنایی ندارند.

دنیا درخت‌ها و چراغ‌ها می‌افراند و بابانوئل را دعوت می‌کند تا از آن بازدید کند، زیرا زمان زیبایی از سال است. برخی از مردم به امید صلح و شادی نوید فصل زندگی می کنند. اما ظهور یادآوری است که باید باور کنیم که هر وعده خدا صادق است.

برای لذت بردن از تمام زیبایی های این تعطیلات، تمرکز ما باید روی مسیح بماند. مسیح، کودک؛ مسیح، کسی که روی این زمین راه رفت تا به ما نشان دهد که پدر واقعاً کیست. و مسیح پسر خدا و پسر انسان که بر روی صلیب مرد تا تاوان تمام گناهان ما را بپردازد.

وقتی به هدایا یا زیبایی های فصل نگاه می کنیم، دلتنگ آرامش و شادی می شویم. اما وقتی وعده‌های خدا را پذیرفتیم و به او اعتماد کنیم تا همه را کامل کند، مجذوب محبت و لطف کسی می‌شویم که از ابتدا این وعده‌ها را داده است.

دوشنبه دوم در ظهور

چرا فرشته پادشاهی خود را گفت؟ هرگز پایان نخواهد یافت؟

3 0 اما فرشته به او گفت: «ای مریم نترس. تو نزد خدا نعمت یافته ای.31شما حامله خواهید شد و پسری به دنیا خواهید آورد،
و شما باید او را عیسی بنامید.
32او بزرگ خواهد بود و پسر اعلی نامیده خواهد شد.
یهوه خدا تخت پدرش داود را به او خواهد داد،
33و او بر فرزندان یعقوب تا ابد سلطنت خواهد کرد.
پادشاهی او هرگز پایان نخواهد یافت.
لوقا 1:30-33

دیروز فقط تعدادی از آیات نبوت عیسی را خواندیم. هنگامی که جبرئیل به مریم گفت که پادشاهی پسرش هرگز پایان نخواهد یافت، فرشته یک پیشگویی دیگر را به او یادآوری کرد که عیسی برای تحقق بخشیدن به آن آمده است.

در زمان آن پادشاهان، خدای آسمان پادشاهی را برپا خواهد کرد که هرگز نابود نخواهد شد و به قوم دیگری واگذار نخواهد شد. همه آن پادشاهی‌ها را درهم می‌کوبد و به پایان می‌رساند، اما خود تا ابد پایدار خواهد ماند. ~ دانیال 2:4

عیسی آمد تا پادشاهی ابدی را برپا کند، حکومتی که هیچ کس نمی تواند آن را تسخیر کند. در سرتاسر جهان مردم در تلاشند تا مسیحیت را درهم بشکنند. در این فصل خیلی ها هستند که نمی خواهند ما کریسمس مبارک را بگوییم زیرا نام مسیح در کلمه آنها را آزار می دهد. مردم سعی کرده اند دعا را متوقف کنند و ما را متقاعد کنند که کتاب مقدس قدیمی است. اما علیرغم تمام تلاش های آنها، پادشاهی مسیح رشد کرده و قوی باقی مانده است. در واقع تنها پادشاهی که 2000 سال کامل دوام آورده است پادشاهی عیسی مسیح است.

همه پادشاهی های دیگر برای موفقیت نیاز به زمین و ساختمان دارند. پادشاهی مسیح هیچ خاک یا ساختمانی ندارد. تسخیر آن غیرممکن است زیرا ملتی از قلب ها و زندگی ها است، قلمرویی از ایمانداران پر از روحی که به آنها قدرت می دهد تا با آزار و اذیت و سختی روبرو شوند.

پادشاهی با شیرها و تفنگ ها، آدمخوارها و سیاه چال ها روبرو شده است، اما از آنجایی که قلمرو در داخل مؤمن است، دشمن عیسی هرگز در از بین بردن حکومت بی پایان او موفق نبوده است.

کریسمس جشن اقتدار ابدی مسیح است. قبل از آمدن مسیح، پادشاهی خدا دور به نظر می رسید. آرامش و شادی واقعی و همچنین حضور او برای بهشت ​​محفوظ بود. اما مرگ عیسی بر روی صلیب در را باز کرد. پادشاهی ابدی تا زمانی که ما اینجا روی زمین هستیم در دسترس ما قرار گرفت. به دلیل تولد و مرگ او و هدیه روح او، ما می توانیم اکنون در پادشاهی او زندگی کنیم و طعم خانه آینده خود را در پادشاهی نهایی که هرگز پایان نخواهد یافت، بچشیم.

سه شنبه دوم ظهور

چرا کتاب مقدس می گوید که دولت بر دوش او خواهد بود؟

زیرا برای ما فرزندی به دنیا آمد و پسری به ما عطا شد
و دولت بر دوش او خواهد بود...
عظمت حکومت و صلح او پایانی نخواهد داشت. او بر تخت داوود و بر پادشاهی او سلطنت خواهد کرد،
استقرار و استقرار آن با عدالت و عدالت
از آن زمان به بعد و برای همیشه
غیرت خداوند متعال این را به انجام خواهد رساند.

اشعیا 9: 6 الف و 7

این یکی از معروف ترین پیشگویی های تمام دوران است. این آیات به صورت ملودی تنظیم شده‌اند و در بیشتر کلیساها در فصل کریسمس خوانده می‌شوند. اشعیا 9 توصیف زیبایی از مسیح موعود است.

اما وقتی عیسی آمد، او آن چیزی نبود که مردم انتظار داشتند.

به دلیل این آیات و دیگر آیات، قوم اسرائیل منتظر کسی بودند که بیاید و تاج و تخت فیزیکی داوود را تصاحب کند. آنها می خواستند که ملت اسرائیل به طور کامل احیا شود. امید آنها به یک پادشاه انسانی بود که سوار شود و روز را نجات دهد.

اما آن چند کلمه اول را از دست دادند، برای ما یک فرزند متولد شد، به ما یک پسر داده شد. و آنها آخرین را نادیده گرفتند، غیرت خداوند این را انجام خواهد داد.

وقتی مسیح در کودکی در چنین شرایط فروتنی آمد، نمی‌توانستند ببینند که چگونه حکومت بر دوش او خواهد بود. اما اگر واقعاً توجه می‌کردند، می‌فهمیدند که مسیحا به هیچ وجه بر انسان‌ها غلبه نمی‌کند. اشعیا به آنها گفت که غیرت خداوند آن را به انجام خواهد رساند.

این تنها حکومت واقعی و واقعی بود که قرار بود بر شانه های عیسی مسیح تکیه کند. مهم نیست که سایر حاکمان چقدر بزرگ فکر می کردند، صرف نظر از قدرتی که ملت های زمینی تصور می کردند دارند، پادشاهی نهایی که پایانی نخواهد داشت، متعلق به کسی است که فکر می کردند می توانند بکشند. آنها نمی دانستند که مرگ او به پیروانش قدرت می بخشد زیرا بخشش و آزادی از گناه را آزاد می کند. آنها هرگز تصور نمی کردند که مصلوب شدن به حکومتی که از آن می ترسیدند قدرت می بخشد. سلطه ای که آن انسان ها سعی کردند نابود کنند، در واقع بر روی صلیب متولد شد، زمانی که غیرت خداوند متعال آنچه را که حوا در باغ عدن وعده داده بود، به انجام رساند.

یک کودک به پست ترین شکل ممکن به دنیا آمد. پسری به نامحتمل‌ترین زوج‌ها داده شد، و پادشاهی خدا با عیسی نوزاد که حکومت ابدیت را بر دوش خود حمل می‌کرد، وارد جهان شد.

چهارشنبه دوم ظهور

چرا کتاب مقدس عیسی را می خواند؟ مشاور عالی؟

زیرا برای ما فرزندی به دنیا آمد و پسری به ما عطا شد
و دولت بر دوش او خواهد بود.
و او فراخوانده خواهد شد
مشاور عالی، خدای توانا،
پدر ابدی، شاهزاده صلح.

اشعیا 9:6

یکی از عناوین مورد علاقه من برای عیسی، مشاور شگفت انگیز است. این هویتی است که حدود 700 سال قبل از تولد مسیح به مسیح داده شده است و نامی است که در چند آهنگ کریسمس می شنویم.

در کریسمس ما عیسی را به عنوان یک نوزاد در نظر می گیریم. همه عکس‌ها و صحنه‌های شبستان ما او را در پتویی پیچیده روی یونجه نشان می‌دهند. مردم سراسر جهان مجذوب پسر نوزاد خدا هستند. اما اگر ما یک مشاور شگفت انگیز می خواهیم، ​​باید مسیح را از آخور بیرون بیاوریم.

همه صلح می خواهند. بیشتر فکر می کنند زمانی اتفاق می افتد که مردم دست از مبارزه بر می دارند. کاش این حقیقت بود زیرا حتی در آرام‌ترین خانواده‌ها، حداقل یک نفر را می‌بینید که به مشاور نیاز دارد، زیرا باطن او به هم ریخته است.

بله، صلحی که از دعوای هیچ کس حاصل نمی شود، یک موهبت است، اما آرامش درونی که وقتی به مشاور شگفت انگیز اجازه می دهیم بر زندگی ما کنترل داشته باشد، شگفت انگیز است!

عیسی قول داد که روح خود را بفرستد، پولس به ما گفت وقتی نجات یافتیم با آن مُهر شده ایم. و هنگامی که ما پرچم سفید را به اهتزاز در می آوریم و عیسی را پادشاه زندگی خود می کنیم، روح القدس زمام امور را به دست می گیرد و ما یک دوست نزدیک، یک مدافع، یک رازدار داریم. روح‌القدس در هر موقعیت دشواری با ما می‌ایستد و به ما پند می‌دهد، ما را از راه آسیب‌ها بیرون می‌برد و ما را با آرامشی پر می‌کند که فراتر از درک انسان است.

عیسی قرن ها قبل از تولدش مشاور شگفت انگیز نامیده می شد، اما او می خواهد همین الان مشاور شگفت انگیز شما باشد. او می‌خواهد آنجا باشد تا به چرایی‌ها پاسخ دهد و وقتی واقعاً پاسخی برای چرایی وجود ندارد به شما آرامش دهد. آن کودکی که ما جشن می گیریم پاسخی به تمام سوالات زندگی است. مطمئن شوید که او امروز مشاور شگفت انگیز شماست.

پنجشنبه دوم ظهور

چرا کتاب مقدس عیسی را می خواند؟ پدر ابدی؟

زیرا برای ما فرزندی به دنیا آمد و پسری به ما عطا شد
و دولت بر دوش او خواهد بود.
و او فراخوانده خواهد شد
مشاور عالی، خدای توانا،
پدر ابدی، شاهزاده صلح.

اشعیا 9:6

برخی از مردم فکر می کنند که گیج کننده است که اشعیا بگوید فرزند، پسر خدا، پدر نامیده می شود. اما فقط زمانی گیج کننده است که ما محدودیت هایی برای مقدس قائل شویم.

کلمه تثلیث را نمی توان در کتاب مقدس یافت، و تا زمانی که عیسی به دنیا آمد، هیچ کس فکر نمی کرد خدا چیزی بیش از یک خالق و حاکم است. همه می‌دانستند که او روح است، اما علی‌رغم سرنخ‌هایی که او از طریق انبیا به جا گذاشت، تنها پس از مرگ عیسی بود که پیروان او واقعاً جنبه پدری مسیحا را درک کردند.

عیسی سعی کرد به مردم کمک کند تا بفهمند. او به آنها گفت، من و پدر یکی هستیم. (یوحنا 10:30) و هر که مرا دیده باشد، پدر را دیده است. (یوحنا 14:9) یوحنا انجیل خود را با نامیدن عیسی کلام آغاز کرد و توضیح داد که عیسی از زمان خلقت وجود داشته است. گفت: در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. (یوحنا 1:1)

کریسمس زمان زیبایی از سال است، اما یک مشکل وجود دارد. خیلی اوقات مردم روی هدایا و چراغ ها، درختان و هدایا تمرکز می کنند و دلیل جشن گرفتن را فراموش می کنند. اگر اصلاً عیسی را به یاد می آورند، این نوزادی است که تصویر می کنند یا شاید ما خوش شانس باشیم که عیسی بالغ در حال ماهیگیری و موعظه است.

اما عیسی بیشتر است. او مشاور شگفت انگیز و پدر ابدی شد. نه تنها فرزند مسیح پسر خداست، بلکه او خداست. پسر پدر است و پدر پسر است. به نوعی خدا آنقدر بزرگ است که در آن واحد پدر، پسر و روح باشد. حتی در کودکی، عیسی در تثلیث پیچیده شده بود که تنها به وسیله بدن زمینی که او انتخاب کرد در حالی که بر روی این زمین راه می‌رفت بپوشد، محدود شده بود.

اسرائیل به دنبال پادشاهی فاتح بود تا آنها را نجات دهد. به نظر می رسید که آنها سرهایی را که اشعیا به آنها داده بود مبنی بر اینکه مسیح یک پدر جاودانی خواهد بود نادیده می گرفتند. او نیامد که یک پدر زمینی باشد. در عوض او به دنیا آمد تا به ما نشان دهد که یک پدر واقعی چگونه است.

همانطور که جذابیت ظهور این هفته را در نظر می گیرید، به یاد داشته باشید که کودک در آخور بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما معمولا تصور می کنیم. پسر کوچک خدا که در لابه لای احشام دراز کشیده بود، مشاور شگفت انگیز و پدر ابدی بود.

جمعه دوم ظهور

چرا عیسی را عمانوئل نامیدند؟

بنابراین خداوند خود به شما علامتی خواهد داد: باکره آبستن شده و پسری به دنیا خواهد آورد و او را عمانوئیل خواهد نامید.
اشعیا 7:14

باکره حامله می شود و پسری به دنیا می آورد و او را عمانوئیل (یعنی خدا با ما) می نامند.
متی 1:23

بله، بیش از 700 سال قبل از پدر و مادر شدن یوسف و مریم بود که خدا به اشعیا گفت که بچه عمانوئل نامیده خواهد شد. اما وقتی متی داستان عیسی را گفت، فکر کرد که مهم است که نقل قول از اشعیا را فقط در صورت شک وجود داشته باشد که پیامبر در مورد چه کسی صحبت می کند.

مطمئن نیستم زمانی که عیسی بر روی زمین راه می‌رفت، کسی هرگز او را امانوئل خطاب نمی‌کرد، اما پس از مرگ او، مردم متوجه شدند که عیسی نام‌های بسیاری داشت غیر از نامی که والدین زمینی‌اش برای او گذاشتند.

امانوئل در لغت به معنای خدا با ماست. تا زمانی که عیسی بر روی این زمین راه می‌رفت، خدا با انسان‌ها همراه بود و مانند ابتدا در باغ عدن با آنها راه می‌رفت.

رهبران مذهبی ممکن است سرنخی کوچک داشته باشند زیرا هر بار که عیسی گفت من هستم. . . آنها ناراحت شدند این نام خدا بود کسی که دریای سرخ را جدا کرد، به موسی گفت که نامش من همان هستم که هستم. با این حال عیسی پیوسته آن نقش را بر عهده گرفت. اگر مردم در زمان او توجه داشتند، شک نداشتند که عیسی عمانوئل بود.

خبر خوب این است که وقتی مسیح به بهشت ​​رفت، امانوئل با ما همراه نبود. سخت است که مغز خود را به اطراف بپیچانید، اما چون عیسی به زمین آمد، چون مجازات ما را گرفت و اکنون با پدر است، او همیشه با ما است.

قبل از تولد عیسی به نظر می رسد که روح القدس محدود بود. در عهد عتیق، تنها تعداد کمی از آنها برکت روح خدا را تجربه کردند، اما از آنجا که عیسی به دلیل صلیب به دنیا آمد، از آن روز پنطیکاست حدود 2000 سال پیش، ما ایمانوئل، خدا را هر لحظه با خود داریم، اگر ما می خواهیم که او باشد.

برای دوستان و بستگان جوزف و مریم دشوار بود که باور کنند کودک آنها امانوئل است. چگونه یک نوزاد می تواند خدا باشد؟ اما به دلایلی سی سال بعد برای مردم به همان اندازه سخت بود که آن را باور کنند. و بدتر از آن، حتی پس از اینکه او خود را فدا کرد، حتی پس از تحقق بیش از 300 نبوت، بسیاری هنوز باور ندارند که عیسی واقعاً خداست، و حتی برخی از کسانی که ایمان دارند اجازه نمی دهند که او عمانوئل باشد.

عیسی به زمین آمد تا با ما خدا باشد. با این حال به دلایلی کریسمس تنها زمانی است که در مورد امانوئل صحبت می کنیم. ظهور بیش از نصف است، اما ما یک انتخاب داریم. پس از 25 دسامبر، ما می توانیم عیسی را در آخور رها کنیم و به تلاش خود برای زندگی ادامه دهیم، یا می توانیم به روح او تسلیم شویم، راه او را دنبال کنیم و هر روز با خدا قدم برداریم، امانوئل.

شنبه دوم ظهور

چرا او را عیسی نامیدند؟

26در ماه ششم بارداری الیزابت، خداوند فرشته جبرئیل را به ناصره، شهری در جلیل فرستاد.27به باکره ای که با مردی به نام یوسف، از نسل داوود، ازدواج کند. نام باکره مریم بود.28فرشته نزد او رفت و گفت: درود بر شما که بسیار مورد لطف هستید! خداوند با شماست.

29مریم از سخنان او به شدت ناراحت شد و متعجب بود که این سلام چه نوع سلامی می تواند باشد.30اما فرشته به او گفت: «ای مریم نترس. تو نزد خدا نعمت یافته ای.31شما حامله خواهید شد و پسری به دنیا خواهید آورد و او را عیسی خواهید خواند. . .

لوقا 1:26-31


فرشته خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: ای یوسف بن داوود، از اینکه مریم را به عنوان همسر خود به خانه ببری نترس، زیرا آنچه در او آبستن شده از روح القدس است.بیست و یکاو پسری به دنیا خواهد آورد و تو باید نام او را عیسی بگذاری.
زیرا او قوم خود را از گناهانشان نجات خواهد داد.

متی 1:20b-21

فقط در صورت شک و تردید، خدا رسولی را نزد مریم و یوسف فرستاد تا به آنها بگوید که نام پسرش را چه نام بگذارند. و فرشته به یوسف گفت به این دلیل است که 'او مردم را از گناهانشان نجات خواهد داد.' این پاسخ به طور خلاصه است.

عیسی در یونانی (و اسپانیایی اگر آن را با h در آغاز بگویید)، Joshua در عبری آمریکایی شده و Yeshua در عبری، همه به معنای یک چیز هستند، نجات دهنده. هر بار که نام جاشوا را در کتاب مقدس می خوانم، سعی می کنم بفهمم آن شخص چه چیزی را نجات می دهد.

یوشع، دستیار موسی، مردم را به سرزمین موعود هدایت کرد و بنی اسرائیل تا زمانی که او زنده بود، صادقانه از خدا پیروی کردند. به محض مرگ او، مردم از کسی که چهل سال در بیابان به آنها غذا داد، روی گردانیدند. یوشع با پیروی از خدا آنها را از زندگی در بیابان نجات داد.

در زکریا 3 و 6 کتاب مقدس در مورد یوشع دیگری می گوید، مردی که از خدا پیروی می کرد و برای رهبری مردم در بازسازی معبد منصوب شده بود. اما حتی بیشتر از آن به آنچه خدا در مورد این یوشع گفت نگاه کنید،

این مردی است که نامش شاخه است و از جای خود منشعب می شود و معبد خداوند را می سازد.13اوست که معبد خداوند را خواهد ساخت و لباس عظمت خواهد پوشید و بر تخت او خواهد نشست و حکومت خواهد کرد. و او بر تخت خود کشیشی خواهد بود.
زکریا 6:12-13

این یوشع در زمان خود کاهن اعظم بود، تا آنجا که می توانست در زمان حکومت بابلی ها باشد. بقیه سخنان زکریا پیشگویی در مورد عیسی، شعبه بود. یوشع که نامش به معنای نجات دهنده است، نام شعبه را داشت. خدا صدها سال قبل از تولد مسیح نام نجات دهنده را به قوم خود گفت. او به آنها گفت که این نجات دهنده معبد خداوند را خواهد ساخت، حکومت خواهد کرد و کاهن خواهد شد.

یشوآ ناجی شد. این نوزادی که ما جشن می گیریم به دنیا آمد تا روزی معبدی در شما بسازد (اول قرنتیان 6:19)، معبدی که در آن خودش بر تخت سلطنت بنشیند و حکومت کند، مکانی که در آن هم پادشاه و هم کشیش خواهد بود.

آیا عیسی پادشاه و کشیش امروز در زندگی شماست؟ آیا او حاکم شماست، آیا او پدر را به شما نشان داده است؟ اجازه ندهید کریسمس بیاید و برود مگر اینکه مطمئن شوید عیسی واقعاً همان چیزی است که نامش به ما می گوید او است. . . نجات دهنده شما

هفته سوم ظهور

شمع شگفتی

یکشنبه سوم ظهور

چرا سرشماری؟

من در آن روزها سزار آگوستوس فرمانی صادر کرد که باید از کل جهان روم سرشماری شود.دو(این اولین سرشماری بود که در زمانی که کویرینیوس فرماندار سوریه بود انجام شد.)3و هرکس برای ثبت نام به شهر خودش رفت.

لوقا 2: 1-3

چرا سرشماری؟ چرا حاکم بزرگترین ملت جهان در آن لحظه تصمیم به برگزاری سرشماری گرفت؟ مریم و یوسف در ناصره زندگی می‌کردند و به‌عنوان تازه ازدواج کرده بودند که دریافتند یوسف باید به بیت‌لحم بازگردد. از آنجایی که او نابه‌هنگام باردار شده بود، احتمالاً سعی می‌کردند تا زبان‌ها را تکان ندهند، و حالا مجبور بودند وسایل خود را جمع کرده و ناصره را ترک کنند تا تا شهر داوود را پیاده طی کنند.

پس از حداقل یک هفته در راه، و شاید بیشتر، این زوج بالاخره بیت لحم را پیدا می کردند. آنها هر شب کجا می ماندند، هیچ کس نمی داند. ما فقط می توانیم فرض کنیم که آنها با یک گروه برای محافظت در برابر دزدان سفر کرده اند، اما ممکن است فقط آن دو نفر سفر طولانی را داشته باشند. تنها چیزی که به یقین می دانیم این است که زنی که تقریباً آماده بچه دار شدن است در پایان نود و چند مایل خسته شده است.

سرشماری یک بار دیگر به ما ثابت می کند که پدر عیسی کل این رویداد را سازماندهی می کرد. آیا آسانتر نبود که به یوسف و مریم بگوییم که شخصاً به بیت لحم بروند؟ فرشتگان قبلاً با هر یک از آنها چت کرده بودند. یک پیام دیگر مشکل بزرگی نبود.

اما خدا می خواست همه بدانند که او مسئول است. سرشماری که توسط فرمانروای رومی دقیقاً در زمان مناسب در تاریخ انجام شد، تنها نشان دهنده این است که خالق جهان کنترل اوضاع را در دست داشت.

خدا وعده داده بود که فرمانروای نهایی از بیت لحم خواهد آمد، و او می خواست که بدانیم او به وعده خود عمل می کند. او می‌توانست به سادگی به یوسف بگوید که به بیت‌لحم برود، اما پس از آن ما فقط کلمه یوسف را برای آن داریم که خدا با او گفت. او می توانست خانواده ای را در بیت لحم انتخاب کند تا کسی را از سفر نجات دهد. در عوض، حاکم کیهان تصمیم گرفت از پادشاهی استفاده کند که حتی به او ایمان نداشت تا پسرش را دقیقاً به مکان مناسب برای تحقق پیشگویی برساند. سرشماری یادآور این است که خداوند همه چیز را تحت کنترل دارد، حتی حاکمان این جهان.

سومین دوشنبه ظهور

چرا اتاق نبود؟

4پس یوسف نیز از شهر ناصره در جلیل به یهودیه به بیت لحم شهر داوود رفت، زیرا او از خاندان و نسل داوود بود. . . .6زمانی که آنها آنجا بودند، زمان تولد نوزاد فرا رسید،7و نخست زاده خود را پسری به دنیا آورد. او را در پارچه‌هایی پیچید و در آخور گذاشت.
چون اتاق مهمان برای آنها وجود نداشت.

لوقا 2: 4-7

آیا می دانستید که ممکن است حتی یک مسافرخانه در بیت لحم وجود نداشته باشد؟ (کلمه یونانی برای مسافرخانه و اتاق مهمان یکی است) در تمام عمرم در مورد آن مهمانخانه‌داری شنیده‌ام که به جوزف و مریم اجازه داد در اصطبل دکه داشته باشند. اما اکنون به من می گویند به دلیل وسعت شهر، احتمال زیادی وجود دارد که بیت لحم هیچ هتلی نداشته باشد.

در عوض، این زوج احتمالاً یکی از اقوام جوزف را پیدا کردند تا زمانی که منتظر شمارش بودند، با او بمانند. اما از آنجایی که انتظار می رفت هر یک از نوادگان هفده پسر داوود برای سرشماری در بیت لحم باشند، هیچ کس اتاقی برای زوج جوان باقی نماند. و اینگونه بود که عیسی کودک در یک آخور قرار گرفت. با توجه به اینکه خدا زمان و مکان تولد پسرش را تنظیم کرده بود، باید بپرسیم که آیا دلیل دیگری وجود دارد که هیچ اتاقی برای خانواده عیسی باز نباشد؟

وقتی خدا کار می کند، اغلب چیزهای بیشتری از آنچه در نگاه اول درک می کنیم وجود دارد. عموماً درسی اضافی وجود دارد که می‌توانیم بیاموزیم، و کمبود اتاق‌های مهمان برای مسیح چیزهای زیادی برای آموزش به ما دارد.

حتی قبل از اینکه پسر خدا به دنیا بیاید، پسر خدا به عنوان بی‌اهمیت نادیده گرفته شد و به عنوان یک فکر بعدی در تاریک‌ترین گوشه قرار گرفت. و وقتی می ایستیم و آن را در نظر می گیریم، همه فکر می کنیم وحشتناک است. با این حال، چند بار این کار را با ناجی خود انجام می دهیم؟ چند بار عیسی را برکنار می کنیم؟ هر چند وقت یکبار در حالی که کارها را به تنهایی انجام می دهیم، کارهای مهم را انجام می دهیم یا با مشغله های زندگی خود ادامه می دهیم، او را کنار می گذاریم؟

قضاوت در مورد افرادی در بیت لحم که به جوزف و مریم اجازه دادند به جای دادن یک اتاق مناسب، در نزدیکی غذاخوری بخوابند، آسان است. متأسفانه، هر بار که چیزی را در زندگی خود مقدم بر خواسته های مسیح قرار می دهیم، همان کار را انجام می دهیم. اغلب اوقات در زندگی ما جایی برای مسیحا وجود ندارد.

چند روز دیگر به کریسمس باقی مانده است. آیا لحظه ای فرصت دارید که در شگفتی از خالقی که یکی از ما شد بایستید تا کامل بودن عشق او را بدانیم؟ آیا هیاهوی تعطیلات شما را از گذراندن وقت با کسی که تولدش را جشن می گیرید باز داشته است؟ این کریسمس وقتی مسیح تماس می‌گیرد و می‌خواهد وارد شود، من دعا می‌کنم که حتماً جا باز کنید.

سه شنبه سوم ظهور

چرا آخور؟

6 زمانی که آنها آنجا بودند، زمان تولد نوزاد فرا رسید،
7و نخست زاده خود را پسری به دنیا آورد.
او را در پارچه‌هایی پیچید و در آخور گذاشت. . .

لوقا 2: 6-7

خوب، پس هیچ اتاق رسمی برای زوج جوان وجود ندارد. افراد مسن تر به اتاق مهمان امتیاز می دهند، متوجه شدم. اما در کل شهر، هیچ تختی بهتر از غذاخوری برای کودک پیدا نکردند؟ آیا تا به حال روی یک وثیقه یونجه گذاشته اید؟ واقعا یه جورایی خارداره!

بارها و بارها خداوند ثابت کرده است که دوست دارد غیرقابل پیش بینی باشد. در سراسر کتاب مقدس، خالق پیوسته مردم را شگفت زده می کرد. او قوم اسرائیل را از مصر به سمت دریای سرخ دور کرد، سپس در آخرین لحظه ممکن، هنگامی که آنها فکر کردند همه خواهند مرد، آب ها از هم جدا شد و خشکی پیش روی آنها قرار گرفت. دانیال یک شب کامل خود را در لانه شیر یافت، و شدرک، میشاک و عابدنگو وقتی در آن کوره آتشین انداخته شدند، فکر کردند کارشان تمام شده است. ما دوست داریم که خدا در اکثر روزها کمی زودتر مداخله کند، اما به نظر می رسد که او به گونه ای عمل می کند که انسان ها انتظارش را ندارند.

مری را در حال آماده شدن برای تولد اولین پسرش تصویر کنید. حتی در فقرش، شرط می بندم که همه چیز را آماده می کرد تا این پسری که می دانست پسر خدا خواهد بود بهترین مکان ممکن را داشته باشد.

و سپس سزار تصمیم می گیرد که به سرشماری نیاز دارد، بنابراین او به بیت لحم می رود. حدس می‌زنم که او هنوز از خدا انتظار داشت که مطمئن شود پسرش املاک و مستغلات عالی برای تولدش داشته باشد. شاید حتی فکر می کرد که پدر آسمانی اش از سفر به بیت لحم برای شروع بهتر زندگی کودک استفاده می کند. من نمی توانم تصور کنم که مری انتظار داشت که باید یک آخور برای گهواره به او بدهد.

در زمان عیسی، اکثر مردم انتظار داشتند که مسیح را در یک قصر بیابند. آنها مطمئناً انتظار نداشتند که او پسر یک نجار باشد. آنها به دنبال یک پادشاه فاتح بودند، نه یک دهقان صلح طلب. و مسیحایی که زندگی را در یک آخور آغاز کرده بود قطعاً در رادار آنها نبود.

همانطور که از این فصل تعطیلات لذت می برید، در مکان های غیرمنتظره منتظر مسیح باشید. هنگام خرید توجه کنید؛ در صدای غریبه ها به او گوش دهید. در چشمان گمشده و تنها به دنبال عیسی بگردید و زمانی که صبور آخرین چیزی است که می خواهید باشید منتظر او باشید. عیسی آنجاست. اما ممکن است تعجب کنیم که کجا وجود دارد.

چهارشنبه سوم ظهور

چرا هیرودیس گفت که می خواهد نوزاد را بپرستد؟

7سپس هیرودیس مجوس را مخفیانه فراخواند و از آنها زمان دقیق ظهور ستاره را دریافت.8آنها را به بیت لحم فرستاد و گفت: بروید و کودک را با دقت جستجو کنید. به محض یافتن او به من گزارش دهید تا من هم بروم و او را بپرستم.

متی 2: 7-8

ممکن است هرود پادشاه مجوس را فریب داده باشد، اما هرکسی که برای مدت طولانی در اطراف او بود، فوراً به انگیزه های او شک می کرد. هیرودیس سابقه ای داشت، او هرگز در زندگی خود چیزی جز شاید قدرت نپرستید. هیرودیس کبیر به بی رحمی و همچنین ساختمان های گران قیمت و گرانقیمتش معروف بود. خوانده‌ام که واقعاً جای تعجب نیست که این پادشاه تمام نوزادان بیت‌لحم را به قتل برساند. اون خیلی بد بود بنابراین، چرا او به خردمندان می گوید که می خواهد نوزاد را بپرستد؟

هیرودیس یواشکی بود. او مراقب خودش بود. هیرودیس یک یهودی بزرگ شد. او تمام پیشگویی های مسیح را می دانست. خبر تولد پادشاه یهودیان باید هیجان‌انگیز بود، اما هیرودیس می‌دانست که شکل حکومت او برای کسی که مسیحا را فرستاده خوشایند نخواهد بود. پادشاه باید بداند بچه کجاست، زیرا می‌خواست مطمئن شود که هیچ‌کس نمی‌تواند زندگی بسیار ممتاز او را به هم بزند. و وظیفه ما این است که مطمئن شویم از هیرودیس یاد می گیریم.

کریسمس نزدیک است، اما آیا ما به دنبال عیسی هستیم یا مراقب خودمان هستیم؟ آیا ما آماده استقبال واقعی از مسیح فرزند هستیم یا از اینکه چگونه او ممکن است زندگی ما را مختل کند می ترسیم؟ آیا می توانید صمیمانه این تعطیلات را جشن بگیرید یا مانند هیرودیس هستید که یک جبهه خوب ایجاد می کنید تا همه در مورد شما خوب فکر کنند؟ آیا به خاطر هدایا جشن می گیرید یا برای ستایش بخشنده؟

اینها سوالات سختی هستند که به روز بزرگ نزدیک هستند، اما اگر می خواهیم واقعاً شگفتی کریسمس را تجربه کنیم، باید با حقیقت باشد. جشن هرگز بهتر از زمانی نخواهد بود که قلبمان را بررسی کنیم تا مطمئن شویم عبادتمان خالصانه، فداکار و کاملاً متمرکز بر کسی است که در کودکی آمده تا پادشاه ما شود.

سومین پنجشنبه ظهور

چرا فرشتگان؟

10اما فرشته به آنها گفت: نترسید. من به شما خبر خوشی می دهم که باعث شادی همه مردم خواهد شد.یازدهامروز در شهر داوود منجی برای شما متولد شد. او مسیح، خداوند است.12این نشانه ای برای شما خواهد بود: نوزادی را می یابید که در پارچه ها پیچیده شده و در آخور خوابیده است.

13ناگهان گروه بزرگی از لشکر آسمانی با فرشته ظاهر شدند و خدا را ستایش کردند و گفتند:

14جلال خداوند در بالاترین آسمان،
و در روی زمین درود بر کسانی که نعمت او بر آنهاست.

لوقا 2:10-14

در داستان کریسمس تعداد زیادی فرشته وجود دارد. جبرئیل به دیدار زکریا و مریم رفت و دیگری در خواب دو بار با یوسف سخن گفت. سپس سرانجام یک فرشته دیگر این خبر بزرگ را به شبانان داد.

میدونم یکی فقط فکر کرد، یک فرشته؟ بله، فقط یک فرشته بود که به چوپان ها گفت که مسیحا را کجا پیدا کنند، و علیرغم هر سرود کریسمس که تا به حال نوشته شده بود، او حتی آواز نخواند.

ما نمی‌توانیم مطمئن باشیم که چرا خدا فرشتگان را برای رساندن خبر آمدن مسیح به همه آن مردم انتخاب کرد. آنچه ما می دانیم این است که بازدید فرشته ها نادر بود. در چهار هزار سال به علاوه قبل از میلاد مسیح، کتاب مقدس تنها تعداد انگشت شماری از مشاهده فرشته را ثبت کرده است. ابراهیم ممکن است یک جفت را دیده باشد و گیدئون احتمالاً یکی را دیده باشد. یعقوب ممکن است فرشته ای را دیده باشد و یکی دو نفر از پیامبران مانند یوسف رؤیاهایی داشته اند. هر بار خدا چیز مهمی برای گفتن به مردمش داشت، و بدیهی است که پیام عیسی بسیار فوری بود، اما هرگز قبلاً فرشتگان زیادی در چنین مدت کوتاهی ملاقات نکرده بودند.

خدا می خواست مردم بدانند که او پسرش را می فرستد. او می خواست دنیا آماده باشد. پدر ما فرشتگانی را فرستاد تا شکی وجود نداشته باشد که این نوزاد با هر نوزادی که قبل یا بعد از آن متولد شده بود متفاوت بود.

تولد این کودک آنقدر دیدنی بود که کل لشکر بهشتیان نمی توانستند ساکت بمانند. گاهی اوقات فکر می کنم، آیا فرشتگان همیشه در اطراف هستند؟ شاید هم هستند و اجازه نمی دهند دیده شوند. تولد مسیح؛ با این حال، آنقدر باشکوه بود که نمی توانستند ساکت بمانند. تولد عیسی تحقق نبوت بود، پاسخ به وعده ای که چهار هزار سال قبل داده شده بود. تمام بهشت ​​منتظر آن لحظه بزرگ بود. بنابراین وقتی بالاخره رسید، فرشتگان نتوانستند جلوی خود را بگیرند. آنها باید خدا را به خاطر هدیه باشکوهش ستایش می کردند.

فرشتگان زمانی دیده می شوند که خدا تصمیم بگیرد که ما باید آنها را ببینیم. آنها پیام خدا را می آورند و می رسانند، در واقع کلمه فرشته کلمه یونانی به معنای رسول است. و در زمان تولد عیسی، به ویژه در آن روز، خدا چیزی بسیار مهم داشت که می خواست انسان ها بدانند. او پسرش را به عنوان یک نوزاد شکننده فرستاده بود، مدتی محکم قنداق شده و درمانده بود. سرانجام، کسی که وعده داده بود نجات را به ارمغان آورد، آمد، و اکنون، بر ماست که پیام آنها را باور کنیم و بشارت شادی بزرگ را به همه مردم منتقل کنیم.

سومین جمعه ظهور

چرا همه از فرشتگان می ترسیدند؟

12وقتی زکریا فرشته را دید، مبهوت شد و از ترس گرفتار شد.13اما فرشته به او گفت: نترس.

لوقا 1:12-13

29مریم از سخنان او به شدت ناراحت شد
و متعجب بودم که این چه نوع سلامی می تواند باشد.
30اما فرشته به او گفت: «ای مریم نترس.

لوقا 1:29-30

9فرشته خداوند بر شبانان ظاهر شد و جلال خداوند در اطراف آنها درخشید و آنها ترسیدند.
10اما فرشته به آنها گفت: نترسید.

لوقا 2: 9-10

من مطمئن نیستم که فرشته ها چه شکلی هستند. من هرگز شخصاً یکی را ندیده ام. با این حال، حدس می‌زنم حضور آن‌ها باید به نوعی بسیار زیاد باشد. هر بار که فرشته ای ظاهر می شود یکی از اولین جملاتش این است که نترس.

در ذهنم یک فرشته را ترسناک تصور نمی‌کنم، اما باز هم مطمئن هستم که آنها شبیه مجسمه‌های زیبای لحظات ارزشمند نیستند. کتاب مقدس به ما می گوید که این موجودات بهشتی ارتش خدا را تشکیل می دهند. در کتاب دانیال فرشته میکائیل شاهزاده نامیده می شود. (دانیل 10) بنابراین شاید آنها کمی ترسناک باشند.

تصور کنید توسط موجودی ملاقات می کنید که بیشتر وقت خود را در حضور خداوند می گذراند. هنگامی که موسی با خالقش وقت می گذراند، رهبر بنی اسرائیل مجبور شد روی صورت خود نقاب بپوشد، زیرا او که یک انسان بود، تشعشع می کرد. این موجودات فرشته ای عیب ما را ندارند. درخشش موسی پس از دیدار او با خداوند متعال محو شد، اما این فرشتگان تمام وقت خود را با تثلیث می گذرانند، درخشش آنها هرگز محو نمی شود. آنها چنان تابش می کنند که لوقا به ما می گوید که یک فرشته آسمان شب را با جلال خدا روشن کرد و خبر خوش تولد نوزادی را در آخور به اشتراک گذاشت. من فکر می کنم که می تواند بسیار ترسناک باشد!

اما همانطور که فرشته به زکریا، مریم و شبانان اطمینان داد، وقتی خدا رسول خود را می‌فرستد هیچ ترسی وجود ندارد. پیام پدر ما همیشه دلگرم کننده و باشکوه است. بنابراین اگر به طور اتفاقی فرشته ای را دیدید، نترسید، احتمالاً او یک خبر خوب دارد!

سومین شنبه در ظهور

چرا ستاره؟

پس از تولد عیسی در بیت لحم در یهودیه، در زمان پادشاه هرود، مجوسی از شرق به اورشلیم آمدند.دوو پرسيد: كجاست آن كه پادشاه يهود به دنيا آمده است؟ ما ستاره او را هنگام طلوع دیدیم و برای پرستش او آمده ایم.

7سپس هیرودیس مجوس را مخفیانه فراخواند و از آنها زمان دقیق ظهور ستاره را دریافت.8آنها را به بیت لحم فرستاد و گفت: بروید و کودک را با دقت جستجو کنید. به محض یافتن او به من گزارش دهید تا من هم بروم و او را بپرستم.

9پس از شنیدن صدای پادشاه، به راه خود ادامه دادند و ستاره ای که هنگام طلوع آن دیده بودند، جلوتر از آنها رفت تا جایی که کودک در آنجا ایستاد.10وقتی ستاره را دیدند بسیار خوشحال شدند.یازدهوقتی به خانه آمدند، طفل را با مادرش مریم دیدند و سجده کردند و او را عبادت کردند. سپس گنجینه های خود را گشودند و هدایایی از طلا، کندر و مر به او دادند.12و چون در خواب اخطار شده بودند که نزد هیرودیس برنگردند، از راه دیگری به کشور خود بازگشتند.

متی 2: 1-2 و 7-12

اول از همه، بیایید یک تصور غلط رایج را روشن کنیم. چوپان ها از این ستاره پیروی نکردند. کتاب مقدس هرگز اشاره نمی کند که یوسف و مریم ستاره را دیدند. در واقع، به نظر می رسد که هرود و خردمندانش نتوانستند ستاره را پیدا کنند. در غیر این صورت، می توان فکر کرد که به جای اینکه منتظر باشند تا مغ ها چیزی را بازگو کنند، برای یافتن پادشاه جدید دنبال می کردند.

توضیحات زیادی در مورد اینکه این ستاره چیست و چگونه به وجود آمده است، وجود دارد، اما به دلیل رمز و رازی که آن را احاطه کرده است، ترجیح می دهم فکر کنم که این چیزی فراطبیعی تر است که توسط خدا خلق شده است، مخصوصاً برای این افراد خردمند برای دیدن و نه یک عمل طبیعی. .

این هنوز واقعاً به این سؤال پاسخ نمی دهد که چرا. چرا خدا فرشته دیگری را از شرق به این ستاره‌نگرها نفرستاد؟ چرا رویای دیگر نه؟ به این ترتیب او به آنها گفت که هیرودیس به هیچ وجه خوب نیست.

اما پاسخ به این چرای آخر، در واقع همان پاسخ ریشه ای به بقیه است. زیرا یهوه خداست و دوست دارد در زمان خودش کارها را به روش خودش انجام دهد.

این ستاره شناسان باشکوه و اطرافیانشان به آخور نرسیدند. در زمان رسیدن، یوسف و مریم خانه ای برای اقامت پیدا کرده بودند. با این حال زمان بندی خدا همیشه عالی است.

من باید تعجب کنم که آیا خالق ما می خواست که پادشاه زمینی بداند که در حال آماده شدن برای تصاحب آن است. چرا ستاره ابتدا مجوس را به اورشلیم هدایت می کرد مگر اینکه کسی که جهان را در دست دارد آماده اعلام آمدن خود بود؟

مطمئن هستم که یوسف و مریم برای امنیت در مصر فرار می کردند، آنها به این فکر می کردند که آیا واقعاً خدا همه چیز را تحت کنترل دارد. در طی سال‌هایی که پسر خدا را در جامعه‌ای فقیر بزرگ کردند بدون اینکه پول کافی برای خرید یک بره قربانی بخرند، ممکن است نقشه الهی را برای کسی که برای نجات جهان فرستاده زیر سوال برده باشند.

اما راههای خدا بالاتر از راه یوسف و مریم بود و آنها بزرگتر و بهتر از راه ما هستند. در آن روزها که از خود می پرسید، خدا به چه فکر می کرد؟ ستاره را به خاطر بسپار یک ستاره خاص و در عین حال بی ادعا، اشراف زادگان را وادار کرد تا به یکی از بدنام ترین حاکمان اسرائیل بگویند که پادشاه جدیدی متولد شده است. نقشه عجیبی به نظر می رسد. اما پدر از پسرش محافظت کرد. او او را در امان نگه داشت تا برای روزی که فداکاری نهایی را از جانب من انجام دهد آماده باشد. . . از طرف شما.

عیسی آنچه را که قبلاً هیچ کس نتوانسته بود بدهد، داد، و اکنون او در دست راست پدر نشسته است و فقط منتظر سلام ماست، مشتاق آن است که تمام جلال خود را که بیش از هر چیز می درخشد، حتی ستاره مجوس، به ما نشان دهد.

هفته چهارم ظهور

شمع شگفتی

امسال شب کریسمس آخرین یکشنبه ظهور است. بنابراین امروز صبح و عصر مطالعه خواهیم داشت. من مطالب بیشتری را ایجاد خواهم کرد تا بتوان از این مجموعه در طول یک ظهور کامل استفاده کرد. آمازون را برای کتاب در تابستان 2018 تماشا کنید.

چهارمین یکشنبه در ظهور

چرا این همه تعمق؟

17چون [چوپانان] او را دیدند، آنچه را که درباره این کودک به آنها گفته شده بود، پخش کردند.18و همه کسانی که آن را شنیدند از آنچه شبانان به آنها گفتند شگفت زده شدند.19اما مریم همه این چیزها را گنجینه می کرد و در دل خود می اندیشید.
لوقا 2: 17-19

نمی‌توانم تمام آنچه را که باید در طول ماه‌های بین پیام گابریل و ملاقات شبانان در ذهن مریم می‌گذرد، تصور کنم. با در آغوش گرفتن یک نوزاد کوچک، او واقعا می تواند واقعیت تبدیل شدن این نوزاد به یک ناجی را درک کند. اما علیرغم شرایط سورئال، مری به تمام جزئیات فکر کرد و آنها را در قلب خود نگه داشت.

مریم فهمید که هر لحظه مهم است. در تک تک عناصر تولد و زندگی پسر گرانقدرش چیزی برای آموختن وجود داشت، چیز شگفت انگیزی. او به تک تک جزئیات فکر کرد. بعداً وقتی او این گزارش را پس از مرگ پسرش بازگو کرد، داستان فوق‌العاده‌ای برای گفتن داشت، داستانی که خاطرات شگفت‌انگیز و زیبایی را بازگو می‌کرد، داستانی که همه قطعات را در کنار هم قرار می‌داد.

هر یک از ما داستان مشابهی برای گفتن داریم، داستان تولد عیسی در ما. با این حال، اغلب ما فکر می کنیم که داستان نجات ما به اندازه کافی افسانه ای برای به اشتراک گذاشتن نیست. مگر اینکه تجربه تحولی فوق‌العاده و یک شبه داشته باشیم، در گفتن به دیگران درباره آمدن عیسی به زندگی خود تردید داریم.

اما امروز یک روز عالی برای تفکر است. واقعاً فکر کنید اگر مسیح شما را تغییر نمی داد کجا می بودید. لحظه ای در مورد برکاتی که به خاطر رحمت ناجی دارید تأمل کنید.

تأمل مری سال‌ها پس از این واقعیت، داستانی دقیق و هیجان‌انگیز را رقم زد. تعمق ما می تواند همین کار را انجام دهد. هرگز ارزش داستان خود را نادیده نگیرید. تعجب خواهید کرد که چه کسی را می تواند لمس کند.

چهار شمع ظهور امروز ما را روشن می کند. خیلی روشن تر از زمانی است که چند روز پیش سفرمان را شروع کردیم. ما تمام این زمان را داشته ایم تا در مورد آنچه مسیح انجام داده است فکر کنیم. بیایید این همه تأمل کنیم و به شخص دیگری کمک کنیم تا نوری را که مسیح است ببیند.

شب کریسمس

شمع مسیح

شب کریسمس

چرا کریسمس؟

لوقا 2 را بخوانید

تقریباً هر روز پاسخ این دلیل را لمس کرده ایم. ما در مورد اعیاد و اعیاد صحبت کردیم که خداوند به قوم خود داد تا آنها خوبی های او را به یاد آورند. ما به داستان ها فکر کردیم. ما مجذوب نام های او شدیم. ما از شگفتی مجوس و مریم لذت بردیم و شگفتی شبانان را دیدیم. اما اگر تمام کاری که کرده‌ایم خواندن داستان و خریدن چند هدیه باشد، باز هم چرا کریسمس را از دست داده‌ایم.

تمرکز ما امشب بر روی یک نوزاد خواهد بود، اما کریسمس بسیار بیشتر از یک کودک است. ما جشن می گیریم زیرا پدر جاودان اکنون عمانوئل است، خدای توانا که با ماست، همه به خاطر کودک. ما جشن می گیریم زیرا کودک به مشاور شگفت انگیز اجازه می دهد تا با ما باشد و هر روز با ما صحبت کند. ما جشن می گیریم زیرا شاهزاده صلح آمد تا در روح ما نفوذ کند. ما به دلیل شادی عظیمی که فرشتگان اعلام کردند، جشن می گیریم، و به این دلیل که وقتی عیسی برای ما چیزی فراتر از یک نوزاد در آخور باشد، زمانی که او همه نام او است، می توانیم بسیار مورد لطف و برکت بی اندازه باشیم.

من دعا می‌کنم که فردا جشن شما بیشتر مربوط به منجی باشد تا آخور. باشد که تعطیلات شما یک روز واقعاً مقدس باشد و هر دلیلی در سال جدید شما را به مسیح نزدیکتر کند.

برای مدیتیشن های ظهور حتی بیشتر به عقب برگردید!