نویسنده R. Eric Thomas لیست ناقص خود را برای حضور در بازار به اشتراک می گذارد
کتابها

در مجموعه OprahMag.com بیرون آمدن ، تغییر دهندگان LGBTQ در سفر خود به سمت پذیرش خود تأمل می کنند. در حالی که زیباست که شجاعانه هویت خود را با دنیا به اشتراک بگذارید ، انتخاب این کار کاملا به شما بستگی دارد - دوره.

برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید
سخت است که هنگام خواندن ستون طنز نویسنده ارشد Elle.com ، R. Eric Thomas ، از خنده غصه نخورید ، ' اریک اخبار را می خواند ' در آن ، او خنده دارانه موارد پرهیاهوی مانند را پوشش می دهد خروج سلطنتی پرنس هری و مگان مارکل ، مسخره بودن از سال 2019 گربه ها ، و لحظه رئیس مجلس نانسی پلوسی سخنرانی دولت اتحادیه دونالد ترامپ را از هم پاشید.
همین را می توان برای اولین مجموعه مقاله های او گفت ، اینجا برای آن ، توسط لین-مانوئل میراندا به عنوان 'خنده با صدای بلند خنده دار در سطح Sedaris' و 'یک داستان بسیار مورد نیاز از یک مرد سیاه پوست دیگر همجنسگرا در آمریکا' توسط من نمی خواهم فقیر بمیرم نویسنده (و همکار OprahMag.com) مایکل آرکنو. ما حتی آن را دوبله کردیم یکی از بهترین کتابهای LGBTQ برای انتخاب در سال 2020 . در این مقاله اختصاصی - بنا به دلایلی که به شما اجازه می دهیم به صورت لیستی ساختار یافته باشد به او توماس توضیح می دهد که معنی بیرون آمدن دوباره و دوباره به عنوان همجنس باز چیست.
بعضی اوقات فراموش می کنم که من همجنسگرا هستم که باید بگویم من بعضی اوقات فراموش می کنم که نه هر کس همجنسگرا است و این در بعضی فضاها تجربه دیگری است که نیاز به توضیح دارد. قصر ذهن من یک مدینه فاضله است. مانند یک گلدان در یک همکاری. به روشی کوچک ، من همیشه می دانستم که همجنسگرا هستم ، اما همچنین این درست است که من هر روز به کشف جنبه های جدیدی از خود عجیب و غریب خودم ادامه می دهم. بنابراین وقتی به بیرون آمدن فکر می کنم ، کمتر به یک قبل و بعد فکر می کنم - یک خط تیز در داستان من - و بیشتر به یک لیست ناتمام فکر می کنم: لحظه های درک و کشف و به خاطر سپردن و فراموش کردن. به عنوان مثال ، 20 لحظه از این دست ، مختصر.

یکی گاهی اوقات فراموش می کنم که در خانه همجنسگرا هستم ، وقتی در کنار شوهرم مشغول خواندن هستم و تنها صدا نجوا تنفس ماست ، گاهی همگام ، و گاهی بیرون. هیچ یک از ما به خصوص زندگی همجنسگرایانه و با توجه به کیفیت محیطی که ازدواج را تعریف می کند ، هیچ کاری بخصوص همجنسگرا انجام نمی دهیم.

دو گاهی اوقات این فراموشی در فضاهایی که به طور ضمنی متزلزل هستند ، اتفاق می افتد ، مانند قدم زدن در خیابان در Provincetown ، یک مستعمره هنرمندان در ماساچوست که برای دهه ها مقصد تعطیلات LGBTQ + بوده است. در P-Town (نام مستعار آن) ، من دو بار در مورد گرفتن دست یا چیزی که می پوشم فکر نمی کنم. رسیدن به آنجا و احساس تعلق و گرایش به آن تعطیلاتی برای جسم و روح است. در P-Town شانه هایم از گوش هایم جدا شده و با آرامش در خیابان قدم می زنم.
3 در فینال سریال از مکان خوب ، شخصیت جیسون مندوزا (مانوئل لوئیس ژاكینتو) احساس آرامش را چنین توصیف كرد كه گویی هوای داخل ریه های او همان هوای بیرون است. مثل اونه. من فراموش می کنم که من همجنسگرا هستم مثل اینکه فراموش می کنم نفس می کشم. این نوعی بیرون آمدن است - وقتی دنیای شما با شما در صلح باشد و شما با دنیای خود در صلح باشید.
چهار من تعجب می کنم که آیا این لیست یک روز به نقاط طرح منحنی زنگ تبدیل می شود؟ وقتی پیرمردی هستم ، در یک قهوه حلقه شده ام و چهره درخشان یک عمر برنامه های مراقبت از پوست در طول شب را ورزش می کنم ، آیا یک روز آه می کشم و می فهمم که پروژه ام تمام شده است: من کاملا بیرون هستم؟ اگر چنین است ، پس چه؟
5 من شما را به روز خواهم کرد و این نیز ، یک ظهور خواهد بود. برای بیرون آمدن داستانی است که برای خودم تعریف می کنم ، و از شما دعوت می کنم که به عنوان راهی برای تنفس یک لحظه در همان هوا ، گوش فرا دهید.
آیا روزی آه خواهم فهمید که پروژه ام تمام شده است: من کاملاً بیرون هستم؟ اگر چنین است ، پس چه؟
6 گاهی اوقات این سوال پیش می آید که 'چه زمانی می دانستید همجنسگرا هستید؟' که یک دعوت برای خلق یک داستان مبدا مانند یک شخصیت در یک افسانه است. من پاسخی برای این س haveال ندارم ، که ناامیدکننده از مهمانی های شام و سخنرانی های آغازین است. من به عنوان افسانه بیرون می آیم اما افسانه نیستم.
7 همانطور که گفته شد ، تجربه نشستن روی فرش اتاق نشیمن به رنگ زنگ زده ، دیدن پدر و مادر من در دهه 1980 وجود دارد محله آقای راجرز و توسط لیدی ایلین فیرچیلده که هنوز به عنوان یک آیکون کویر به او اعطا نشده رعد و برق زده است. بانو ایلین جزئی از ژاکت کش باف پشمی است ، یک عبارت ('Toots!') ایجاد کرد ، دارای یک عنوان سلطنتی است ، می پوشد زیاد از آرایش ، موهای 'الین استریچ که می خواهد با مدیر صحبت کند' را سنگ می زند ، و راه خود را در مورد کلمه درست . او را روی شناور پراید قرار دهید بلافاصله. مستقیما. و بعد از آن یک نمایش واقعی براوو. از کی می دانستم همجنسگرا هستم؟ من نکردم لیدی ایلین روی صفحه تلویزیون چرخید و به من گفت.

توماس با همسرش دیوید نورس.
استفانی رامونز8 در مقطعی من و شوهرم فرزند خودمان را خواهیم داشت. و تصور می کنم ممکن است آن کودک س someالاتی داشته باشد. مطمئناً ، آنها با دو پدر به دنیا می آمدند یا در یک واحد خانوادگی که قبلاً شامل یک زوج همجنس بود نیز به فرزندی پذیرفته می شدند ، اما من خیلی مطمئن نیستم که همه چیز داده شده باشد. این کودک دیده نمی شود فرشتگان در آمریکا ؛ آنها قطعاً متعجب خواهند شد. من قبلاً می توانم یک کودک 3 ساله را ببینم که متفکرانه دستهایشان را از روی سینی روی صندلی بلندشان جمع می کند و به من و شوهرم روی می آورد. کودک می گوید: 'خوب سلام' ، من نمی خواهم این روش اشتباه باشد ، اما دقیقاً اینجا چه اتفاقی می افتد؟ '
9 من زمانی که فکر می کردم قرار است ناگهان به یک ستاره کودک تبدیل شوم ، علی رغم اینکه در تست های صوتی دقیقاً صفر شرکت کردم ، سخنرانی قبولی اسکار را تمرین می کردم. اگر صادق باشیم ، گاهی اوقات هنوز هم این کار را می کنم. من به عنوان شخصی بیرون می آیم که سخنرانی آماده کرده ام اما هنوز هم می توان فروتنانه شوکه شد. در یک زمان آن سخنرانی همسری را چک کرد (در بیشتر دوران کودکی من همسر جولیا رابرتز بود) ، و سپس هیچ کس را بررسی نکرد. و سپس ، سرانجام یک مرد ظاهر شد ، در ابتدا مبهم بود اما به دلیل روشن شدن سرنوشت زندگی من ، در کانون توجه قرار گرفت. مهم است که در رویاهای خیالی و خیالی خود بیرون بیایید.
داستان های مرتبط

10 آه ، من باید اشاره می کردم: الهام بخش ساختار این مقاله مقاله بود '100 فکر درباره نوشتن یک رمان' توسط الکساندر چی ، یک داستان نویس و نویسنده که همجنسگراست. من مقدار زیادی در مورد خودم - خود نویسنده ، خود همجنسگرایانه ، خود انسان - از کتاب او آموختم چگونه یک رمان زندگینامه بنویسیم . کتاب ها اولین نکاتی بودند که برای من به وجود آمد: جستجوی کلمه 'همجنسگرا' در کاتالوگ کارت کتابخانه و نگاهی به راهرویی که شماره تماس من را راهنمایی می کرد و انتظار داشت ببینم ، چه؟ یک تیر آینه در قفسه های فلزی و فرش صنعتی برق می زند؟ خوندم رنگ بنفش و اتاق جیووانی و تقلب توسط دیوید راکوف و خودم را دیدم. نویسندگان دیگری که داستانهایشان را تعریف می کردند به من یاد دادند که چگونه داستانم را تعریف کنم. خواندن یک درس واژگان است.
یازده بحث کوچک بی ضرر تلقی می شود ، اما این در مورد تبادل اطلاعات است و هنگامی که فرضیه یکسانی در جامعه ایجاد می شود و شما را به عنوان یک دیگر طبقه بندی می کند ، بحث کوچک مطرح می شود.
12 آرایشگر ، مغازه دار ، غریبه در یک رویداد شبکه ای ، همسر صندلی هواپیما ، همکار فروشگاه بزرگ ، راننده اشتراک خودرو ، نماینده خدمات مشتری در انتهای دیگر تلفن. همه آنها می پرسند ، 'حال شما چطور است؟ چه کاری انجام داده اید؟ روزت چطوره؟ چی تو رو خوشحال میکنه؟' که به نوعی می پرسد 'هوایی که تنفس می کنید چیست؟'
مشاهده این پست در اینستاگرامپستی که توسط R. Eric Thomas (oureric) به اشتراک گذاشته شده است
13 و سپس انتخاب از طرف شما ، انتخابی که با گذشت زمان ساده تر و بازتابنده تر می شود اما هنوز برای من اتوماتیک نیست: شامل جزئیاتی است که - برای بعضی ها - باعث می شود بحث کوچک بزرگتر شود اما فقط به شکلی که همه چیز مناسب است شخصی است و همه چیز سیاسی است و وقتی ما مشغول بحث های کوچک هستیم ، هنوز هم در مورد زندگی ما صحبت می شود و زندگی ما برای ما کوچک نیست.
14 به این ترتیب ، بیرون آمدن در بحث های کوچک پرسه می زند. این خودش را به اطلاعات اتفاقی می رساند: شوهرم این پیراهن را به من داد. شریک سابق من در این گروه بود. من و شما یک دوست مشترک داریم زیرا من و او در یک قرار خیلی خسته کننده رفتیم اما به دلایلی ما در شش سال گذشته یکدیگر را در شبکه های اجتماعی دنبال کرده ایم.
پانزده این احتمال وجود دارد که اگر کسی را که کوئر است می شناسم و از من می پرسید که چگونه او را می شناسم ، پاسخ این است که من او را از کوئر بودن می شناسم. این من نیستم این در واقع یک پاسخ بسیار توصیفی است.
16 من برای توصیف خودم از همجنسگرا و کوییر استفاده می کنم. به نظر من ، منظور آنها یکسان نیست اما هر دو حقیقت را در مورد من می گویند. در خانه من ، یک تابلوی بزرگ توطئه وجود دارد که رشته های کاموا روی آن چسبانده شده و همه چیز را توضیح می دهد. بیا من برانچ درست می کنم و در مورد زبانشناسی و هستی شناسی و نظریه کوئر صحبت خواهیم کرد.
17 یک نوع داستان بیرون آمدن وجود دارد که مردم اغلب می خواهند ، در مورد خانواده و پذیرش و آزمایش تورق ناخواسته عشق. من این داستان ها را نمی گویم زیرا به این باور رسیده ام که آنها منحصراً متعلق به من نیستند.
داستان های مرتبط


18 اما من می گویم که یکی از این داستان ها شامل مکالمه برانچ است ، به همین دلیل آن را مطرح کردم. من اکیداً توصیه می کنم که هر وقت بخواهید در صبحانه بیرون بروید.
19 یک بار من در یک جشن روز غرور میز کار شدم. من در کنار زنی از والدین و دوستان لزبین و همجنسگرایان (PFLAG) ، حدود 20 سال بزرگتر از من ، مستقر شدم. او در مورد چگونگی حضور در PFLAG ، در مورد سفری که برای رسیدن به آنجا داشت ، در مورد فرزندش که او را بسیار دوست داشت به من گفت. او به من گفت: 'افراد دگرباش جنسی سالهاست که می توانند در مورد خودشان به نقطه ای از مقبولیت برسند ، اما قرار است خانواده وقتی بیرون می آیند ، یک لحظه آنها را بپذیرند.' من خیلی به این فکر می کنم
بیست. از یک طرف ، فکر می کنم ، 'بله. این صحیح است.' من به همان اندازه که فوراً قبل از بیرون آمدن شایسته بودم. هر چیز دیگری اطلاعات است. از طرف دیگر ، فکر می کنم همه ما با هم در یک سفر هستیم و هوا گاهی در اطراف هر یک از ما متفاوت است. اما ، همه ما در حال نفس کشیدن عمیق ، خودکار و آزادانه هستیم. هر استنشاق یک فرصت جدید است. هر بازدم نوعی پیشرفت ، یا یکسان بودن خوشایند ، یا شدن یا تحقق است. یک صلح داخل و خارج داخل و خارج برای همیشه.
برای راه های بیشتر برای بهترین زندگی خود به علاوه همه چیز اپرا ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید!
این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و مطالب مشابه را در piano.io تبلیغات بیابید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید