هنگام بیرون آمدن به عنوان احساس دوجنسیتی مانند نفوذ
بهترین زندگی شما

در مجموعه OprahMag.com بیرون آمدن ، تغییر دهندگان LGBTQ در سفر خود به سمت پذیرش خود تأمل می کنند. در حالی که زیباست که شجاعانه هویت خود را با دنیا به اشتراک بگذارید ، انتخاب این کار کاملا به شما بستگی دارد - دوره.
نه بیرون آمدن داستان یکسان است ، اما همه آنها به یک عمل اساسی احتیاج دارند: برداشتن حقیقت درونی و گفتن آن با صدای بلند. اما چه اتفاقی می افتد که آن کلمات زیر فرش قرار گرفته و نادیده گرفته شوند؟

برای دیدن داستان های بیشتر اینجا را کلیک کنید
اگرچه استیون آندروود قبلاً به عنوان خانواده دوجنس گرا ظاهر شده است ، اما او احساس می کند که بخش قابل توجهی از او - بخشی که توسط مردان جذب می شود - به طور مداوم نادیده گرفته می شود. وقتی خانواده اش از زندگی او می پرسند ، از زنانی که می بیند می پرسند. به نظر می رسد او فقط درصورتی که جزئی دیده شود پذیرفته می شود. 'خانواده من می دانند که من کیستم. او می نویسد که آنها آن را نمی بینند.
در این مقاله برای مجموعه Comrah Out OprahMag.com ، آندروود - در گفتگو با یک مرد دوجنسیتی دیگر - با احساس یک پا بودن ، یک پا فاصله گرفتن از هر دو جامعه کوئر و راست مواجه می شود. او تشبیه می کند تجربه از دوجنسیتی به یک وقفه ، کنجکاوی است که هرگز پذیرفته نشد .
من سعی کردم به عنوان دوجنسگرا پیش خانواده ام بیایم مقاله MTV News در مورد خانواده های پیدا شده . این مقاله یک طناب کشی بود که من به عنوان نویسنده با آن آشنا هستم: تلاش برای پیمودن زمین های خشن شخصی با پای برهنه و در معرض دید. این مستقیم بود - اگر فقط خانواده من مراقب بودند پیوندی را که در چت گروهی به اشتراک می گذاشتم باز کنند.
اما هیچ کس در خانواده من آن را نخوانده است. یا اگر این کار را کردند ، آن را خوب نخوانده اند. آنها هنوز تعجب می کنند ، هنوز با لبخندهای احمقانه از من می پرسند که من حتی چه زنانی را دوست دارم. خانواده من هنگام بازدید سالانه من از زادگاهم کلمبوس ، اوهایو ، رابطه جنسی من را از بین می برند. همیشه در مورد اینکه من با چه کسی می خوابم یک تصمیم وجود دارد ، اما انکار تکذیب شخصی که در واقع هستم.
من همیشه احساس توهین کرده ام که خانواده ام هرگز آن مقاله را نخوانده اند. درعوض ، آنها درمورد حرفه نویسندگی من زیاد صحبت می کنند و به من پیشنهاداتی برای موضوعاتی می دهند که دوست دارند پرداخته شوند. پدربزرگ من تلاش کرده است تا موارد متفاوتی از کتاب مقدس را برای من بیان کند ، من می توانم در مورد آنها صحبت کنم تا مردم را در مورد حقیقت مسیحیت و 'عدالت سیاه پوست در انجیل آن' روشن کنم. مادرم داستان خودش را دارد ، زمانی که من او و خواهرانم را در یک فیلم ساخته شده برای تلویزیون انتخاب می کنم.
'همیشه در مورد اینکه من با چه کسی می خوابم تثبیت شده است ، اما از کسی که در واقع هستم انکار می شود.'
تا آنجا که من می توانم بگویم ، آنها در حال اجرا هستند دور و بر راز آشکار من یکی را که کوچکترین پنهان نمی کنم - اما آماده تکرار آن نیستم. از یک تلاش دیگر برای اثبات عشق بی قید و شرط خانواده ام چه چیزی بدست می آورم؟ به احتمال زیاد ، 'بیرون آمدن' من با یک جشن خود تبریک از خانواده بدون شرط خانواده ام پاداش خواهد گرفت تحمل از من.
اگر عشق آنها واقعاً بی قید و شرط بود ، دیگر نیازی به تحمل ، یا حتی جشن نبود. خواهران من هرگز مجبور نبودند که مستقیم بیرون بیایند. آنها هرگز احساس نمی کنند که برای یک لحظه بزرگ از تحقق خود ، خانواده را قطع می کنند.
اما به عنوان یک مرد دوجنس گرا ، من می دانم که همیشه فقط به موجود موجود یا موجود مشترک نفوذ می کنم. در جوامع کویر ، جذابیت زن وجود من را نگران کننده می کند. در جوامع مستقیم ، جذابیت جنسیتی من وجود مرا گیج کننده می کند.
حداقل من تنها نیستم
*
من و ماکس (نه نام او) برای اولین بار در توییتر ملاقات کردیم. ماکس پس از آن نوع دیگری از انسان بود: حساس ، شکننده به روشی آزمایشی. ما شعر را با احتیاط ، در یک لحظه پناه گرفته بین پسران سیاه پوستی که سایه غرب میانه و مردانگی آن را درک می کردند ، به اشتراک گذاشتیم.
سرانجام ، مکس به من پیغام داد و پرسید: 'آیا اشکالی ندارد که اگر قبلاً هرگز با مردی رابطه جنسی برقرار نکردم ، خودم را بی در نظر بگیرم؟'
من توضیحی داشتم که می خواستم بگویم و توضیحی که واقعیت داشت. من ترجیح دادم هر دو را با انجام هیچ یک انجام دهم. در عوض ، توضیحی را ارائه دادم كه كاش كسی قبل از اینکه عاشقان و خانواده سعی كنند جهت من را بر اساس آنچه از من می خواهند ، به من می داد. 'بین عملکرد جنسی و هویت جنسی شما تفاوت وجود دارد. تفاوت این است که شما چگونه خود را تعریف می کنید ، 'من گفتم.
دوجنسیتی


ماکس بعداً در حالی که روی نت های صوتی صحبت می کردیم ، پاسخ داد: 'من وقتی این حرف را می زدم ، قطعاً قبل از آن مکالمه با یک مرد خوابیدم.' این تغییر سرعت خوبی بود ، زیرا ما علی رغم جامعه ای که تشکیل دادیم ، قبلاً هرگز وقت صرف حضور فیزیکی را در حضور یکدیگر نداشتیم. من فکر می کنم شما نمی توانید شعر احساسی را با یک سیاه پوست دیگر به اشتراک بگذارید و انتظار نداشته باشید که شباهتی از عشق وجود داشته باشد. من در مورد مکس از مکالمات گذشته ما درباره سیالیت جنسی حدس زدم. این کرسندو دیده شدن و خواستن: ترس از معنای این تمایل.
مدت زیادی از این اعتراف نگذشته بود که مکس توسط دوست دختر وقت خود و مادر فرزندش ، مشهور مشهور ، به عنوان دوجنسگرایی رد شد. از آن به بعد ، نام ، شهرت و جنسیت او به عنوان یک موضوع ثابت در سراسر اینترنت تبدیل شد.
صدای ماکس طوفان خودش بود زیرا او داستانی را که من ماهها می شناختم بازگو می کرد ، اما هرگز نشنید که او با صدای بلند بگوید: من را توسط کسی که دوستش داشتم به درمان فرستاد. '
بیرون رفتن مکس کاتالیزور گره گشایی شخصی او بود. در حالی که روایت کلاله معمولاً بر روی قرار ملاقات تمرکز می کند ، بیرون آمدن آن ممکن است به سیستم های پشتیبانی نیز آسیب برساند - چیزی که دو مرد بسته شده از ترس از دست دادن آن است. بنابراین بسیاری از وجود مردان مربوط به یدک کشیدن یک خط مقبولیت است که خصوصی بودن آن را تهدید می کند. مهم نیست که این دوستی ها از ارزش برخوردار نیستند ، همانطور که ثابت شد پس از بیرون آمدن آنها به راحتی شکسته شد. این فقط مهم است که رابطه نمد از ارزش ممکن است افرادی را که یک بار باعث بالا رفتن و پذیرفتن شما شده اند ، از دست دهید.
و در طیف های عجیب و غریب ، ما اغلب در حال مبارزه با روایت 'عبور' یا ایده ای هستیم که بی افراد سعی دارند به نوعی از گشودگی ما در رابطه با عاشقانه های دگرجنسگرایانه بهره مند شوند. ما هنگام تلاش برای یافتن ایمنی در فضاهای عجیب و غریب خود علیه این ایده مبارزه می کنیم.
ننگ دوجنسگرایی ماکس را مجبور کرد برای مدتی از خانه و دختر تازه به دنیا آمده خود فرار کند. فضاهایی که باید برای او امن بود دیگر نبود. وی در زادگاه خود تحت درمان شدید و افسردگی قرار گرفت و پس از آزار و اذیت آنلاین ، حرفه ای و عمومی ، مرزهای خود را دوباره ارزیابی کرد. 'احساس من در ارتباط با جامعه LGBT + وجود ندارد. خسارت زیادی که ناشی از گردش من است. احساس می کنم از همه آن شکسته شده ام. '
از آنجایی که مکس غایب بود ، تقریباً به صورت هفتگی در مورد جنسیت خود توسط مردان مستقیم و منجمد و همچنین زنان به چالش کشیده شد. آنها تصاویری از ماکس را با مادر فرزندش ارسال می کنند ، و به عمد بحث می کنند که چگونه او با 'یک مرد همجنسگرا' بچه دار شده و حقیقت او را پاک می کند. هر بار که این وقفه ها اتفاق می افتد ، زخم های قدیمی باز نمی شوند.
'زندگی من با روشن کردن زبان این است که چرا من لیاقت حضور در یک فضا را دارم.'
واکنش به جنسیت ماکس ادامه زندگی او را قطع می کند. شاید به این دلیل که وجود ما به عنوان مردان دوجنسگرایی تعریف متعارف 'کویر' را که 'جذابیت همجنسگرایان' است ، قطع می کند.
بعضی اوقات ، فکر می کنم دیگران تصور می کنند که وجودشان را قطع می کنند ، درست مثل اینکه احساس می کردم با بیرون آمدن وضع موجود در کل خانواده ام را قطع می کنم. زندگی من درمورد روشن کردن زبان این است که چرا من لیاقت حضور در فضایی را دارم ، خواه در شام خانوادگی من باشد و هم در جامعه کوئر.
*
واقعیت این است که ، با وجود تمام صحبت های عبور ، خانواده ام هرگز مرا شبیه چیزی شبیه به راست نمی دیدند. و من از شش سالگی رابطه جنسی ام را فهمیدم.
مادرم به خاطر اینکه دستم را روی مفصل رانم گذاشت فقط سیلی به من زده بود. این کاری نبود که من به طور طبیعی انجام می دادم ، با وجود این که در دوران کودکی بسیار برجسته و سرحال بودم. من این کار را کردم چون مت روی کارتون بود دیجیمون خیلی زیاد همینطور ژست گرفت او مورد علاقه من بود و من دوست داشتم مثل او باشم. این اقدامی بی ضرر بود ، اما برچسب 'همجنسگرا' داشت.
بسیار مأیوس کننده بود زیرا در آن زمان ، فکر می کردم از این جهت که ایمن هستم نبود همجنسگرا من فکر می کردم پسران جذاب هستند و نگاه من به آنها اغلب متوقف از خونسردی آنها و شیوه ای است که هیجان ما را به خود مشغول کرده و ما را به سمت گشودگی سوق می دهد. اما من دختران را دوست داشتم. من خرد کردم
در شش سالگی ، فکر کردم همه مانند دختران و پسران ، به همان روشی که من دوست دارم ، هستند. بر اساس تربیت من ، این کار برای یک مرد همیشه گناه به نظر می رسید انتخاب کنید دوست داشتن یک مرد دیگر در آن لحظه ، من یاد گرفتم که مادرم و پسر عموهایم احساس متفاوتی دارند. فقط بودن گناه بود بدنیا آمدن با گرایش به دوست داشتن یک مرد دیگر.
'خانواده من می دانند که من کیستم. آنها تصمیم می گیرند آن را نبینند.
با آمدن این همه سال بعد ، من خودم را نسبت به ایده قضاوت های دیگران و اینکه وجود من به عنوان دوجنسگرایانه چه معنایی دارد ، خواه از آنها مراقبت کنم یا نکنم ، آسیب پذیر می کنم. اکنون ، خانواده من می دانند که من کیستم ؛ آنها فقط انتخاب می کنند که آن را نبینند. من فکر نمی کنم عشق خانواده من مشروط باشد - من فکر می کنم آنها غرور است.
من نگران این نیستم که دوباره به خانواده ام بروم ، مثل این مقاله. من بیشتر به این فکر می کنم که مردم - خانواده و دوستان - در واقع آماده ورود من هستند.
برای داستان های بیشتر مانند این ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید .