من از بیرون رفتن می ترسم و تفاوت اجتماعی بدترین کابوس من است

سلامتی

وقت قهوه روی مبل لیندا ریموندگتی ایماژ

شهر کوچک من به یک شهر ارواح تبدیل شده است. همانطور که هر خانه در تلاش برای مسطح کردن منحنی COVID-19 به خانواده ها و افراد پناه می دهد ، Netflix باند شده است ، بازی های رومیزی گرد و خاکی از کمدها بیرون کشیده می شوند و کودکان به جای شام یکشنبه با پدربزرگ و مادربزرگ خود گفتگوی FaceTime دارند.

من می دانم که پیچیده شدن در آغوش چهار دیوار چگونه است. من بیشتر زندگی ام را روی نیمکتم و پتویی به عنوان پیله از دنیای خارج سپری کرده ام. چند سال پیش ، من مبتلا به آگورافوبیا شدم ، نوعی اختلال اضطراب که اغلب شما را به خانه محدود می کند.

داستان های مرتبط سرنا ویلیامز به دلیل ویروس کرونا مضطرب است تمرین خانوادگی J.Lo را تمرین کنید چگونه فاصله بین اجتماعی ریس ویترسپون و لورا درن

انستیتوی ملی بهداشت روان برآورد که 1.3٪ آمریكایی ها در برهه ای از زندگی خود دچار آگورافوبیا می شوند. آن دسته از ما که از این اختلال رنج می بریم ، غالباً خود را متوجه اجتناب از مکان های خاص یا مکان هایی می دانیم که ممکن است حمله اضطرابی به ما وارد کنند. جوشوا كلاپو ، PhD ، روانشناس بالینی دانشگاه آلاباما در دانشكده بهداشت عمومی بیرمنگام توضیح می دهد: 'ترس بر اضطراب پیش بینی كننده از احتمال حمله وحشت یا علائم هراس متمركز است.'

اولین بار چهار سال پیش ، وقتی شروع به صحبت با روانپزشک در مورد ترس از رانندگی کردم ، مبتلا به آگورافوبیا شدم. من در هنگام تلاش برای یادگیری نحوه رانندگی حملات وحشت بسیاری را تجربه کرده ام و اضطراب پیشین از نشستن بر روی چرخ مانع از موفقیت در تست های راننده شد. سال گذشته ، پس از بسیاری از درمان ها و داروهای اضطرابی ، من تست رانندگی خود را قبول کردم و اکنون هر سه بچه خود را دور می رانم. اما آگورافوبیا هنوز قسمتهای زیادی از زندگی من را تحت تأثیر قرار می دهد. من معمولاً از فروشگاه های مواد غذایی ، مکانهای شلوغ و بزرگ و سالن های سخنرانی پرهیز می کنم - و وقتی که واقعاً با سلامت روانی خود دست و پنجه نرم می کنم ، ترک خانه کاملا دشوار خواهد بود.

فقط دو هفته است که من شروع به تمرین انزوا در حین ویروس کرونا می کنم. من در خانه می مانم مگر اینکه برای تأمین سوخت سه بچه و شوهر همیشه گرسنه خود نیاز به تهیه مجدد غذا داشته باشم. من خانواده و دوستانی داشتم که اظهار نظر کرده اند که ماندن در من برای من آسان است ، زیرا با زندگی قبلی من تفاوت چندانی ندارد. اما برعکس ، داشتن آگورافوبیا و اجبار به ماندن در خانه در واقع نوع جدیدی از وحشت را برای من ایجاد کرده است.

چه اتفاقی می افتد اگر من دستاوردهایی را که به دلیل بیماری روانی خود بدست آورده ام ، از دست بدهم و دوباره به چنگال آگورافوبیا برگردانم؟ قبل از انزوا در خودم ، بیدار می شوم ، ناهار می خورم و بچه هایم را برای مدرسه آماده می کنم. می توانم آنها را در کف اتومبیل هایشان قرار دهم و فشار پلاستیک سخت روی نوک انگشتانم را زمین می زند. سپس ، ماشینم را از جای پارک عقب می انداختم و مایل را به مدرسه ابتدایی محل می رساندم. صدای باز شدن درب وانت به من یادآوری کرد که من هر یک از وظایف خود را به ترتیب صحیح انجام می دادم. همین که دو بچه بزرگترم را رها کردند ، من به کافی شاپ مورد علاقه ام می گشتم و یک چای سفارش می دادم. این پاداش من برای بیرون آمدن از خانه بود و از آنجا که دستانم را دور لیوان گرم بیرون آوردن می پیچیدم ، احساس شادی کمی می کردم. من روز را با جست و خیز از یک کار به وظیفه دیگر سپری می کردم ، بنابراین اضطراب پیش بینی وقت ریشه دواندن نداشت. من می دانستم که بعد به کجا می روم و وقت نداشتم که خودم را متقاعد کنم که در خانه بمانم. من چند سال گذشته سخت تلاش کرده ام تا بر این بیماری مسلط شوم ، روال عادی ایجاد می کنم که تقریباً به اندازه لانه خانه ام احساس امنیت می کند.

هفته گذشته متوجه شدم که حداقل سه هفته مدرسه و مهد کودک لغو می شوند. روال زندگی ما و آرامش من به خاک تبدیل شد. چگونه می توانم بدون دانستن مرحله درست بعدی به بیرون بروم؟ به راحتی نمی توان به دنبال برنامه های خانوادگی زیبا و در عین حال غیر واقعی بود که توسط هر مادر اینستاگرام ارسال شده است. از زمان پذیرش انزوای اجتماعی ، سعی کردم حس آشنایی را حفظ کنم ، اما احساس می کنم خودم را در محدوده خانه ام غرق می کنم. تخت گرم من نمی خواهد من را آزاد کند تا زمانی که شکمم غر بزند و دیگر نمی توانم آن را نادیده بگیرم. من به عنوان یک روزنامه نگار ، با ضربه زدن روی صفحه کلید خودم را راحت می کنم و در حال کار بر روی اخبار جدید هستم. من با تماس گرفتن از پزشکان در کالیفرنیا و روانپزشکان در آریزونا با خودم ارتباط برقرار می کنم و خودم را متقاعد می کنم که از طریق مکالمه هایمان طعم دنیا را می گیرم. اما وقتی سعی می کنم واقعاً بیرون بروم ، این مسئله دشوارتر می شود. پاهای من مانند سرب است و مغز من یک میلیون بهانه می آورد که چرا نباید از کنار درب ورودی ام عبور کنم.

این محتوا از توییتر وارد شده است. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.

داشتن آگورافوبیا به این معنی است که من دائماً سعی می کنم به خودم یادآوری کنم که بیرون بودن به اندازه مغزم ترسناک نیست. اما چند بار گذشته که در انظار عمومی بوده ام ، احساس می کنم همه اطراف من نیز به سختی وحشت خود را مهار می کنند. فروشگاه های مواد غذایی مملو از هیستری و احساس اضطراری محسوسی است - مردم در شهر دوستانه من حتی در حال جنگ و جدال بر سر کاغذ توالت و سرقت بسته های گوشت از گاری های یکدیگر هستند.

زوج رفتن به یک پیاده روی ساده هنگامی که از پروتکل مناسب عبور می کنم و از همسایگان دیگر عبور می کنم چالش برانگیز است. اخیراً ، زنی را دیدم که به یک مخزن اکسیژن بسته بود و با سرپرست خود برای پیاده روی می رفت. او به نزدیک کودک نوپای من خم شد و لبخند زد. عملاً می توانستم قطرات تنفسی را که بین آنها رد می شوند ، ببینم و در حالی که حرکت می کردم ، گلویم گرفته شد. هر روز ، یک ضربه جدید در خارج از درب من رخ می دهد ، و من تعجب می کنم که چه زمانی سرانجام تسلیم می شوم و در مقابل امنیت خانه خود تسلیم می شوم.

من دائماً سعی می کنم به خودم یادآوری کنم که بیرون بودن آنقدرها که مغزم فکر می کند ترسناک نیست

Klapow تأیید می کند که تعجب آور نیست اختلال اضطراب در حال افزایش است بیش از هر زمان دیگر. وی گفت ، 'استرس جمعی ، عدم اطمینان و ترس در اطراف بیماری همه گیر جهانی ، محرک احتمالی برای مبتلایان به اختلالات اضطرابی است.' درمان های شناختی که آنها آموخته اند و با درمانگران و تیم پزشکی خود در ارتباط باشید. گسست از اعضای خانواده برای شارژ مجدد به تنهایی نیز کلیدی است.

این روزها ، من می ترسم که به جای آرامش ، دیوارهای داخل خانه من را در یک خفگی خفه کند که مرا رها نمی کند. این بیماری همه گیر روزی تمام خواهد شد ، و کسانی که در خانه های خود پناه می گیرند در بیرون لک می خورند و در هوای تازه تنفس می کنند ، و شستشو را از بین می برند. زنان و مردان به کار خود برمی گردند و کودکان با هیجان به مدرسه می روند. همه آنها شروع به بازآفرینی یک واقعیت جدید می کنند ، سازگار با زندگی که ممکن است مانند گذشته احساس امنیت نکند.

اما چه اتفاقی برای من و امثال من خواهد افتاد؟ ما باید از ابتدا شروع کنیم وقتی کاملاً فهمیدیم که بیرون رفتن از خانه دوباره ایمن است ، باید ابتدا خودمان را آموزش دهیم تا باور کنیم این درست است.

این محتوا از {embed-name} وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.

برای داستان های بیشتر مانند این ، برای ما ثبت نام کنید خبرنامه .

این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و محتوای مشابه را در piano.io تبلیغات پیدا کنید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید