در کتاب کوه دوم ، دیوید بروکس ، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز ، نحوه زندگی اخلاقی را جستجو می کند
کتابها

با هر معیاری ، دیوید بروکس زندگی جذابی داشته است. او از بازجویی از جوانان جمهوریخواه به طرفدار روزنامه نگار برجسته محافظه کار ، ویلیام اف باكلی ، جونیور به سمت راست گرایش رفته است. نیویورک تایمز مقالهنویس حتی لیبرال ها دوست دارند. لحن آرام و معتدل بروکس جز of اصلی PBS است. او با جملات کامل صحبت می کند.
بیش از چهل سال ، او با آسودگی و لطف از جایی که او 'کوه اول' می نامد ، صعود کرد ، به عنوان یک رهبر فکر تحسین برانگیز ، با یک عزیز کالج ازدواج کرد و سه کودک را در حومه واشنگتن دی سی بزرگ کرد. او مجموعه ای از پرفروش ترین و تأثیرگذارترین ها را منتشر کرده است کتابها باراک اوباما به دنبال مشاوره خود رفت. در عصر یوتیوب و توییتر ، وقتی هر نوجوان می تواند به یک چهره مشهور آنلاین تبدیل شود ، بروکس آواتار یک گونه در معرض خطر است: روشنفکر عمومی.

اما عموم خصوصی نیست. در کتاب جدید خود ، کوه دوم: تلاش برای یک زندگی اخلاقی ، بروکس استدلال می کند که موفقیت دنیوی او به ازای تحقق شخصی ، آرزوی ارتباط دنیوی است. در طول دهه پنجم خود ، او احساس لرزشی در درون خود داشت که با پایان یافتن ازدواج بیست و هفت ساله وی ، این فوران لرزید. او که تنها در آپارتمان خود بود ، در بیابان خودزنی گشت و گذار کرد تا اینکه نقشه را برای شروع یافت ، و نگاهش اکنون به تاج کوه دوم خیره شد: زندگی اخلاقی ، جایی که غنائم از بین می روند کمتر ملموس هستند و هنوز واقعی تر
نمی توان به خواندن كمك كرد کوه دوم بعنوان نوعی کفاره - برخی ممکن است گفته شود منطقی خودخواهانه - برای طلاق و ازدواج مجدد وی با دانشجوی سابق تحقیق خود ، آن اسنایدر ، بیست و سه سال کوچکتر از آن. اما در کل کوه دوم ، بروکس با استقبال فلسفی در مورد سیاست های حزبی ، بینش چشمگیری را در مورد سفر میانسالی ارائه می دهد.
چگونه به خودتان اجازه نوشتن این کتاب را داده اید؟
به عنوان پیگیری برای راه شخصیت [در سال 2015 منتشر شد] ، من قصد داشتم كتابی درباره تعهدات و اجرای آنها بنویسم. من چند صفحه را به چند خواننده معتمد نشان دادم كه همگی موافق بودند كه من مانع آن شده ام - و من باید صادقانه بگویم ، به خصوص موارد دشوار طلاق. من قبلاً واقعاً چنین کاری نکرده بودم ، اما وقتی از روبیکون نوشتن درباره خودم گذشتم ، همه در آن حضور داشتم. من در تلاش هستم زندگی بهتری داشته باشم ، اما همانطور که اغلب در مورد نویسندگان اتفاق می افتد ، ما مجبور به کار در ملا عام
کوه دوم همانطور که از نویسندگانی که خوانده اید ، از جمله تالستوی ، کی یرکگارد ، اورول و آنی دیلارد نقل قول می کنید. چگونه استدلال های بلند کتاب را در یک مسیر تجویز شده برای رسیدن به خوشبختی در سطح خیابان تقسیم کنیم؟
توصیه عملی من شما را از طریق نحوه انتخاب و اجرای تعهدات مربوط به مشاغل ، همسر ، جامعه و مواردی از این دست صحبت می کند. مهربان بودن یک مهارت واقعی دارد. یکی از وبلاگ نویسان که در این کتاب به او اشاره کردم ، لیدیا نتزر ، دو توصیه عالی در مورد ازدواج ارائه می دهد: اول این که: دیوانه بخوابید. 'تو خسته ای. کمی بخواب صبح روز بعد از خواب بیدار شوید و پنکیک درست کنید. ببینید آیا آن زمان مبارزه خیلی جدی به نظر می رسد. ' مورد دوم بسیار مفتخر به دستاوردهای همسرتان در جمع است. و همانطور که کسی در طی تحقیق من به من گفت ، 'ازدواج یک گفتگوی پنجاه ساله است.'
به عنوان خبرنگار ، هر شب با داستانی برای گفتن به خانه می آیم.
هیلاری کلینتون نیز همین حرف را زده است: اینکه او و بیل کلینتون در اوایل دهه 1970 در حالی که دانشجویان در دانشکده حقوق ییل بودند ، مکالمه ای را آغاز کردند و هرگز متوقف نشده اند.
من می گویم که بغرنج ازدواج.
کوه دوم برخی اصطلاحات فانتزی یونانی دارد ، مانند acedia- شما می نویسید که 'Acedia آرامش شور است.' و آنجا وجود دارد تلوس ، 'بحرانی که با این واقعیت تعریف شده است که افراد در آن نمی دانند هدف آنها چیست.' آیا واقع بینانه است که فکر کنیم می توانیم در دوران سلفی های اینستاگرامی و اینترنتی ، که احساسات نمایشی را تشویق می کنند - ضربه دوپامین از رضایت فوری ، از انزوای معنوی خود خارج شویم؟
ما به صفحه نمایش اعتیاد داریم! من دوستی دارم که یک سیاست سختگیرانه 'بدون فای' را برای چند ساعت در روز وضع کرده است. او کامپیوتر و تلفن خود را خاموش می کند. او برای بچه های خود کاغذ و مداد رنگی کنار می گذارد. او کشف کرده است که آنها بیشتر به بازی خلاقانه می پردازند.
در مورد اولین کوهستان ، کارشناسان سیاسی ، شما را برای این فراخوان جدید از فلسفه اخلاق آموزش داد؟
روزنامه نگاری به این معنی است که شما همیشه در جاده هستید و با طیف گسترده ای از مردم صحبت می کنید. سال گذشته تنها به 42 ایالت سفر کردم. من شنیده ام که روزنامه نگاری افراد دور از ذهن ، شاید درون گراتر ، را که زمینه های اجتماعی را در مشاغل خود پیدا می کنند ، جذب می کند. به عنوان خبرنگار ، هر شب با داستانی برای گفتن به خانه می آیم.

شما در مورد خواندن می نویسید خرسی به نام پدینگتون در هفت سالگی به عنوان 'لحظه بشارت' خود. لحظه اعلامیه چیست و چگونه آن را تشخیص می دهیم؟
یک لحظه اعلامیه ، که داستان دیدار فرشته گابریل با مریم مقدس در انجیل ها را بازی می کند ، لحظه ای است که بقیه زندگی فرد را ترجیح می دهد. غالباً وقتی بچه هستیم برای ما اتفاق می افتد - در کودکی بسیار شدید زندگی می کنیم. لحظه اعلامیه خود را در هفت سالگی داشتم ، وقتی که خواندم خرسی به نام پدینگتون و فهمیدم که می خواهم نویسنده شوم. ما فقط بعداً اعلام می کنیم - شاید سال ها بعد. همانطور که در کوه دوم ، این یک تمرین مفید برای تهیه لیستی از چهار لحظه است که شما آنها را به عنوان لحظه های اوج تشخیص می دهید و سپس از طریق آنها خط می کشید. شما ایده خوبی خواهید داشت که هسته شما چیست.
شاید، قابل بحث، The Second Mountain’s بخش هیجان انگیز 'بافندگان' است ، که جزئیات مربوط به ایجاد و اجرای برنامه موسسه Aspen شما ، Weave: پروژه پارچه اجتماعی است. شما می نویسید: 'ما در سراسر کشور سفر می کنیم و با افرادی ملاقات می کنیم که سرمایه اجتماعی را بازیابی می کنند و زندگی را شفا می دهند.' 'این افراد همه جا هستند ... ما در ویوو به یك شهر كوچك رها می شویم و یافتن سی و پنج نفری كه کاملاً در قالب باشند مشكلی ندارد.' بافندگان درباره رهبری و خدمت به شما چه آموخته اند؟
آنها به من در مورد شجاعت اجتماعی آموخته اند. آنها برای یکدیگر ظاهر می شوند. آنها با آسیب پذیری منجر می شوند ، و این ارتباط را تقویت می کند.
زیست شناسی قدرتمند است: نشان می دهد که عشق تا چه اندازه می تواند عمیق باشد.
شما با صراحت و صراحت درباره تبدیل شدن به مسیحیت (یا ترکیبی از یهودیت و مسیحیت) می نویسید و غرور را گناه اصلی خود می دانید. برای کنار کشیدن از غرور خود چه اقدامات عملی انجام دادید؟
خوب ، اول اینکه از آن آگاه باشید! دوم ، خواندن نویسندگان معنوی مانند سی. اس. لوئیس مفید بود. برای قدردانی از لوئیس نیازی به مذهبی بودن نیست. همه ما پاسخ های معنوی ذاتی داریم. به عنوان مثال آن تصاویر از نوتردام در حال آتش سوزی ، مانند بسیاری دیگر ، من را بسیار تحت تأثیر قرار داد.
کوه دوم شما چه تاثیری بر فرزندان شما دارد؟ [بروکس از ازدواج اولش دو پسر و یک دختر دارد.]
این یک امر آسان است: کودکان سطحی از تعهد را از شما بیرون می آورند که شما نمی دانید دارید. زیست شناسی قدرتمند است: نشان می دهد که عشق تا چه اندازه می تواند عمیق باشد.

شما از مشاغل و خانواده به عنوان دو ستون از چهار ستونی یاد می کنید که زندگی سعادتمندانه را پشتیبانی می کنند. چگونه شخصی با چنین بستر عمومی برجسته ای این دو مورد را متعادل می کند؟
خوب ، این چالش بزرگ است ، درست نیست ، تعادل حرفه با والدین؟ فرزندان من اکنون بزرگ شده اند ، اما هنگامی که آنها جوان بودند من نزدیک بودن از نظر جسمی را در اولویت قرار دادم. من از خانه می نویسم - که به من کمک کرد - اما اغلب می خواهم برای گزارش یک داستان یا سخنرانی در یک کنفرانس به مسافرت بروم. هر زمان که دعوت نامه ای دریافت می کردم ، با بیان اینکه این افراد در تلاشند تا به بچه های من صدمه بزنند ، وزن یا عدم حضور در آنها را ارزیابی می کنم که بچه های من از نبود من رنج خواهند برد. از خودم می پرسم ، 'آیا ارزشش را دارد؟' قبل از تصمیم گیری برای پذیرش یا رد کردن.
حدس می زنید چند درصد قبول شده باشید؟
شما برای تأمین معاش خود آنچه را باید انجام دهید انجام می دهید. یک قانون من این بود که آخر هفته ها به مسافرت نروم. از ناچاری از دوشنبه وحشت خواهم کرد: من بعد از ظهرها و عصرهای یکشنبه هنگام هواپیما سرم را می کوبیدم و بخشی از قلبم را پشت سر می گذاشتم.



شهرساز بزرگ جین جیکوبز ، نویسنده کتاب مرگ و زندگی شهرهای آمریکا ، نسبت به احساس شما در جامعه بسیار چشمگیر است - و با این حال درک او از اجتماع کاملاً متفاوت از دیدگاه شما بود و ارزشهای مدنی و سکولار را در پی داشت ، در حالی که شما دین را به عنوان یک ماده اساسی می دانید. چگونه این تنش را آشتی می دهید؟
برای مذهبی ها ، همه چیز در مورد 'همسایه خود را دوست بدار ، خدای خود را دوست داشته باش' ، در حالی که برای برخی فقط 'همسایه خود را دوست بدار'. که در کوه دوم ، من داستان مشهور کتاب جاکوبز در مورد همسایگی او در دهکده گرینویچ را بازگو می کنم ، اینکه چگونه او در اواخر دهه 1950 از پنجره خود به خیابان هادسون نگاه می کرد. او درگیری بین یک زن و یک دختر را دید و از امنیت دختر ترسید. اما وقتی او تماشا می کرد ، مردمی از قصاب فروشی و سایر مشاغل اطراف مرد را محاصره می کردند. معلوم شد که این هیچ چیز نبود ، فقط یک درگیری بین یک پدر و دختر بود ، اما این ویتنام یک نمونه قوی از این است که چگونه ما به طور خودکار مسئولیت رفاه همسایگان خود را به عهده می گیریم. و با این کار ما می گوییم ، 'این مکان من است.'
برای داستان های بیشتر مانند این ، برای ما ثبت نام کنید خبرنامه .
تبلیغات - ادامه مطلب را در زیر ادامه دهید