نقل قول ها و اشعار در مورد مرگ، سوگواری، و شفا
نقل قول ها
اینجته چسونی شاعر، هنرمند و کارآفرینی است که در تلاش است تا ردپایی بر روی شنهای زمان به جای بگذارد.

چند کلمه آرامش بخش برای کسانی که پس از مرگ یا از دست دادن جا مانده اند بخوانید.
تصویر کارینا فورستر از Pixabay
مرگ برای کسانی که پشت سر مانده اند غم انگیز است
ما به عنوان یک انسان فانی، به شدت از مرگ ناراحتیم. فکر مرگ و میر خودمان ما را می ترساند. با این حال، به همان اندازه که سعی می کنیم خود را از مرگ پنهان کنیم، حضور آن دائماً ما را تحت الشعاع قرار می دهد.
هر مرگی انسان است
در زمان نوشتن این مقاله، ما با اخبار مربوط به مرگ مایکل جکسون بمباران شده ایم. غالباً وقتی یک فرد مشهور می میرد، فراموش می کنیم که در نهایت آنها هم مانند بقیه انسان هستند و پیوندهای شخصی دارند که با دست ظالم مرگ قطع شده است. با تمام اخبار منتشر شده در مورد مرگ، یک داستان به ویژه توجه من را به خود جلب کرد.
با کمال تعجب، این داستان درگذشت مایکل جکسون نبود. من از مرگ مایکل جکسون شوکه و غمگین شدم، اما داستانی که برای من باقی ماند، مرگ استیو مکنیر با تیراندازی بود - نه به این دلیل که من یک طرفدار فوتبال یا طرفدار استیو مکنیر هستم، بلکه بیشتر به خاطر زاویه علاقه انسانی داستان این باعث شد به همسر و فرزندانش فکر کنم و اینکه با توجه به راهی که او از این دنیا رفت، چقدر باید با مرگ او کنار بیایند.
کلمات می توانند شفا بیاورند
ضرب المثل معروفی وجود دارد که می گوید مرگ تنها برای کسانی است که جا مانده اند. این مقاله برای کسانی است که جا مانده اند. امیدوارم این اشعار و نقل قول ها مقداری از شفا را به همراه داشته باشد.
وقتی بدن در مرگ فرو می رود، جوهر انسان آشکار می شود. انسان یک گره، یک شبکه، یک شبکه است که روابط به آن گره خورده است. فقط آن روابط مهم هستند. . .
- آنتوان دو سنت اگزوپری

شعر تسلی بخش: مرگ اصلاً چیزی نیست
مرگ اصلا چیزی نیست
من فقط به اتاق بعدی رفتم.
من من هستم و تو تویی.
هر چه برای هم بودیم،
این، ما هنوز هستیم.
مرا با نام آشنای قدیمی ام صدا کن
با من راحت صحبت کن
که همیشه استفاده می کردی
تفاوتی در لحن خود قرار ندهید.
هیچ هوای اجباری برای تشریفات یا غم نپوشید.
همانطور که همیشه می خندیدیم بخند
در شوخی های کوچکی که با هم لذت می بردیم.
بازی کن، لبخند بزن، به من فکر کن. برام دعا کن
بگذار نام من همیشه کلمه خانواده باشد
که همیشه بوده
بگذارید بدون تأثیر صحبت شود.
بدون اینکه اثری از سایه روی آن باشد.
زندگی یعنی تمام آن چیزی که همیشه به آن معنا داشته است.
همان است که همیشه بوده است.
تداوم ناگسستنی مطلق وجود دارد.
چرا باید بی خیال باشم
چون من دور از چشم هستم؟
من اما منتظرت هستم
برای یک فاصله زمانی
یه جایی خیلی نزدیک.
همین گوشه.
همه چیز خوب است.
- هنری اسکات هالند (1847-1918)
کانن کلیسای جامع سنت پل - لندن، بریتانیا
نقل قول های الهام بخش مرگ و نقل قول های اندوه
- مرگ دردی بر جای می گذارد که هیچ کس نمی تواند آن را التیام بخشد، عشق خاطره ای از خود باقی می گذارد که هیچکس نمی تواند آن را بدزدد. - از سنگ قبر در ایرلند
- خداوند زندگی را در مرگ و مرگ را در زندگی می ریزد بدون اینکه قطره ای بریزد. -ناشناخته
- ما نمی توانیم خطرات را از بین ببریم، اما می توانیم ترس ها را از بین ببریم. ما نباید با ایستادن در هیبت مرگ، زندگی را تحقیر کنیم. - دیوید سارنوف
- خود خدا روزی را برای استراحت در نظر گرفت و قبر انسان خوب، سبت اوست. -جان دان
- مرگ وقتی زیباست که یک قانون باشد، نه یک حادثه - به اندازه زندگی رایج است. -هنری دیوید ثورو
- همانطور که یک روز خوب سپری شده خواب شادی را به همراه دارد، زندگی به خوبی استفاده شده نیز مرگ شادی را به همراه دارد. -لئوناردو داوینچی
- زندگی جاودانه و عشق جاودانه است. و مرگ فقط یک افق است و یک افق چیزی جز حد بینایی ما نیست. - Rossiter W. Raymond
- مرگ یک زندگی را پایان می دهد نه یک رابطه. - جک لمون
- عشق قویتر از مرگ است اگرچه نمیتواند جلوی وقوع مرگ را بگیرد، اما مرگ هر چقدر هم تلاش کند نمیتواند مردم را از عشق جدا کند. نمی تواند خاطرات ما را هم از بین ببرد. در نهایت، زندگی قوی تر از مرگ است. -ناشناخته
- فکر کردن و صحبت کردن در مورد مرگ نیازی ندارد که بیمارگونه باشد. آنها ممکن است کاملا برعکس باشند. جهل و ترس از مرگ زندگی را تحت الشعاع قرار می دهد، در حالی که شناخت و پذیرش مرگ این سایه را از بین می برد. - لیلی پینکوس
- من معتقدم که تخیل قویتر از دانش است - اسطوره از تاریخ قویتر است - رویاها قویتر از واقعیتها هستند - امید همیشه بر تجربه پیروز میشود - خنده درمان غم و اندوه است - عشق قویتر از مرگ است. -رابرت فولگوم
- زندگی در قلب هایی که پشت سر می گذاریم، مردن نیست. - توماس کمپبل
- چیزهایی هستند که نمیخواهیم اتفاق بیفتند اما باید آنها را بپذیریم، چیزهایی هستند که نمیخواهیم بدانیم اما باید یاد بگیریم و افرادی هستند که نمیتوانیم بدون آنها زندگی کنیم اما باید آنها را رها کنیم. -نویسنده ناشناس
- وقتی کسی که دوستش دارید تبدیل به خاطره می شود، خاطره تبدیل به گنج می شود. -نویسنده ناشناس
- اشک زبان خاموش اندوه است. -ولتر
- در اشک یک تقدس نهفته است. آنها نشانه ضعف نیستند، بلکه نشانه قدرت هستند. آنها از ده هزار زبان شیواتر صحبت می کنند. آنها پیام آور اندوهی عظیم هستند. . . و عشق ناگفتنی -واشنگتن ایروینگ
- هیچ کس هرگز به من نگفت که اندوه اینقدر شبیه ترس است. -C.S. لوئیس
- خطر عشق از دست دادن است، و بهای از دست دادن اندوه است - اما درد غم در مقایسه با درد عدم به خطر انداختن عشق فقط یک سایه است. - هیلاری استانتون زونین
- کسی که غم و اندوه خود را پنهان کند، چاره ای برای آن نمی یابد. -ضرب المثل ترکی
- پس از ویرانی، اندوه انسانیت ما را برمی گرداند. - میسون کولی

عکس پروانه
من نرفته ام: شعر یادبود همدردی الهام بخش
این شعر بخشی از مجموعه شعرهای یادبود مرگ است که اخیرا سروده ام. من آن را پس از خواندن نظر تکان دهنده یک خواننده جوان به نام مورگان در اینجا پست کردم (به بخش نظرات در زیر مراجعه کنید) . این شعر برای مورگان و تمام افرادی است که در از دست دادن یک عزیز عزیز تلاش می کنند.
من از تصویر پروانه استفاده کرده ام زیرا برای خانواده ام اهمیت ویژه ای دارد. وقتی داشتیم پدرمان را دفن می کردیم، دو پروانه از قبر بلند شدند و خواهر کوچکترم گفت که آنها نماینده پدر و مادربزرگم هستند که برای جمع آوری او آمده اند. از آن زمان، من و خواهرانم در برخی از لحظات پایینمان، پروانهها (گاهی در عجیبترین مکانها) یا تصاویری از پروانهها را دیدهایم و احساس آرامش درونی داشتیم و این احساس را داشتیم که پدرمان در کنارمان است و به ما کمک میکند. مبارزات ما
من نرفته ام
(شعر یادگاری الهام بخش از اینژه چسونی)
من نرفته ام
من اینجا کنار تو می مانم
فقط به شکلی متفاوت
تو دلت دنبالم بگرد
و آنجا مرا خواهید یافت
در عشق ما که همیشه زنده است
در آن لحظاتی که احساس تنهایی می کنید
در افکارت دنبال من بگرد
و آنجا مرا خواهید یافت
در خاطرات شیرینی که قوی می سوزند
هر بار یک اشک
در چشمان زیبای تو شکل می گیرد
به آسمان نگاه کن
و آنجا مرا خواهید دید
لبخند از آسمان با شکوه خداوند
نظرات
صدمه در 13 دسامبر 2019:
من 12 ساله هستم و مادرم را از دست دادم که برایم خیلی سخت بود و هنوز هم هست، فهمیدم که افسردگی اکنون بهترین دوست من است و من آن را دوست دارم
Rebeccaappleby9235@gmail.com در 24 جولای 2018:
این سایت را دوست دارم، عالی است.
کم شده در 24 دسامبر 2017:
شوهرم پارسال خودکشی کرد
من و دو فرزند خردسالم را ترک کرد و هر روز احساس میکردم گم شدهایم
اینهمه سوال و بدون جواب
احساس می کنم به من خیانت شده، دروغ گفته ام و خیانت شده ام
من برای شروع یک زندگی جدید تلاش می کنم
پوشیدن ماسک جدید هر روز برای بچه هایم
قلب من هنوز شکسته است
باز کن در 31 دسامبر 2014:
...بنگ بنگ، او به من شلیک کرد بنگ بنگ، من به زمین زدم بنگ بنگ، آن صدای افتضاح بنگ بنگ، کودکم مرا تیراندازی کرد. من می دانم که اینجا جای کاکواره نیست، اما وقتی آن کفش ها را دیدم و یکی اینجا به چر اشاره کرد. فقط نتونستم مقاومت کنم..
جانایس در 29 دسامبر 2014:
من فکر می کنم شما فقط پاسخ را با دقت دریافت کرده اید
وینی در 16 جولای 2014:
من عشق زندگی ام را از دست دادم_شوهرم 3 ماه پیش، من 25 ساله هستم و او 29 ساله است، مرگ او بسیار شوک و ضایعه بزرگ بود! بعد از زندگی کردن با او و از دست دادن ناگهانی او، احساس گم شدن و پوچی می کنی، دنیایت زیر و رو می شود، حتی خانه ات جای عجیبی می شود، دلم برایش خیلی تنگ شده است!
vibesites از ایالات متحده در 08 ژوئیه 2013:
'عشق قوی تر از مرگ است حتی اگر نمی تواند مرگ را متوقف کند، اما مرگ هر چقدر هم تلاش کند نمی تواند مردم را از عشق جدا کند.' نمی تواند خاطرات ما را هم از بین ببرد. در نهایت، زندگی قوی تر از مرگ است. '
مورد علاقه ترین نقل قول من قلبم را می کشد...
با تشکر برای ارسال! :)
واباش آنی از کلرادو فرانت رنج در 06 آوریل 2013:
فقط مرکز خود را بخوانید ... از اطلاعات و بینش قدردانی کنید.
راشل در 12 فوریه 2013:
سلام، من از شما برای این نقل قول ها تشکر می کنم که آنها مقداری نور را به تاریکی من آورده اند. من یک دختر 8 ماهه دارم و 14 هفته باردار هستم و پدر نوزادم را در یک تصادف رانندگی بد صبح سال نو از دست داده ام. راننده به خواب رفت و از جاده خارج شد و به زندگی آنها پایان داد. مشروبات الکلی دخیل نبود.. تصادف غیرمنتظره ای بود. قلبم خیلی درد می کند که می دانم بچه هایم هرگز پدرشان را نمی شناسند یا به یاد نمی آورند. از دست دادن کسی که چیزی خیلی خاص را با او به اشتراک گذاشته بودم بسیار دردناک است. من هرگز به اندازه اکنون به زندگی خود ایمان نداشته ام زیرا می دانم که خدا برای من و نوزادانم برنامه ای دارد. ایمان و فرزندانم تنها چیزی است که باید ادامه دهم... و این ارزش زندگی را دارد. بازم ممنون
کاسپر در 22 سپتامبر 2012:
یکی از بهترین دوستان من حدود یک هفته پیش با شلیک گلوله تصادفی کشته شد. درست قبل از مرگش، او مرا به همسرش معرفی کرده بود و از همان لحظه با هم دوستان خوبی شدیم. حالا که او رفته است، دوستی ما را بیش از پیش نزدیکتر کرده است. میخواهم به او بگویم ناراحت است، اما میخواهم به او الهام کنم که سرش را بالا نگه دارد. او یکی از قوی ترین زنانی است که تا به حال ملاقات کرده ام. آیا کسی توصیه یا ایده ای در مورد آنچه می توانم به او بگویم دارد؟
قلب سنگین در 14 سپتامبر 2012:
عمه ام به طرز غم انگیزی گرفته شد. دوست پسر او پس از مدتی رنج کشیدن او را به ضرب گلوله کشت. او 6 بچه زیبا داشت، من در 4 سالگی مردم. او آدم شگفت انگیزی بود. او 36 سال داشت. روزی که درگذشت تنها چند ساعت پس از زایمان خواهرم بود. زندگی یک مبارزه روزمره است. همه بچه ها در 5 خانه مختلف تقسیم شده اند. او با هیچ یک از اعضای خانواده اش به جز من کاری نداشت. زندگی من درگیر این است که بدانم دقایق پایانی او چه اتفاقی افتاده است. با خواندن این شعرها می دانم که زندگی باید ادامه داشته باشد اما در حال حاضر به جلو نمی رود. من عکس قبرش را دیدم، من 3 ساعت با محل زندگی او فاصله دارم. آنها نشانگر قرار نداده اند و نخواهند گذاشت. سو او در یک طرح بی نشان است. هیچ کس سنگ قبر نخریده است و نمی خواهد. این من را عصبانی میکند!!! مثل این است که می گویند زندگی او هیچ معنایی نداشت و اینطور شد. بنابراین اکنون همه چیز به من بستگی دارد. من خودم 4 بچه دارم و به تازگی هیسترکتومی کردم تا از شر سرطان دهانه رحم خلاص شوم. من فقط او را می خواهم او برای من همه چیز بود. بهترین دوست من.
کیلی در 12 آگوست 2012:
من مادر و خواهر کوچکم را که 9 ماه از من کوچکتر بود از دست دادم و به دنبال خالکوبی هستم و می خواهم نقل قول مناسبی را پیدا کنم که من یک پسر در دبیرستان هستم و نمی خواهم چیزی را دریافت کنم که در بزرگسالی ممکن است دوست داشته باشم یا دوست نداشته باشم. کسی میتونه با ایده کمک کنه
کنیو در 30 جولای 2012:
همانطور که در حال خواندن داستان های تاثیرگذار در این مرکز هستم، متوجه می شوم که همه ما یک چیز مشترک داریم، عشق به عزیزانمان. من نوزاد متولد نشده ام را پارسال امروز از دست دادم و دیروز به دنبال کلمات آرامش بخش در شبکه بودم و این مرکز را پیدا کردم. درد از دست دادن غیر قابل تعریف است. و فقط برای این، هرگز به خاطر گذراندن غم و اندوه خود به بهترین شکلی که می دانید عذرخواهی نکنید. قلب شما زمانی که آماده شود، با سرعت خودش خوب می شود. من در حال حاضر شکسته ام، به نقاط عطفی فکر می کنم که دختر بچه ام پشت سر می گذارد، و این بیشتر قلبم را سوراخ می کند، اما می دانم که با عشق خدا، شفا خواهم یافت و دوباره دخترم را ملاقات خواهم کرد. مرگ فقط یک جدایی موقت است.
خیلی نزدیک در 20 ژوئن 2012:
شوهرم در سال 1994 به طور ناگهانی فوت کرد و من هر لحظه دلتنگ او هستم! از زمانی که او مرا ترک کرد مصیبت های زیادی را متحمل شدم و درد از دست دادن او همچنان قوی است...
MandizzleSmiles در 05 ژوئن 2012:
مدت زیادی است که غم و اندوه خود را به آتش کشیده ام.. سعی کردم خود را با زندگی غرق کنم تا با مرگی که مرا احاطه کرده است.. اکنون می بینم که زمان زیادی در دستانم است.. و گذشته دارد به سمت من می دود.. فکر می کنم وقتش رسیده است... بابت این صفحه متفکرانه متشکرم.. خیلی معنی دارد.
نیمه جان در 20 می 2012:
سلام.....من تازه وارد این هاب شدم و خیلی بدبختم.....اینو برای همدردی نمیگم فقط دقیق میگم. من عاشق شعرها هستم و از تمام کارهایی که برای کمک به ما انجام می دهید قدردانی می کنم که بخشی از خود را در مرگ یکی از عزیزان خود از دست داده ایم. اولی من مادر خوانده ام بود...دوم، پدرم...سوم، برادر 19 ساله ام...به ضرب گلوله کشته شد...و در نهایت، وحشتناک ترین فقدان تا به حال... 19 سالگی من پسر پیر 6 سال از مرگش می گذرد، خرداد امسال...بیست و ششم، دقیقا. تولد من 12 ام است، اما تمام چیزی که هر سال به آن فکر می کنم، مهم نیست... این است که پسرم مرده است!!!!! تقریباً در این زمان است که من شروع به تبدیل شدن به شخص دیگری می کنم. من به جای حرف زدن... گریه کردن، به جای خندیدن، و ناتوان می شوم، به جای آن آدم آزاده و لجام گسیخته ای که قرار بود باشم، تمایل دارم که فریاد بزنم. با تشکر از شما، برای این صفحه .... و از تلاش برای کمک به کاهش درد.
Sabu481@yahoo.com در 25 آوریل 2012:
سلام جینا
بسیار بسیار متاسفم از شنیدن خبر از دست دادن شما. در حال حاضر برای شما غیرممکن است که بدون عزیزتان به زندگی فکر کنید. تمام عمر طول می کشد که فکر کنم و از خدا بپرسم چرا این اتفاق برای من افتاده است. هیچ کس واقعا نمی تواند شما را دلداری دهد و از دست دادن شما را جبران کند. فقط یک چیز را به یاد می آورید که برخی از افراد کمی زود آن را ترک کردند و ما نیز یک روز داریم، ممکن است خیلی زود باشد. خوبی این است که شما خاطرات بسیار خوبی از زندگی مشترک دارید. لطفا برای آن خاطرات زندگی کنید و عشقی را که گرامی داشتید حفظ کنید. من به دنبال نقل قول های الهام بخش برای برادرزاده ام بودم که چند ماه پیش در هند درگذشت و به طور تصادفی پست شما را دید. sabu481@yahoo.com
جینا در 10 آوریل 2012:
من شوهرم را 27 روز پیش و در وضعیت وحشتناکی از دست دادم. ما برای دیدن پدر و مادرم به هند رفته بودیم و شوهرم در آنجا فوت کرد. من از هند برگشتم اما الان همه چیز در خانه مرا به یاد او می اندازد. بدنم بی حس شده است اما درد عمیقی در قفسه سینه ام احساس می کنم و اشک می ریزم. من فقط نمی دانم چگونه با آن کنار بیایم و رفتن به مکان هایی که قبلاً بیرون می رفتیم و دیدن عکس های تعطیلاتمان فقط زندگی را از من بیرون می کشد که چگونه می توانم بقیه عمرم را بدون او به تنهایی زندگی کنم. او هر بار مرا تشویق می کرد و حالا بدون او زندگی چیزی نیست. تمام روز به این فکر می کنم که زندگی با او چگونه بود و بدون او چگونه است.
یاسمن در 6 آوریل 2012:
مرکز بزرگ! من به خصوص نقل قول لئوناردو داوینچی در مورد مرگ را دوست دارم. آن طور که من می بینم، مرگ شروع دیگری در زندگی است.
بنجی در 15 مارس 2012:
از دست دادن شریک زندگی و همسرم 4 سال پیش وقتی که او به دلیل ایست قلبی پیش از موعد درگذشت، تمام دنیای من فرو ریخت من یک الکلی شدم نمی دانم کجا بروم ... تا اینکه به خانه بهبودی St Mikes از اعتیادم به الکل رفتم، از آنجا جایی پیدا کردم به نام خانواده های داغدار انتاریو کم کم شروع کردم به تقسیم درد و رنجم. اکنون با پسرم اینجا در شمال کانادا ادامه می دهم.
مویرا (نویسنده) در 26 فوریه 2012:
سلام آدری برای از دست دادن مادرت متاسفم. متاسفم که با چند هفته تأخیر به کامنت شما پاسخ می دهم، بنابراین امیدوارم تونسته باشید از دیگرانی که نظر شما را می خوانند شعر و نقل قول دریافت کنید. با تشکر از همه شما برای حمایت و تشویقی که به یکدیگر ارائه می دهید.
مویرا (نویسنده) در 26 فوریه 2012:
سلام کیت برای از دست دادن پدرت متاسفم. امیدوارم سخنان اینجا مایه آرامش باشد و با گذشت زمان از درد شما کاسته شود.
مویرا (نویسنده) در 26 فوریه 2012:
پاملا برای از دست دادن شوهرت خیلی متاسفم. نه تنها باید با درد مرگ، بلکه با سردرگمی و درد خودکشی نیز کنار بیایید. اگر می توانید، سعی کنید گروه های حمایتی را در منطقه خود برای افرادی که عزیزانشان را در اثر خودکشی از دست داده اند پیدا کنید. لطفاً پاسخ 'kelainee's' را در زیر نیز ببینید.
مویرا (نویسنده) در 26 فوریه 2012:
سلام نورا برای از دست دادن پدرت در این سن کم متاسفم. خاطرات پدرت را زنده نگه دار و بدان که او هنوز از نظر روحی با توست. خداوند شما را برکت دهد و امیدوارم در محاصره افرادی باشید که شما را دوست دارند و حمایت می کنند.
آدری در 03 فوریه 2012:
سلام به همه! وای خیلی خنده دار است که چگونه وقتی از دست می روید، فکر می کنید هیچ کس نمی فهمد که در تنهایی شما چه می گذرید. با خواندن تمام این نظرات، ما همیشه یک نفر هستیم. ما باید به تشویق یکدیگر ادامه دهیم. مادرم یک سال پیش فوت کرد و سالگرد او دقیقاً همین گوشه است. من در مورد یک شعر یا یک نقل قول واقعاً زیبا به کمک نیاز دارم. از wrds.ایمیل من در wrds.awuor@gmail.com.لطفا کمک کنید. با تشکر
کیت در 02 فوریه 2012:
من فقط سعی کردم برای ناپدری ام که چند روز پیش فوت کرد مداحی بنویسم. من نمی توانم در مراسم تشییع جنازه شرکت کنم زیرا او در آن سوی دنیا زندگی می کند. تا زمانی که سعی کردم بنویسم متوجه منظور او برای من نشدم. من هر روز با مرگ دست و پنجه نرم می کنم، اما هرگز تا به حال اینگونه مرا تحت تأثیر قرار نداده است. شعر شما هم به دلم نشست.
سام واسوروی در 31 ژانویه 2012:
عمه من اولین بار به دلیل فشار خون بالا فوت کرد. شعر را نوشتم و به مامانم دادم. او گریه کرد و شرایط از دست دادن خواهر کوچکترش را پذیرفت. خیلی ممنون از اینکه این وب بسیار الهام بخش و احساسی اش را قرار دادید، به گونه ای که قلب عزیزانی را که به دلیل سرطان، فشار خون بالا، بیماری قلبی یا دلایل ماوراء طبیعی از دست داده ایم، شفا می دهد و ترمیم می کند.. خیلی ممنون
کلینی در 30 ژانویه 2012:
به pamelat67: همه احساسات شما بسیار عادی است و من می دانم که بسیار ناراحت کننده است. من چندین نفر را به دلیل خودکشی از دست داده ام - از خانواده، دانش آموز و آشنا. مردم نمی دانند در بیشتر شرایط مرگ چه باید بکنند یا چگونه رفتار کنند و معمولاً هنگام نزدیک شدن به یک عزیز، خودکشی بسیار سخت تر است. مردم خیلی خوب هستند، اما فقط می دانند چگونه به آنها کمک کنند. این سوالات احمقانه را به عنوان نشانه ای در نظر بگیرید که آنها به شما اهمیت می دهند و برای حمایت از شما در آنجا هستند و هر بار نگران پاسخ دادن به آنها نباشید. برای درک همه چیز عجله نکنید زیرا زمان می برد، و اگر در منطقه خود ابزاری برای پیوستن به یک گروه پشتیبانی در منطقه خود دارید، می تواند برای به اشتراک گذاشتن با افرادی که واقعاً درک می کنند بسیار مفید باشد. خدا رحمت کند و بدان که در طول فرسنگ ها، یک غریبه می فهمد و به تو فکر خواهد کرد.
pamelat67 در 24 ژانویه 2012:
من شوهر عزیزم را در 20 نوامبر به دلیل خودکشی از دست دادم. من احساسات متناقض زیادی دارم. انقدر دلم براش تنگ شده که نمیتونم نفس بکشم من آنقدر عصبانی هستم که او مرا ترک می کند که می خواهم فریاد بزنم. او فقط 47 سال داشت. من از این سوال احمقانه خسته شدم، مثل اینکه آیا فکری داشتم، او چگونه این کار را انجام داد، شما چطورید. همه چیز خیلی احمقانه است! به نظر می رسد هیچ چیز مهم نیست.
نورا در 22 ژانویه 2012:
من بابام رو 3 هفته پیش از دست دادم و درد زیادی دارم.. من فقط 16 سال دارم و نمیدانم که آیا هرگز به زندگیم ادامه خواهم داد یا نه. -وقتی کسی که دوستش داری تبدیل به خاطره می شود، خاطره تبدیل به گنج می شود. ممنون مویرا.
ruthbautista_4@yahoo.com در 19 ژانویه 2012:
خطر عشق از دست دادن است و بهای از دست دادن غم است - اما درد غم در مقایسه با درد عدم خطر عشق فقط یک سایه است.
مویرا (نویسنده) در 15 ژانویه 2012:
ALI: سلام علی، از اینکه وقت گذاشتید و نظر دادید متشکرم. من از آن قدردانی می کنم.
NESS: سلام نس من بابت از دست دادن پدربزرگت متاسفم و امیدوارم حال مادرت بهتر شده باشد. مهم نیست که پدر و مادرمان چند سال دارند وقتی رفته اند دلتنگشان می شویم. با تشکر از کلمات محبت آمیز و دلگرم کننده شما کنار آمدن با مرگ سخت است و از دست دادن افرادی که برایم عزیز هستند، می دانم چه شکلی است. بنابراین اگر بتوانم کمکی کنم، سعی می کنم کمک کنم.
شیر: سلام شیر ممنون، من فکر می کنم افرادی که دوستشان دارید نیز می توانند از طریق افکار و خاطرات شما از آنها برای همیشه با شما زندگی کنند. پدرم بیش از 12 سال پیش درگذشت و من هنوز یاد او را در یاد دارم، خوشبختانه با گذشت زمان می توانم از او با عشق و شادی یاد کنم بدون اینکه غم غم نبودنش را غرق کنم. نفرت می تواند برای همیشه با شما زندگی کند و حتی پس از رفتن شخصی که از آن متنفر هستید، شما را بخورد. با توجه به ماهیت مخرب نفرت، به نفع خودمان است که افرادی را که چنین احساساتی را در ما برمی انگیزند، چه مرده و چه زنده، رها کنیم، در غیر این صورت زندگی، قدرت و احساسات خود را به آنها می دهیم. این درسی است که مادرم مدتها پیش به من آموخت و هر بار که احساس میکنم نفرت در درونم موج میزند، به خودم یادآوری میکنم که دارم قدرتم را از دست میدهم و اجازه میدهم آن شخص بیش از حد افکار و انرژی من را بگیرد.
لیندزی: سلام لیندسی، برای از دست دادن شما بسیار متاسفم. دوست شما بسیار جوان بود و در اثر بی احتیاطی یکی دیگر از دنیا رفت که پذیرش آن را حتی دشوارتر می کند. امیدوارم در اشعار آرامش پیدا کرده باشید و به مرور زمان شفا پیدا کنید.
LILIBELL: سلام لیلیبل از اینکه در میان درد و رنج خودتان وقت گذاشتید و دیگران را تشویق کردید، سپاسگزاریم. نظراتت در مورد پدرت مرا به گریه انداخت. عشق شما به او واضح است، اما این نیز واضح است که جلوی درد خود را گرفته اید. امیدوارم پس از خواندن این هاب توانسته باشید آن را منتشر کنید. می دانم که کلیشه ای به نظر می رسد اما باور کنید با گذشت زمان بهتر می شود و متوجه می شوید که می توانید او را با لبخند به یاد بیاورید نه با اشک. زمانی که در دانشگاه بودم، پدرم را از دست دادم، پس از مرگ او مجبور شدم برای تکمیل مدرک کارشناسی ارشدم به آمریکا برگردم، در ابتدا نمیتوانستم بدون گریه به عکسهای او نگاه کنم. من درد خود را مهار کردم و با نگاهی به گذشته متوجه شدم که در طول مدتی که غم و اندوه خود را مهار می کردم، از بسیاری جهات دیگر زندگی نکردم. در نهایت توانستم به عکس های پدرم نگاه کنم و اشک نریزم و تمام چیزهای خنده دار و عزیزی را که در مورد او دوست داشتم به یاد بیاورم و اکنون کاملاً در آرامش هستم و همانطور که قبلاً برای خودم به اشتراک گذاشته ام او هنوز هم گاهی در تاریک ترین لحظات من حضور دارم. امیدوارم در نهایت به این مکان برسید.
جنی: سلام جنی، من برای از دست دادن شوهرت و دردی که در حال حاضر دارید متاسفم. واقعا نمیدونم چی بگم که دردت کم بشه. با این حال، امیدوارم در حلقه خانواده و دوستانتان بتوانید کسی را پیدا کنید که با او در مورد احساستان صحبت کند و کسی که در کنار شما باشد و هر چند وقت یک بار در حالی که واقعا احساس ناراحتی می کنید، شما را در آغوش بگیرد. همچنین مطمئن نیستم که یک گروه حمایتی در منطقه شما وجود داشته باشد، اما اگر وجود دارد، شاید می توانید سعی کنید با خانم های دیگری که همسرشان را از دست داده اند صحبت کنید و شاید بتوانید از یکدیگر حمایت کنید. اگر فکر می کنید به شما کمک می کند، می توانید جستجوی آنلاین برای گروه ها و انجمن های پشتیبانی زنان بیوه را امتحان کنید. با آرزوی بهترین ها و امیدوارم با گذشت زمان شروع به بهبودی کنید.
جنی در 25 دسامبر 2011:
من شوهرم را در ماه ژوئیه به دلیل سرطان از دست دادم. MDS به لوکمیا روی آورد. به نظر می رسد مرگ او در ماه جولای همین دیروز باشد. درد فقط قلبم را می شکند! بیشتر شب ها نمی توانم بیش از 3 ساعت بخوابم. وقتی در اطراف دوستان و خانواده هستم، این چهره شاد را به چشم می آورم، اما وقتی تنها هستم نمی توانم جای خوشحالی پیدا کنم. به عکس ها نگاه می کنم و خاطرات جلوی من چشمک می زند... تنها چیزی که می خواهم این است که مرا در آغوش بگیرد و با من صحبت کند و به من بگوید همه چیز درست خواهد شد. من باید صدای او یا لمس دست او را در دستانم بشنوم. بعضی روزها دلیلی برای ادامه زندگی نمیبینم... اوه میدانم که این حرفهای دیوانهوار است و به خاطر سه دختر و نوهام هیچوقت با خودم کاری نمیکنم. اما افکاری که دارم می ترسم! احساس شکستگی می کنم و نمی دانم چگونه خودم را جمع و جور کنم. من و شوهرم همه چیز را با هم انجام دادیم ... همه چیز! وای چقدر دلم براش تنگ شده! من می توانم با نظرات دیگر متوجه شوم که دیگران مانند من در حال مبارزه هستند و من واقعاً می توانم درد آنها را احساس و درک کنم. مثل وقتی که عزیزمان مرد، تکه بزرگی از ما هم مرد. ممنون که گوش دادید.....
لیلیبل در 22 دسامبر 2011:
اول از همه، برای همه کسانی که در اینجا نظر داده اند آرزوی آرامش و شادی می کنم، زیرا من فقط می توانم شما را برای آنچه که پشت سر گذاشته اید تصور و احساس کنم. من صمیمانه امیدوارم که بتوانید قدرت داشته باشید و زندگی خود را دوست داشته باشید.
دوما، از شما متشکرم مویرا، زیرا این چیزی است که من به آن نیاز داشتم.
یک سال از فوت پدرم می گذرد. انگار تقریباً می خواستم خاطره اش را با هم پاک کنم چون دردش خیلی زیاد است. من مطمئنا گریه کرده ام و بارها سرگردان هستم که چگونه هنوز ایستاده ام، چگونه می توانم آن را تحمل کنم. بنابراین من آن را خاموش کردم. هر بار که قطره اشک می ریزد، همه آنها را می شوم بدون توجه به آن ضربه، آن درد. اما فکر میکنم وقت آن است که تسلیم شوم، و دوباره قلبم را باز کنم تا اجازه دهم او وارد شود، تا به درد و ناامیدی و همچنین حضور او، خاطرات، عشقی که هرگز ناپدید نمیشوند، اذعان کنم زیرا او اینجا با من است.
من باید شروع به پذیرش کنم که او اینجا با من است. مراقب من هنوز هم به شوخیهای احمقانهاش میخندد، هنوز هم از من حمایت میکند، فکر میکردم، او هنوز خودش است و من هنوز من هستم، 'هر چه برای هم بودیم، آن، ما هنوز هستیم... مرگ چیزی نیست'.
من به شدت نیاز دارم که این افکار را حفظ کنم.
متشکرم.
لیندزی در 13 دسامبر 2011:
من یکی از دوستان خیلی خوبم را ماه گذشته که فقط 18 سال داشت از دست دادم. او توسط یک راننده مست که بیش از 100 مایل در ساعت رانندگی می کرد، برخورد کرد. ممنون بابت این شعرها من عاشقشونم
شیر نر در 07 دسامبر 2011:
هیچ چیز ماندگار نیست - جز مرگ. دیگران به اصطلاح دوست، خویشاوند، ثروت، زیبایی مانند ابرهای در حال گذر هستند. زیبایی این طبیعت کسی است که ما بیشتر از همه دوستش داریم، آنها به زودی ما را زنده خواهند کرد و کسانی که از آنها متنفریم برای همیشه با ما زندگی می کنند.
نس در 28 نوامبر 2011:
وای مویرا
من به شدت تحت تأثیر فداکاری شما هستم. من پدربزرگم را از دست دادم که به او نزدیک نبودم، اما با دیدن غم مادرم به وب سایت شما هدایت شدم. من از مجموعه ای که دارید بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم، اما بیشتر از آن تعهد شما برای پاسخ دادن به افرادی که نیاز به کلمات محبت آمیز دارند. کمک به افرادی که غمگین هستند بسیار سخت است و شما این کار را بدون زحمت انجام می دهید. درود بر شما!!
ولی در 24 نوامبر 2011:
الهام بخش بزرگ و مجموعه ای از نقل قول ها. معمولاً من در مورد محتوای وب نظر نمی دهم اما مجبور شدم این کار را اینجا انجام دهم. بسیار قدردانی می شود. با تشکر.
مویرا (نویسنده) در 12 نوامبر 2011:
KC عزیز، من بسیار متاسفم که در این سن کم با خسارات بزرگی روبرو شدید و عزیزان شما با چنین روش بی رحمانه ناگهانی از بین رفتند. اما از اظهار نظر شما مشخص است که شما فردی قوی هستید و فکر می کنم از دست دادن پدرتان در سنین پایین به شما کمک می کند تا فرزندان خود را در از دست دادن پدرشان حمایت کنید. یادش را برایشان زنده نگه دار و خداوند به تو و خانواده ات صبر بدهد.
جولی عزیز دلم برایت می سوزد، تو با زیان های زیادی دست و پنجه نرم کرده ای و هنوز هم قدرت تشویق دیگران را پیدا می کنی. من اخیراً 2 پسر عموی خود را به دلیل سرطان از دست دادم که هم نسبتاً جوان بود و هم عموی عزیزم اکنون با سرطان دست و پنجه نرم می کند. خوشبختانه، مادرم جان سالم به در برد و اکنون بیش از 5 سال است که از سرطان عاری از سرطان بوده است، اما افراد زیادی بر اثر سرطان می میرند و در حالی که پیشرفت هایی حاصل شده است، امیدوارم روزی راهی پیدا کنیم که مرگ و میر ناشی از سرطان را به میزان قابل توجهی کاهش دهد.
کلودای عزیز من برای مرگ پسران شما به این شکل بی رحمانه متاسفم. لطفاً به دنبال گروه های حمایتی برای سایر والدینی باشید که فرزندان خود را در اثر قتل از دست داده اند. خداوند شما را برکت دهد و به شما قدرت دهد تا از دست دادن پسران خود را تحمل کنید.
مورگان عزیز متاسفم که بارها در چنین سن حساسی مجبور شدید با مرگ دست و پنجه نرم کنید. بدان که پدرت همیشه آنجاست و مراقب توست. من 12 سال پیش پدرم را از دست دادم. من همیشه حضور او را حتی پس از مرگش احساس میکردم و در برخی از پایینترین لحظاتم احساس میکردم او آنجاست و مراقب من است. شاید برای برخی عجیب به نظر برسد، اما حتی تا به امروز من در سکوت با پدرم به روشی که یکی می خواند صحبت می کنم. من تعدادی شعر به افتخار پدرم سروده ام که می توانید آنها را در زیر 'شعرهای مرگ' در وبلاگ من (poetry-and-art-by-injete-chesoni.blogspot.com) بیابید. من یکی از آنها را به خصوص برای شما در مقاله مرکز بالا با عنوان 'من نرفته ام' پست کرده ام.
مویرا (نویسنده) در 12 نوامبر 2011:
مامان کاسیس عزیز، برای درد عظیمی که متحمل شدید متاسفم. نه تنها با از دست دادن پسرت دست و پنجه نرم می کنی، بلکه با گناهی که به دوش می کشی. من مطمئن نیستم که هر کلمه ای که می گویم درد شما را از بین ببرد، اما در صورت امکان جایی در قلب خود پیدا کنید تا پسرتان و خودتان را ببخشید، اگر احساس می کنید که به هر طریقی مسئول تصادف هستید. اگر قبلاً این کار را نکردهاید، صحبت کردن با والدین دیگر پسران ممکن است کمک کند (ممکن است بخواهید ابتدا با یک مشاور یا کشیش صحبت کنید و از آنها بخواهید که شما را همراهی کنند. همچنین ممکن است بخواهید به گروههای حمایتی (به صورت آنلاین یا آنلاین) بپیوندید. در منطقه شما) برای والدینی که فرزندان خود را از دست داده اند. خدا به شما صبر دهد و امیدوارم بتوانید بر احساس گناه غلبه کنید و خاطرات خوش پسر خود را حفظ کنید.
سانچیا در 06 نوامبر 2011:
فهمیده ام که رفتگان اهمیتی نمی دهند که جنازه هایشان چگونه دفع می شود یا وقتی که ما را ترک می کنند به آنها احترام گذاشته می شود. بدن فقط یک وسیله نقلیه است. روح جاودانه است و می دانم، فقط می دانم، اگر آنها را دوست داشته باشی و صادق بوده ای، می دانند و حاضرند، حتی در لحظاتی که تو نیستی.
مورگان در 04 نوامبر 2011:
مادرم وقتی 4 ساله بودم در خواب از دنیا رفتند، هر 4 پدربزرگ و مادربزرگ من از سن 10 تا 11 سالگی فوت کردند و پدرم دسامبر گذشته در سال 2010 بر اثر مصرف بیش از حد دارو از دنیا رفت. او در گذشته زندگی می کرد و پس از مرگ مادرم هرگز به زندگی ادامه نداد. با این حرفها، باید در ۲۰ سالگی برای بزرگترین مردی که در زندگیام دیدهام، برنامهریزی کنم. عمویم برادرش به من گفت تا تابستان امسال خاکستر را نگه می دارد تا برای مراسمی آماده شوم اما بدون اینکه به من بگویم از شر آنها خلاص شدم. سعی میکنم هر روز سرم را بالا نگه دارم و به دنبال نشانههایی میگردم که او آنجاست، گاهی احساس میکنم هیچ نشانهای را نمیبینم، اما میدانم که او جایی درست در کنار من است.. راهم را هموار میکند.
Clodaanderson@yahoo.com در 31 اکتبر 2011:
من خیلی دلم شکست 2 پسرم قتل شدند، این درد پایانی ندارد.
جولی در 24 اکتبر 2011:
متاسفم از شنیدن این همه ضرر و درد. من هم خیلی ها را در طول زندگی ام از دست داده ام. مادر، خواهر و خواهرزاده من در فاصله 15 ماهه از همدیگر، 2007-2008 فوت کردند و پدرم اکنون به سرطان مرحله 4 مبتلا است و حالش خوب نیست. من هر دو ناتنی ام را نیز از دست داده ام. به همه خیلی نزدیک بود مرگ سخت و اجتناب ناپذیر است. من باور ندارم که بتوانیم خود را برای مرگ کسی آماده کنیم. مرگ مرگ است. با این حال، ما باید به احترام آنها حتی در میان دردها حرکت کنیم.
مامان کیسی، خدا حفظت کنه. تقصیر تو نیست. گروه های سوگواری خوب زیادی در اختیار علاقه مندان قرار دارد. Kc، من برای ضرر شما متاسفم. ویرانگر. درود بر شما و فرزندانتان
با تشکر از Moyra برای این سایت که از طریق گوگل پیدا کردم. من معتقدم این نوع پلت فرم می تواند به همه ما کمک کند تا از یکدیگر حمایت کنیم و در چنین شرایط سختی امیدوار باشیم.
Kc در 23 اکتبر 2011:
سلام، چه صفحه فوق العاده ای است که بسیار مفید است.. غم انگیز است که می بینم همه افرادی که در آنجا زندگی می کنند از دست دادند. من پدرم را در 19 سالگی از دست دادم، هفته آینده 6 سال امروز به همان سختی خواهد بود که زمانی که اتفاق افتاد (تصادف ناگهانی) پس از آن فقط 12 هفته پیش شریک زندگیم را از دست دادم نزدیک بود با او ازدواج کنم او خودکشی کرد بدترین 6 سال زندگی من با 3 بچه زیبا که حالا پدر خود را در آنجا از دست داده اند، بیشتر آزارم می دهد که بدانم در آنجا چه می گذرد و در این سن کم ..... من برای همه شما احساس می کنم، امیدوارم با گذشت زمان همه چیز برای همه شما آسان تر شود، مقابله با آن کار آسانی نیست
مامان کیسی در 17 اکتبر 2011:
من پسر 17 ساله ام را در 13 آوریل 2010 بر اثر تصادف رانندگی از دست دادم... هر 4 پسر داخل ماشین همگی جان خود را از دست دادند. از آنجایی که پسرم راننده بود، مقصر همه است، نه تنها باید در غم از دست دادن تنها پسرم زندگی کنم، بلکه احساس گناهی که برای خانواده های دیگر احساس می کنم غیرقابل تحمل است ... لطفاً اگر حرفی می زنم یک نفر لطفا برای تشویق من واقعاً بسیار عالی خواهم بود.......
مویرا (نویسنده) در 17 می 2011:
سلام روشال متاسفم برای برادران شما و این درست است که ما هرگز برای مرگ آماده نیستیم و تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که تمام تلاش خود را برای مقابله با زمانی که کسی را که دوستش داریم از دست می دهیم انجام دهیم.
روشال از اوهایو در 17 مه 2011:
این فوق العاده است. بسیاری از شعرها کمی اشکم را درآوردند، اما همچنین مرا یاد برادرم که 2 سال پیش رفت. هرگز نمیتوانید آماده باشید، اما همیشه میدانید که در نهایت میآید.
مویرا (نویسنده) در 6 آوریل 2011:
ممنون 'مامان' برای نظر زیبا و کلمات تشویق کننده.
مامان در 6 آوریل 2011:
پسرم 3 هفته پیش در خواب فوت کرد. او فقط لغزید. او در 44 سالگی عمری طولانی نداشت، اما زندگی بسیار عمیق و غنی داشت. افراد بیشتری از همه جا برای من پیام ارسال کرده اند. او دوست داشت و دوست داشت. به همه کسانی که به اینجا می آیند و پست می گذارند مبارک باد. همه شما ارزشمند هستید
مویرا (نویسنده) در 02 آوریل 2011:
سلام هدر برای از دست دادنت متاسفم، به نظر می رسد نتوانستی بسته شوی و با آن و همچنین اندوه دست و پنجه نرم می کنی. شاید بتوانید نوعی مراسم را برای پایان دادن به خود انجام دهید. به عنوان مثال، شاید شمع روشن کنید و برای او دعا کنید (اگر مذهبی هستید) سپس شمع را فوت کنید. برخی از افراد نیز نامه می نویسند و می گویند آنچه را که باید انجام دهند و سپس نامه را خراب می کنند. همچنین اگر در کنار آمدن با اندوه خود مشکل دارید، ممکن است بخواهید مشاوره را در نظر بگیرید. با آرزوی بهترین ها و امیدوارم با گذشت زمان درد شما بهبود یابد.
هدر بی در 1 آوریل 2011:
دوست داشتن یک عزیز تا حد مرگ هرگز آسان تر نمی شود، به ویژه. هنگامی که در مورد احساس واقعی آنها در مورد شما پس از ابتلا به سرطان بیشتر بدانید. او الان 2 سال است که رفته است و بعد از مرگش متوجه شدم که او خودش را به خاطر نداشتن شخصیت پدری در زندگی ام سرزنش می کند (نه با پدرم، اما درست قبل از پدرم با مادرم قرار گذاشت.) نه قبر، نه سنگ قبر، نه تشییع جنازه رسمی فقط رفته :(
خرگوش در 17 مارس 2011:
مطمئنم شماره 13 مربوط به فصل 6 قسمت 2 Criminal Minds است، اما مطمئن نیستم که آنها از شخص دیگری نقل قول کرده باشند ;)
مویرا (نویسنده) در 9 مارس 2011:
سلام مریم جون خیلی متاسفم برای دردی که میکشی. حتی اگر در حال حاضر به نظر نمی رسد، از دست دادن خود عبور خواهید کرد. به خانواده و دوستان خود ادامه دهید، به دعا ادامه دهید و لطفا به نفس کشیدن ادامه دهید. شما آن را به طرف دیگر خواهید رساند. دعای من با شما و فرزندانتان است.
مريم در 07 مارس 2011:
من می خواهم از همه شما شجاعان و روح های زیبا تشکر کنم که آسیب پذیر هستید و مایل به عشق ورزیدن و کمک به بهبود دیگران هستید. من در حال حاضر از دست دادن عمیقی سپری میکنم و فعلاً نمیدانم چگونه به جلو بروم. من سه فرزند دارم که به تمرکز و پیشرفت من نیاز دارند و سزاوار آن هستند ... اما قلب من عمیق تر از همیشه درد می کند. به نظر می رسد یک نفس در یک زمان، یک ساعت در یک زمان، بیش از آن است که بتوانم مدیریت کنم. من عاجزانه دعا می کنم که خدا به من کمک کند .... احساس می کنم از دست رفته ام. بدون بچهها و دوستانم، نفسم را حبس میکردم تا نفسم قطع شود، اگر این کار برای بیحس کردن این درد مؤثر بود. متشکرم که در اینجا حضور دارید. متشکرم.
مویرا (نویسنده) در 06 مارس 2011:
سلام 'فوسیلادی' از نظر زیبای شما متشکرم. امیدوارم این مرکز برای کسانی که غمگین هستند، آسایش به ارمغان بیاورد.
کاتی میرتو از Fennville در 17 فوریه 2011:
این یک مرکز بسیار متفکر برای ما که عزادار هستیم. شما برای جمع آوری این یک قلب در آغوش دارید. عاشق نقل قول و شعر.
مویرا (نویسنده) در 26 ژانویه 2011:
سلام 'SamboRambo' یک شعر زیبا و دلگرم کننده برای کسانی است که فرزندی را از دست داده اند.
مویرا (نویسنده) در 26 ژانویه 2011:
با تشکر 'SamboRambo' من آن را بررسی می کنم.
ساموئل ای ریچاردسون از سالت لیک سیتی، یوتا در 24 ژانویه 2011:
بله، در زیر مرکز، 'آیا بیگناهان واقعا رنج می برند.'
مویرا (نویسنده) در 18 ژانویه 2011:
سلام 'SamboRambo' با تشکر. من دوست دارم شعر شما را در HubPages بخوانم؟
ساموئل ای ریچاردسون از سالت لیک سیتی، یوتا در 11 ژانویه 2011:
آفرین، مویرا. موافقم و شعری هم درباره مرگ سرودم.
مویرا (نویسنده) در 12 نوامبر 2010:
سلام شری خیلی متاسفم بابت درگذشت پسرت. از گروه حمایتی دعایی که برای دیگر والدین داغدیده تشکیل داده اید سپاسگزاریم. امیدوارم خوانندگان این مرکز در آنجا آرامش پیدا کنند. خدا رحمت کند و با همه شما همراه باشد.
شری پرل در 9 نوامبر 2010:
من پسرم دنی را در 1 ژوئیه 2008 به دلیل مصرف بیش از حد از دست دادم. او 22 سال داشت. به پاس تقدیم به او، دفتر ثبت دعا را برای والدینی که فرزندان خود را از دست داده بودند، تشکیل دادم.
لطفا وب سایت من را ببینید http://sheriperl.com و در مورد دفتر ثبت دعا بخوانید. این سرویس رایگان وب سایت به همه خانواده هایی که فرزندان خود را از دست داده اند، در هر سنی که در زمان فوت آنها بوده است، اختصاص داده شده است. این سایت روز سالگرد عبور فرزندان ما را ثبت می کند. اعضای این جامعه آنلاین، تیم دعا، این فرصت را دارند تا میراث فرزند خود را گرامی بدارند، با دیگر والدین داغدیده ارتباط برقرار کنند و در روز سالگرد درگذشت هر عزیزی که ثبت نام کرده اند، در دعای گروهی جهانی شرکت کنند.
لطفاً برای ثبت نام عزیز خود در The Prayer Registry به Sheri به آدرس theprayerregistry@gmail.com ایمیل بزنید. من فقط به نام کامل فرزند شما به همراه تاریخی که او گذشت نیاز دارم تا مطمئن شوم که فرزند شما هر سال در روز سالگرد درگذشت او دعا دریافت می کند.
مویرا (نویسنده) در 23 سپتامبر 2010:
سلام Lady_E ممنون و خوشحالم که مرکز را دلگرم کردید.
النا از لندن، بریتانیا در 11 سپتامبر 2010:
الهام و تشویق بزرگ. با تشکر.
مویرا (نویسنده) در 18 جولای 2010:
سلام Cinpim از نظر زیبای شما متشکرم.
xtcgirl.357 در 15 جولای 2010:
وقتی مرگ یک عزیز را می گیرد
و اندوه بی حس شده است
تنها کار مقدس برای انجام
منتظر شفا است
از طریق جشن زندگی. cinpim
مویرا (نویسنده) در 03 نوامبر 2009:
سلام پوتلرین. برای از دست دادن مادرت خیلی متاسفم کنار آمدن با مرگ پدر و مادری که دوست شما هم هستند واقعا سخت است. همانطور که یک کلیشه است، درست است که زمان همه زخم ها را التیام می بخشد. پس به خود فرصت دهید تا غصه بخورید. نمی توانم به شما بگویم روزی که بالاخره با مرگ پدرم کنار آمدم، اما می توانم بگویم که اکنون بالاخره در آرامش هستم. امیدوارم در نهایت به آن مکان برسید. خوشحالم که این مرکز تا حدودی برای شما راحت بوده است.
شاعرانه در 03 نوامبر 2009:
من بیشتر شعرهای شما را خواندم ..... اما غم و اندوهم را ادامه می دهم ، فقط هنوز نمی توانم دنیایی را بدون مادرم تصور کنم ... او بسیار آرام بود و همیشه حرف درستی برای گفتن داشت. من، تحت هر شرایطی ..... از شما برای این مرکز سپاسگزارم
مویرا (نویسنده) در 12 اکتبر 2009:
با تشکر از نظر روشنگر 2uesday. امیدوارم این صفحه برای افرادی که با مشکلات مرگ دست و پنجه نرم می کنند مفید باشد.
2 سه شنبه در 12 اکتبر 2009:
یک صفحه مفید Moyra، ممکن است به کسی کمک کند تا در زمان سختی کلمات مناسب را پیدا کند. برخی از مردم سعی می کنند با مرگ به گونه ای برخورد کنند که گویی هرگز اتفاق نیفتاده است. خوب است که می خواهید در مورد آن بنویسید و مطالب مفیدی را پیشنهاد کنید.
مویرا (نویسنده) در 19 جولای 2009:
سلام نگفتن، ممنون از نظر متفکرانه.
ما نمی توانیم خطرات را از بین ببریم، اما می توانیم ترس ها را از بین ببریم. ما نباید با ایستادن در هیبت مرگ، زندگی را تحقیر کنیم. ~ دیوید سارنوف
نه گفتن از Eastern Nowhere در 18 ژوئیه 2009:
مرگ ناشناخته بزرگ است. ما از ناشناخته می ترسیم، اما انجام این کار غیر منطقی است. از شما برای مقاله قابل تامل متشکرم، مویرا.