جولی اندروز در مورد خاطرات خود ، کار در خانه و همسرش بلیک ادواردز: 'دلم برای او بسیار ترسناک است'

کتابها

مو ، صورت ، پوست ، ابرو ، صورتی ، چانه ، زیبایی ، لب ، شانه ، گردن ، اندرو اکلز

من آنقدر بزرگ شده ام که یادم می رود ماری پاپینز را در سال 1964 در سینما ببینم ، و هنوز کلمات مربوط به هر آهنگ از آن فیلم supercalifragilisticexpialidocius را می دانم. نه تنها دیدم صدای موسیقی چند سال بعد در فیلم ها ، اما والدین من بارها موسیقی متن را پخش کردند ، من هنوز هم می دانم که قلبم البته ، تا آن زمان ، من عاشق جولی اندروز شده بودم. غیرممکن بود.

خاطرات جدید او ، مشق شب - اکنون بیرون آمده است - یک مکاشفه آرام است. و منظورم از سکوت کسل کننده نیست. این کتاب مملو از احساسات ، کنش ، شایعات ، و خبرهای جذاب در مورد کاردستی است. جولی اندروز که با آن آشنا می شویم نمکی ، خنده دار ، پرشور ، سخت کوش ، با لطف و مهمتر از همه یک خواننده و بازیگر درخشان است که بسیار ناامید کننده است ، از جمله مرگ شوهر محبوبش و از دست دادن صدای خوانندگی او. من آنقدر خوش شانس بودم که به مناسبت انتشار کتاب جدیدش فرصت گفتگو با او را پیدا کردم.


من تک تک کلمات را بلعیدم مشق شب . و خاطره شما در کنار هم قرار دادن خاطرات روزانه ای که نگه داشته اید پشتیبانی می شود ، درست است؟

در طول سال ها ، نوشتن در دفتر خاطرات من به سالم نگه داشتن من کمک کرده است. اوضاع خیلی سریع به سراغم می آمد. برای پردازش آنها مجبور شدم آنها را یادداشت کنم. و اکنون من دفتر خاطرات دارم که می توانم برای این کتاب تهیه کنم.

کار در خانه: خاطره ای از سال های هالیوود من30.00 دلار11.07 دلار (63٪ تخفیف) اکنون خرید کنید

شما از سنین بسیار کم شروع به اجرای برنامه کردید - چیزهای زیادی را که تصور می کنیم کودکی است ندارید. والدین شما ثبات زیادی ایجاد نکردند.

(می خندد) خوب ، این کودکی بسیار غیر عادی بود ، مطمئناً.

چه چیزی را از آن گرفتی؟

تجربه زیادی که در آن زمان نمی دانستم ارزشمند است. من تعجب می کردم وقتی که من بی وقفه در وودویل گشت می زدم ، چه فایده ای داشت؟ چه فایده ای داشت؟ آیا قصد داشتم تا آخر عمر این کار را ادامه دهم؟ اما سالها بعد ، که در کتاب درباره آن صحبت کردم ، وقتی فیلمبرداری روی مری پاپینز را شروع کردم ، همه چیزهایی که در ودویل آموخته بودم ، بازی شدند. من می توانم همه آن آهنگهای شگفت انگیز را بخوانم ، آنهایی که همه پا به پا می شوند ، مانند Supercalifragilistic ، زیرا آنها کمی طعم وودویلی دارند. و احساس کردم می توانم تجربه خود را در آغوش بگیرم و استفاده کنم. به نظر می رسد در آن زمان هیچ چیز واقعاً در زندگی هدر نرفته است ، گرچه فکر می کنید ممکن است باشد.

اولین بار کی فهمیدید صدای شما چقدر خارق العاده است؟ شما چنان سوپرانوی خالصی داشتید که می نوشتید ، بعضی اوقات فقط سگها می توانند آن را بشنوند & hellip؛

زمانی که شروع به کار کرد ، زمانی بود که من شروع به آموزش با معلم عالیقدر خود ، خانم فوق العاده خانم استایلس-آلن کردم. و او سالها مربی آواز من بود. تشویق او و کاری که من با او انجام دادم - که بسیار شدید بود - به من احساس اطمینان می داد. اما بیش از هر چیز ، با همه آنچه در زندگی من جریان داشت ؛ صدای آواز من هویتی به من داد که می توانستم آن را حفظ کنم. همه چیزهای دیگر - تور ، خانواده ام - تقریباً آشفته بودند ، اما من آواز را می خواندم و می دانستم که این یک هدیه است. این به من کمک کرد تا آرامتر و بسیار سپاسگزار باشم.

من روشی را که شما توصیف کردید چگونه با عدم دستیابی به آن روبرو شدید دوست داشتم بانوی زیبای من نقش فیلم ، و اینکه چگونه می توانید توسط استودیویی که در آن ساخته شده است رانندگی کنید و موج بزنید. در یک لحظه ، فهمیدید که اگر به جای آدری هپبورن آن نقش را به دست می آوردید ، دیگر نمی توانستید مری پاپینز . زمان کار نمی کرد.

درست است. ناراحت بودن از عدم گرفتن بسیار سخت است بانوی زیبای من وقتی والت دیزنی حدود سه ماه بعد آمد و گفت ، 'آیا شما دوست دارید به هالیوود بیایید و مری پاپینز را انجام دهید؟'

Chim Chiminey

دیک ون دایک در نقش برت ، جولی اندروز در نقش مری پاپینز ، کارن دوتریس در نقش جین بنکس و متیو گاربر (1956 - 1977) در نقش مایکل بنکس در نمایش موزیکال دیزنی 'Mary Poppins' به کارگردانی رابرت استیونسون ، 1964.

مجموعه صفحه نقره ایگتی ایماژ

و والت دیزنی واقعاً از شما حمایت و مهربان بود - شما رابطه زیبایی با او داشتید & hellip؛

بله ، ما یک رابطه دوست داشتنی داشتیم ، و او شخصیتی داشت که بسیار ... من فکر می کنم من او را به عنوان یک نوع متشخص و دوستانه توصیف می کنم ، و به خصوص برای من بسیار عزیز است. او یک استعداد فوق العاده برای استعداد یابی داشت. همانطور که در کتاب می گویم ، فکر می کنم مردم در آن روزها در استودیوی والت دیزنی خیلی دوست نداشتند اگر افراد خوب و شایسته ای نبودند. افراد عصبانی ، یا آشفته ، خیلی زود ناپدید شدند و این واقعاً یک چیز دلپذیر و یک روش عالی برای شروع یادگیری در مورد فیلم ها بود.

شما تا حدی به اندازه بزرگ بود مری پاپینز می تواند تبدیل شود زیرا دیزنی بود ، اما از طرف دیگر شما در حال یادگیری در کار بودید ، و بیش از حد به نتیجه فکر نمی کردید.

من نمی دانم کسی بلافاصله می داند که چیزی بسیار موفق خواهد بود. مطمئناً در آن زمان که ما می ساختیم فکر نمی کنم پاپینز فکر کردم که ، یا. شما فقط سر خود را پایین بگذارید ، حفاری کنید و یاد بگیرید. من خیلی سرسبز بودم ، بنابراین حتی نمی توانستم پیش بینی کنم که ممکن است موفقیت آمیز باشد. من می دانستم که این کار بسیار سرگرم کننده ای است و این کار با دقت زیادی انجام می شود و همه کسانی که در این کار شرکت می کنند همه تلاش خود را می کنند اما من واقعاً چیزی برای قضاوت در این باره نداشتم. بنابراین یکی فقط کار را انجام داد. چقدر خوش شانس بودیم!

و من در مورد پرستار بچه بودن دو و دو نفر را جمع نکردم مری پاپینز و پرستار بچه بودن در صدای موسیقی تا اینکه در مورد چگونگی مطالعه کردم صدای موسیقی در ابتدا کمی مکث کرد زیرا شما تمایلی به بازی دوباره یک پرستار بچه ندارید.

بله ، با موفقیت مری پاپینز ، من نمی خواستم آنچنان تیپیک باشم که کسی برای من به فکر چیز دیگری نباشد ، می دانید؟ اما از هر لحاظ تجربه بسیار متفاوتی بود. چون همانطور که اشاره کردم ، فکر می کنم مقیاس کاملاً متفاوتی بود. به نظر من این سینماسکوپ بود که پاپینز نبود همه چیز از اندازه دوربین ها ، جزئیات و تصاویری که فیلم ضبط کرده و همه چیز در مورد آن کمی بالا رفته ، کمی بزرگتر و بزرگتر از پاپینز بوده است.

صدای موسیقی

جولی اندروز به عنوان راهبه جوان ماریا ، به فرزندان فون تراپ آواز دادن را در فیلم موسیقی 'صدای موسیقی' ، 1965 آموزش می دهد.

مجموعه صفحه نقره ایگتی ایماژ

از جمله کوههای اتریش ، کجا صدای موسیقی فیلمبرداری شد. آیا کریستوفر پلامر غیر ممکن خوش تیپ بود؟

او بود. احساس کردم او به طرز خطرناکی خوش تیپ بود. او روزها خودش را نگه می داشت ، اما عصرها عاشق نوشیدن بود ، همانطور که احتمالاً از زندگی نامه خود می دانید. اما پسر ، کار با او عالی بود ، و ما دوست صمیمی شدیم و از آن زمان تاکنون بوده ایم.

بگذارید به ازدواج شما با بلیک ادواردز بپردازم. شما عاشق مردی شدید که فوق العاده خلاق و مهربان بود و حدس می زنم عشق زندگی شما باشد.

این تقریباً خلاصه آن است ، بله و جهنم.

و بعد از آن چه چیزی برای شما تغییر کرد؟ زیرا به نظر می رسد زمانی که با بلیک ادواردز ازدواج کردید - آن روزهایی بود که یک زن بیش از آنچه امروز یک زن می تواند خود را متعالی کند. آیا چنین احساسی داشتی؟

کاملاً & hellip؛ بلیک جذاب ترین و مهربان ترین آقایی بود که تاکنون دیده ام. امروز که به او تأمل می کنم ، هنوز خیلی ترسناک دلم برای او تنگ شده است. آنها هنگام تولد بلیک قالب را شکستند. من با ذکاوت و ظرافت او به کسی برخورد نکرده ام که بسیار به آن اعتماد کردم. او چیزهایی را می دانست که من نمی دانستم. او راهی آگاهانه داشت. در بعضی مواقع او نسبت به دیگران بسیار دلسوز بود - او معمولاً می توانست چیزی را که کسی را آزار می دهد ، تشخیص دهد. او همچنین در مواقعی بسیار بسیار دشوار بود. و زمان جالبی برای من بود ، زیرا من چیزهای زیادی یاد می گرفتم ، نه فقط در مورد تجارت بلکه در مورد خودم در درمان و در مورد شوهرم و. hellip؛. این همه این سواری غلتکی و وحشی بود.

و آیا فکر می کنید زمانی که با او بودید انتظارات شغلی خود را تنظیم کردید؟

خوب ، نمی توانم بگویم چه اتفاقی افتاده است ، زیرا از زمانی که من با او بودم این اتفاق نیفتاده است و امیدوارم که کارهای زیادی را با هم انجام دهم تا ما را در کنار هم نگه داریم و خانواده را کنار هم نگه داریم. بنابراین نمی توانم بگویم چه اتفاقی می افتاد ، اما گمان می کنم حق با شماست & hellip؛. چیزهایی که بالاخره شروع به دیدن میز و اسکریپت ها و پیشنهادات و چیزهای من می شدند & hellip؛

من هرگز به جولی اندروز فکر نمی کردم که یک رشته شورشی داشته باشد ، اما شما قبل از ازدواج با بلیک ادواردز زندگی می کردید ، که خیلی از زمان شما جلوتر بود ، درست است؟

به نظر شما واقعاً اینگونه بود؟ من مطمئن نیستم و نمی دانم ، به نظر می رسید که با بسیاری از افراد دیگر نیز در جریان است. اما بله ، من حدس می زنم من مطمئناً کمی از هر دو هستم. من فکر می کنم که من یک شورشی هستم ، و سپس برای همیشه تصمیم می گیرم که درباره مسائل تصمیم بگیرم ... من یک ترازو واقعی هستم.

و در کتاب شما اعتراف می کنید که از بسیاری از زبانهای شور استفاده کرده اید و فکر نمی کنم بیشتر مردم از شما انتظار داشته باشند.

در روزهای گذشته وقتی در وودویل گشت و گذار می کردید ، کاملاً آن را می شنوید ، و من احتمالاً کاملاً تحت تأثیر آن قرار گرفته ام. هر چه بزرگتر شدم ، کمی آزادتر شدم و کمی آزادانه تر از کلماتم استفاده کردم. من برای شروع کمی مقدماتی و مناسب بودم!

شما با کارول برنت دوستی فوق العاده ای داشته اید.

اوه خدا ، بله او خیلی عالی است! و می دانید ، من وقتی دختر می شویم دختر بدی هستم. او شیطنت را در من ایجاد می کند ، و او آرام است. خیلی با مزه است.

یک مورد خاص مربوط به مایک نیکولز است که شما توصیف می کنید & hellip؛

آره! من و کارول در یک هتل اقامت داشتیم. با لباس خواب و لباس مجلسی در سالن پائین آمدیم و منتظر شدیم که مایک نیکولز بیاید و یک شکلات داغ یا چیز دیگری بخورد - یک اتفاق بزرگ رخ داد که همه ما قرار بود روز بعد با هم انجام دهیم. همانطور که در راهرو تاریک هتل و روی مبل مقابل یک بانک سه آسانسور منتظر او نشسته بودیم ، احساس احمقانه ای کردیم و فکر کردیم بیایید کاری کنیم که او بخندد . ما تصمیم گرفتیم وانمود کنیم که در حال ساختیم. او به اتاق ما زنگ زده بود و می گفت كه دارد می آید پایین ، بنابراین ما فكر كردیم ، اولین نفر از آسانسور مایك است. اما این نبود.

این سرویس مخفی بود!

کارول کسی بود که فرومایه شد. او پشت مبل خزید و پنهان شد. او انجام داد! و من فکر می کنم من خودم اینجا چیکار می کنم ؟

جولی اندروز و رابرت پرستون در فیلم ویکتور / ویکتوریا

جولی اندروز و رابرت پرستون در فیلم ویکتور / ویکتوریا

نمونه کارها Mondadoriگتی ایماژ

در کتاب بسیار لذت وجود دارد ، اما همچنین بی ثباتی مداوم در مورد پول وجود دارد.

همیشه بلیک اگر سخاوتمندانه نبود چیزی نبود و وقتی زندگی را می خواست می خواست. من حدس می زنم او نژادی از پسر بود که فقط دوستش داشت و از آن لذت می برد. او یک لئو بود ، پس تو هم هستی. من اینطور نبودم ، و این باعث ترس من شد اما این بسیار اغوا کننده بود ، فکر می کرد از پس هزینه هر چیزی که می خواهیم ، برآییم.

آیا شما یک مرد پیشرو محبوب همیشه هستید؟

وای نه! همه به دلایل مختلف ، هر یک خوشمزه بود ، منظور من واضح است که جیمز گارنر ، و دیک ون دایک بسیار دوست داشتنی بودند ، کریس پلامر و مکس ون سیدو.

و ما همچنین دوستان بسیار خوبی بودیم. در هالیوود همه این بی بند و باری ها وجود داشت ، اما من بسیار خوشبختانه ازدواج کرده بودم و به همین دلیل به دلیل اینکه من با همه مردان برجسته خود معاشقه نمی کردم ، به نوعی بیشتر دوست ماندیم. همانطور که خوشمزه بودند.

و این مرا به سمت می آورد ویکتور / ویکتوریا ، جایی که ، تجربه وودویل شما واقعاً به نوعی با نقش فیلم شما همگراست. به من بگویید که چگونه به آن نقش نزدیک شدید. من فیلم را خیلی دوست داشتم.

بلیک به خانه آمد و گفت ، 'من نقشی را پیدا کردم که برای شما عالی باشد. من فقط یک فیلم آلمانی دیدم که دوست دارم آن را امتحان کنم. ' اما در آن روزها ، به تصویر کشیدن مضامین عشق و جنسیت - همجنسگرایی - در فیلم امکان پذیر نبود ، گرچه ممکن است پیشنهاد شده باشد. آنها را به بیرون باز نکردند و این همان چیزی بود که سهم بلیک را بسیار مهم کرد. چون کل فیلم درباره عشق است.

این فیلم در مورد عشق است ، اما همچنین از بسیاری جهات پاکت را هل داد.

خوب بله ، آن زمان انجام شد. منظور من این است که ، از آن زمان فیلم های شگفت انگیز دیگری نیز وجود دارد ، اما ساخت یک فیلم عالی بسیار عالی بود ، و مخصوصاً شگفت آور بود که این کار را به عنوان یک موزیکال ، با قلب و زیبایی عالی انجام می داد. همچنین شگفت انگیز است که به طور کامل در داخل خانه شلیک شده است. که به آن صمیمیت و گرمی می بخشید که اگر بیرون می رفتیم شاید آن را نداشتیم.

در کتاب ، شما به طور مکرر درباره تکنیک های فیلم ، و شیفتگی خود با آنها نظر می دهید.

چیزی که سعی کردم آن را انتقال دهم این بود که چگونه همه چیز به من وارد شد. من سعی کردم آنچه را که می بینم ، آنچه را که یاد می گرفتم منتقل کنم تا خواننده بتواند آن را درک کند.

داستان های مرتبط 33 کتاب پاییز 2019 که باید بخوانید مصاحبه ای با تگان و سارا دبی هری Blondie کتاب جدیدی را نشان می دهد

هالیوود در آن زمان در مقابل اکنون. آیا فکر می کنید تغییراتی که ایجاد شده اند تا حد زیادی مثبت بوده اند یا نسبت به روال گذشته احساس نوستالژی می کنید؟

من فکر می کنم جنبش #MeToo همیشه وجود داشته و بسیار مهم است و تغییرات زیادی کرده است. کارهای خاصی وجود دارد که شما امروز نمی توانستید انجام دهید ، یکی در روزگاران گذشته و حتی بدون آنکه به آن فکر کنید. مردم چیزهایی را لکه دار می کنند که می توانند آسیب زننده یا نادرست باشند - شما دیگر فقط نمی توانید برای فیلم این روش را بنویسید. به یاد داشته باشید که در پلنگ صورتی ، که بلیک نوشت و کارگردانی آن را بر عهده داشت ، پیتر سلرز می گفت 'دوست کوچک زرد من'. ممکن است در آن زمان 'بی گناه' باشد ، اما درست نبود. این نوع تغییر البته بسیار مثبت است.

وقتی صدای آواز خود را از دست دادید ، که هنوز هم پیچیدن مغز آن سخت است ، در نوشتن آرامش پیدا کردید.

بله ، خوب آن زمان کاملاً دردناک بود. نه از نظر جسمی ، بلکه از نظر احساسی. چیزی که احساس می کردم همیشه مرا تعریف می کند این است که سوپرانو هستم. می توانستم آواز بخوانم. من آن را دوست داشتم و بسیار لذت بردن از آن را یاد گرفته بودم ، و البته البته دیگر به معنای واقعی دیگر نبود. و بالاخره فکر کردم اگر کار دیگری انجام ندهم ، دیوانه می شوم . چون من کسی نیستم که فقط بیکار باشد من خیلی کنجکاو و علاقه مندم

چیزهایی که پس از از دست دادن صدای آوازخوانی من از آن عبور کردند باعث شدند تا بتوانم کار دوم خود را با نوشتن خاطرات و کتابهای کودکان با دخترم شروع کنم - حدود سی کتاب با هم. حضور در شرکت او در ایجاد آنها کاملاً خوشحال کننده است و مرا حفظ می کند. من سعی می کنم موسیقی را از هر لحاظ ممکن در پشت سر آنها قرار دهم ، شاید از طریق یک سی دی بسته بندی شده در کتاب ها. من همچنین سعی کردم موسیقی بنویسم. هنگامی که در حال نوشتن هستم ، بگویید ، از خودم می پرسم ، می گویم ، 'آیا من می خواهم یک سر و صدا به عنوان دهانه ، یا یک قطعه آرام و چوپانی می خواهم که چیزی را بسازد؟'


برای داستان های بیشتر مانند این ، برای ما ثبت نام کنید خبرنامه .

تبلیغات - ادامه مطلب را در زیر ادامه دهید