چرا دخترم را روت نامیدم و ندادم به نام عدالت گینسبورگ
بهترین زندگی شما

وقتی دکتر به من گفت که من یک دختر دارم ، به شوهرم گفتم ، 'او جوآن یا روت نامیده می شود.' در 10 هفتگی بارداری ، از همه چیز مطمئن نبودم به جز اینکه: جوآن یا روت.
'فکر نمی کنید همه فکر کنند ما او را به اسم روت بدر گینسبورگ نامگذاری کرده ایم؟' شوهرم پرسید. عدالت گینسبورگ ، در آن زمان ، در سالهای زندگی خود به عنوان یک نماد فمینیست پاپ - بدنام RBG - بود ، و او نگران اهمیت دادن نام دختر ما به نام مادربزرگ من ، روت ، نیز بود.
وی گفت: 'من فکر می کنم که من جوان را ترجیح می دهم.'
نام او را روت گذاشتیم.
در عبری ، روت به معنای دوست است. بنابراین ، من استدلال کردم ، روت من خوب است که دو نام دارد. اولین مادر بزرگ من ، روت گلدمن ، بود که در سن 90 سالگی ، یک سال قبل از باردار شدن من در سال 2018 ، درگذشت. دوم دادگاه دادگاه عالی روت بدر گینسبورگ ، که جمعه گذشته درگذشت. من در مورد مرگ گینسبورگ از طریق یک پینگ در تلفن خود - یک اخطار اخبار - و سپس بعد از پینگ بعد از پینگ متوجه پینگ شدم. این دوستانم بودند که به من پیام می دادند. در گپ های گروهی ، در DMs ، ما زنانی بودیم که از دست دادن آنها ویران شده بودیم ، و به خاطر معنای آن وحشت داشتیم و دسته جمعی در صفحه های کوچک خود عزاداری می کردیم.
داستان های مرتبط


روت بدر گینسبورگ همیشه ستاره برجسته فقهی نبوده است که اکنون او را می شناسیم. هنگامی که وی توسط رئیس جمهور کلینتون در سال 1993 معرفی شد ، بسیاری بودند که فکر می کردند او یک انتخاب بیش از حد محافظه کارانه است. در گذشته ، او تصمیم Roe V. Wade را انتقاد می کرد ، نه به این دلیل که از خودمختاری بدنی یک زن حمایت نمی کرد (بدون تردید این کار را کرد) ، بلکه به این دلیل که احساس کرد این حکم یک حرکت رو به رشد برای حقوق سقط جنین را متوقف کرده و مرکز آن پزشک به جای زنان منفرد
او بعنوان یک عضو کوچک دادگاه ، بسیاری از درخشان ترین پرونده ها را به عهده نگرفت. حتی موردی که باعث شهرت او می شود ، Ledbetter در مقابل Goodyear Tire and Rubber Company ، هیجان انگیزترین داک 2007 نبود. اما وقتی اکثریت مخالف حکم دادند لیلی لدبتر گینسبورگ ، تصمیم گرفت که پس از اینکه سالها حقوق کمتری از همکاران مرد دریافت کرده است ، حق استرداد حقوق وی را ندارد ، یقه مخالف خود را پوشید و تصمیم اقلیت را با صدای بلند خواند - اقدامی غیرمعمول در آن زمان.
وی گفت: 'از نظر ما دادگاه درک نمی کند یا نسبت به شیوه موذیانه ای که زنان می توانند قربانی تبعیض های حقوقی شوند ، بی تفاوت است.' او به نمایندگی از سه قاضی دیگر در اقلیت صحبت می کرد ، اما در عین حال خودش را توصیف می کرد. وی پس از استعفای ساندرا دی اوکانر ، تنها زن در دادگاه عالی بود ، وی تنها یکی از 9 زن در کلاس تحصیلات تکمیلی حقوق سال 1959 بوده است و هنگامی که به وی گفت که توسط ارتش ایالات متحده تنزل مقام داده شده است. باردار بود نکته گینزبورگ هم بزرگتر بود و هم شخصی تر: چگونه یک مرد می تواند بفهمد زن بودن در محل کار چگونه است؟ یا ، به همین دلیل ، جهان؟

مادربزرگ روت
لیا کارولوقتی خبر مرگ او فرو رفت ، ذهنم متوجه اولین روت من شد ، گرمی عزیزم ، یک زن یهودی که با سختی هایی روبرو بود ، پنجاه سال به عنوان دفتردار در یک تولید کننده جواهرات لباس کار کرد و تنها نان آور خانواده اش بود. : پدربزرگم ، لویی ، عمه ام ، ساندرا و مادرم ، که دهه ها پیش آنها را گم کرده بودیم.
او نام جوآن بوده است.
و بعد به فکر روت دوم خودم ، 16 ماهه ، لوبیای رشته ای احمقانه ام ، ژامبونی مثل مادربزرگ بزرگش بود. کلمات مورد علاقه او عبارتند از 'دادا' ، 'نونا' ، (سگ ما ، مونا) و 'نه'. خیر ، بهترین این کلمات نیست ، زیرا روتی آن را به نوعی می فهمد که من عمیقا با آن ارتباط برقرار می کنم: دیروز ، او یک میان وعده داشت و وقتی فهمید که کاسه پفهایش تقریباً خالی است ، آن را نزدیک صورتش نگه داشت و نجوا کرد ، 'Nononononono.'
روتی نیز مانند روت بدر گینسبورگ اهمیت مخالفت را درک می کند. او مانند روت گلدمن می فهمد که خوشبختی - یک میان وعده یا در مورد گرامی من ، یک پیروزی قاطع در پل تکراری - باید جشن گرفته شود حتی اگر ، به ناچار ، پایان یابد.
من در نیمه راه نوشتن این مقاله فهمیدم که همه اینها در مورد تصمیم برای نامگذاری دخترم به نام دو زن شگفت انگیز نیست. این در مورد تصمیمی است که من گرفته ام نه نام او را به نام مادرم ، جوآن بگذارم.

روت با دخترش و مادر کارول ، جوآن.
لیا کارولاین تصمیمی است که من برای اولین بار با مرگ عدالت گینسبورگ روبرو شدم ، و تصمیمی که اکنون پذیرفته ام. من اعتراف می کنم که نگرانم این باشد که اگر نام دخترم را جوان بگذارم ، ممکن است سرانجام او مانند جوآن باشد. جوآن گلدمن کارول برای آنچه که احساس می کرد درست است ، باهوش و مهربان ، مادری و صلیبی بود.
او همچنین در ماه های آخر زندگی خود ، معتاد به مواد مخدر ، یک کارگر رابطه جنسی برای زنده ماندن و زنی بود که باید در جامعه ای که هیچ راهی برای پناهندگی به او ارائه نمی داد ، بسیار احساس تنهایی و بسیار ترس می کرد ، فقط تحقیر می کرد. در اکتبر 1984 ، اندکی پس از چهار سالگی ، مادر و مادربزرگم و من برای سیمچات تورا به معبد رفتیم ، یک تعطیلات خنده دار که در آن کودکان می توانند شرکت کنند که به دنبال بزرگداشت روش هاشانا و یوم کیپور است.
در آن شب ، مادرم پس از خدمات ، مرا نزد مادربزرگم روت گذاشت. او به همراه دو نفر از فروشندگان مواد مخدرش به یك اتاق هتل رفت و آنها او را تا حد مرگ خفه كردند. بعداً یکی از آنها به پلیس گفت ، آنها این کار را کردند ، زیرا فکر کردند او ممکن است مخدر مخدر باشد. وی همچنین افزود ، آنها مادر من ، جوآن را نیز كشتند ، زیرا آنها تصمیم گرفتند كه او 'یك لعنتی واقعی به دلیل داشتن یك دختر' باشد. من آن دختر هستم - هستم -.
و گاهی اوقات حالا که روتی را در آغوش گرفته ام ، وقتی که ما را در آغوش گرفته و مشغول خواندن هستیم ، یا وقتی او خیلی کوچک و آسیب پذیر در حمام است (رشته من!) به چشمان او نگاه می کنم و به او می گویم: . من هرگز عاشق تو نخواهم شد. ' و به خودم فکر می کنم ، اگر این باشد چطور؟ چه می شود اگر شما فقط دو سال دیگر فرصت دارید که او را دوست داشته باشید قبل از اینکه اتفاقی بیفتد شما ؟ و این بخشی از دلیلی است که من اسم او را جوآن نگذاشتم. نام او برای من گره خورده است ، و از دست دادن ، و تحت الشعاع شیوه مرگ او است. و من عصبانی هستم که مردانی که او را کشتند در تصمیماتی که من به عنوان یک مادر می گیرم قدرت دارند.

کارول به همراه مادرش ، جوآن (چپ) ، مادربزرگ بزرگ او (وسط) و مادربزرگش روت (راست).
لیا کارولمن در مورد این مردان و آنچه آنها با مادرم ، مادربزرگ من و من انجام دادند ، فکر کردم - آسیب و وحشتی که آنها تا امروز در زندگی ما ریخته اند - در حالی که برت کاوانو مشتهای خود را می زد ، سرخ چهره گفت ، کنگره که روند نامزدهای قضایی یک مضحکه بود. به این فکر کردم که به نظر می رسد زن و مرد چگونه تعرض متفاوت او را تفسیر می کنند. به این فکر کردم که ترامپ گفت زمان 'بسیار خطرناکی برای مرد بودن' بود. و مثل خیلی های دیگر گریه کردم. من از سر ناامیدی گریه کردم ، و گریه کردم زیرا ، درست همانطور که گینزبورگ گفته بود که یک مرد هرگز نمی تواند بداند زن بودن در محل کار چگونه است ، صاحبان قدرت هرگز نمی فهمند احساس ناتوانی در برابر هوی و هوس مردان قدرتمند.
'روت با دانستن قدرت و میراث نام خود و دو زن خارق العاده ای که با آن مشترک است رشد خواهد کرد.'
در روز افتتاحیه دادگاه عالی سال گذشته ، دادگستری گینسبورگ یکی از یقه های امضای خود را پوشید. این یکی روی آن آیه ای از سوره وجود داشت که روی آن نوشته شده بود 'Tzedek' ، که به معنای 'عدالت' است. مفهوم عدالت و عمل به یک زندگی عادلانه و صالح دشوار است. اما این راهی برای تربیت دخترم در جهانی ناعادلانه و یاد دادن او است که عدم عدالت به معنای صلح نیست. عدالت چیزی است که باید برای آن بجنگید. ساختارهای قدرت که دولت ما را در هم نگه می دارد شکسته است. آنها برای شروع هرگز واقعا صالح نبودند. شاخه قانونگذاری در آن کیفرخواست گنجانده شده است. اما من نمی توانم در مورد امیدواری که یک زن می تواند تحریک کند بدبینی کنم. و به همین دلیل روت با دانستن قدرت و میراث نام خود و دو زن باورنکردنی که با آن مشترک است رشد خواهد کرد.
بعد از مرگ گینسبورگ ، چیز دیگری درباره نام او فهمیدم. او جوآن روت بدر متولد شد و وقتی وارد دبیرستان شد ، روت را به عهده گرفت. قبل از همه چیز ، او جوان روت بادر بود. نام مادر من ، نام مادربزرگم ، نام دخترم و نام دخترم ممکن بود داشته باشد اگر من کمی شجاع تر و کمی خرافی تر بودم.

کارول در سه هفتگی با مادرش ، جوآن ، همراه بود.
لیا کارول
روتی ، دختر کارول
لیا کارولدر یهودیت اصلاح ، مفهوم زندگی پس از مرگ و بهشت و جهنم مبهم است. آنچه به روش غیررسمی - به ویژه برای یک یهودی عمدتاً غیرمستقیم مثل من - فهمیده شده این است که زندگی بشر محدود و ناپایدار است. آنچه داریم و آنچه برای ما گرامی است ، خاطرات ما از مردگان است. و بنابراین ما با این خاطرات به دنیا می رویم و مسئولیت ساختن آن را به مکانی بهتر متهم می کنیم.
دوستان و خانواده بارها و بارها وقتی دو سال پیش برای مادربزرگم شیوا نشسته بودیم ، بارها و بارها به من گفتند: 'یاد او مبارک باد.' برای گینسبورگ ، نسخه جایگزین این عبارت محبوبیت پیدا کرده است. این کار در اسرائیل به مناسبت مرگ افراد از دست رفته در اثر جنایات نفرت انگیز و خشونت خانگی آغاز شد و من فکر می کنم این روش درست برای احترام به قاضی دادگاه عالی جوآن روت بادر گینسبورگ است:
'یاد و خاطره او یک انقلاب باشد.'
لیا کارول نویسنده کتاب شهر پایین: داستان دختری از عشق ، خاطره و قتل.
این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و محتوای مشابه را در piano.io تبلیغات پیدا کنید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید