این توصیه ای است که آرزو می کنم قبل از بیرون آمدن به من داده شود

بهترین زندگی شما

لباس ، کت ، مد ، لباس بیرونی ، آستین ، منسوجات ، موی صورت ، پیراهن ، ژاکت چرمی ، چرم ، آدام شووباک

مردم همیشه دوست دارند بپرسند: 'چه زمانی فهمیدید که همجنسگرا هستید؟' این پاسخ بسته به روز تغییر می کند. گاهی اوقات ، به نظر می رسد که من همیشه در پشت ذهنم می دانستم. و بار دیگر احساس می شود چیزی که نبود واقعاً تبدیل به یک فکر تا رسیدن بلوغ.

اما این مقاله ای است که به طور خاص درباره من و بیرون آمدن است ، که در سال 2006 اتفاق افتاد ، یک سال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه. این یک تصمیم از پیش برنامه ریزی شده نبود. داشتم با بهترین دوست دخترم در یک پارک در شهر نیویورک چت می کردم و صادقانه بگویم ، وقتی ما در مورد این صحبت می کردیم که صحنه بار بار منهتن لزوماً مورد علاقه من نبود ، به نوعی بیرون ریخت.

این مکالمه بالا گرفت و به زودی متوجه شدم که درمورد این واقعیت که دختران دختر هستند ، صحبت می کنم همچنین مورد من نبود مردم در این رابطه از من بعنوان یک 'شکوفه دیر' نام برده اند ، اما من همچنین افراد دیگری را می شناسم که بیشتر از من برای کشف حقیقت خود تلاش کردند. سفر همه به سوی پذیرش خود متفاوت است و هیچ دو تجربه بیرون آمدن یکسان نیستند.

سفر همه به سمت پذیرش خود متفاوت است.

من خوشحالم که در مورد تجربه ارائه مشاوره می دهم ، اما نمی توانم این کار را بدون تأیید امتیازی که در دهه 90 به عنوان یک مرد سفید پوست سیزنر در شهر نیویورک به من تعلق گرفت ، انجام دهم. این برای من بسیار راحت تر از آنچه بوده است و هنوز هم هست برای بسیاری از افراد ، به ویژه اعضای جامعه ترانس و افراد رنگین پوست است. من دقیقاً نمی توانم راهنمای شما را ارائه دهم - زیرا دوباره داستان همه افراد متفاوت است - اما در اینجا چند توصیه وجود دارد که آرزو می کنم شناسه قبل از لگد زدن به در کمد باز بود.

عینک آفتابی ، عینک آفتابی ، سرگرم کننده ، جالب ، سر ، عینک ، لوازم جانبی مد ، رویداد ، مهمانی ، تعطیلات ، نویسنده

نادیده گرفتن حقیقت شما کارساز نیست.

سالهای بین پذیرفتن جذابیت همجنسگرایانه من در داخل و آشکار کردن آن برای دیگران آسان نبود - نگه داشتن یک راز هرگز آسان نیست. ترس از اینکه کسی به شما پی ببرد می تواند فلج کننده باشد و به روشهای ناسالم خود را نشان دهد ، که برای من منجر به ترکیبی از سیگار کشیدن ، نوشیدن و پرخوری شد. اگر به طور کلی زندگی عاشقانه ام را نادیده بگیرم ، برای من ساده تر بود که از برخورد با رابطه جنسی خود جلوگیری کنم.

اما وقتی سرانجام بعد از دانشگاه بیرون آمدم ، همه چیز واضح تر شد. همان افرادی که می ترسیدند به راز من پی ببرند هنوز با آغوش باز از من استقبال می کنند. من می دانم که چقدر خوش شانس هستم که می توانم آن را بگویم. ای کاش در جهانی زندگی می کردیم که تمام افراد دگرباش جنسی نباید از آنچه ممکن است در صورت بیرون آمدن اتفاق بیفتد ، ترسیده باشند.


به یاد داشته باشید: نه ، صاف بودن آسان نیست.

بادی ، بازی ها ، معماری ، سرگرمی ، اوقات فراغت ، ناودانی ، تفریح ​​، قوس ، آدام شووباک

وقتی بزرگ شدم ، تصور می کردم که داشتن یک تجربه دگرسانا بسیار پیچیده تر خواهد بود. این فکر گاهی در ذهن من ظاهر می شود ، و من هنوز هم به خودم یادآوری می کنم که واقعی بودن من بهتر از تلاش برای داشتن تجربه ای متفاوت است. بله ، عضویت در جامعه LGBTQ - یک جامعه تحت ستم - سهم زیادی از چالش های آن را به همراه دارد ، اما این بدان معنا نیست که من آن را به گونه دیگری می خواهم. لحظات زیادی در زندگی وجود دارد که در آن طرف چمن سبز به نظر می رسد. این احساسات کاملاً انسانی است. پذیرش خود و یافتن شجاعت برای زندگی واقعی شاید راه دشوارتری برای رفتن به نظر برسد ، اما هر راهی سهم موانع خود را دارد.


و همچنین بدانید: وجود ندارد درست راه همجنس بودن

من این فکر را در ذهنم داشتم که 'گرفتن کارت همجنسگراییم' پس از بیرون آمدن به معنای استناد به یکی از مهارتهای کارسون کرسلی و مهارت اصلی است. چشم کویر بچه ها . با گذشت بیش از یک دهه ، من هنوز در تهیه لباس یا برنامه ریزی یک مهمانی شام تلاش می کنم. 'Fabulosity' در این عضویت گنجانده نشده است. هیچ یک از آنها شکم نیست. تصور من از همجنسگرا بودن براساس نمایش فرهنگ پاپ بود که بزرگتر دیده بودم ، اما من قطعاً اراده یا جک نیستم.

'Fabulosity' در این عضویت گنجانده نشده است. هیچ یک از آنها شکم نیست.

سعی کردم خودم را فشار دهم تا در آن قالب قرار بگیرم. من خوردن کربوهیدرات را متوقف کردم و می توانم جملاتی مانند 'من در فروشگاه های بازار خرید نمی کنم' می گویم. من به طور موقت از بین رفتم که هستم. سرانجام تعادل بین من و شخصیت قدیمی خودم را پیدا کردم.


نگران نقش های جنسیتی نباشید.

پا ، زیبایی ، کفش ، نشسته ، بازو ، باحال ، کفش ، عکاسی ، لبخند ، اوقات فراغت ، نویسنده

این یکی چیز زیادی برای بلعیدن است. در بزرگسالی پسر بچه ای که بیشتر از فوتبال از اسباب بازی های My Little Pony لذت می برد ، ایده معنای مرد بودن در تمام طول زندگی من را سنگین کرده است. بازی و تماشای ورزش همیشه یک چیز 'پسر' بود و من کمترین علاقه را داشتم.

در دبیرستان ، من خودم را بیشتر با دوستان زن محاصره کردم (همانطور که بسیاری از همجنس گرایان جوان این کار را می کنند) زیرا وقتی که من فهمیدم متفاوت هستم ، ارتباط با دیگر بچه های سن من مشکل شد. دوست شدن با دختران و کنار گذاشتن خودم در رابطه با رفاقت مردانه ، هدف ساده ای برای چند پسر بود که به تفاوت من توجه کردند. من مطمئناً خیلی راحت تر از بعضی بچه های دیگر بودم ، اما نمی توانم بگویم این یک cakewalk بود. من تصمیم گرفتم که دانشگاه همه چیز را تغییر دهد و پیوستن به یک برادری کلید پیدا کردن برادر داخلی من بود.

نیازی به گفتن نیست ، که آنچه را که امیدوارم کاملاً محقق نکرد. وقتی سرانجام بیرون آمدم ، به اندازه کافی خوش شانس بودم که گروه خوبی از همجنسگرایان را پیدا کردم که آن رفاقتی را که آرزو داشتم فراهم می کردند ، اما این ناامنی ها را از بین نبرد.

پذیرفتن و در آغوش کشیدن احترام من مانع از این شد که در موقعیت های اجتماعی با مردان دگرجنسگرا کمتر از یک مرد احساس کنم. خواه تماشای گروهی از آدمهای شلوغ اطراف تلویزیون برای گرفتن چند دقیقه آخر بازی باشد ، یا اینکه در گفتگو در مورد پروژه های بهسازی منزل چیزی برای کمک به من نداشته باشد ، من همیشه راحت تر از این با زنها آویزان شده ام. به طور خلاصه ، منافع کلیشه ای و متناقضی که مردان دارند - یعنی. ورزش ، دختران ، رفع اشکال - به من احساس داد کمتر از از آنجا که من علاقه ای به آنها نداشتم

در آغوش کشیدن احترام من مانع از این شد که در موقعیت های اجتماعی کمتر مرد باشم.

تا اینکه دیدم مستندی به نام آیا صدا همجنسگرا هستم؟ که همه کلیک کرد. این مستند به بررسی این ایده می پردازد که حتی مردان همجنسگرا نیز تمایل دارند برای افراد جامعه که 'به نظر همجنسگرا نیستند' از ارزش اجتماعی بالاتری برخوردار باشند. مردان عضلانی با صدای عمیق به جلو خط می روند. این طرز فکر انزجارآمیز 'بدون زنانه / بدون چربی / بدون آسیایی' است که مدتهاست با برنامه های اجتماعی همجنسگرایان مانند Grindr همراه است ، جایی که مردان همجنسگرا صراحتاً ویژگی های جسمی و شخصیتی را ترسیم می کنند (هر چیزی که 'مردانه' تلقی می شود اغلب اولویت است) جذاب به نظر می رسد اما این یک مقاله متفاوت است.

در گذشته ، هنگامی که به من می گفتند ، 'اوه ، من هیچ تصوری از تو همجنسگرا نبودم' چون من به اندازه سایر افراد ممتنع و پر زرق و برق برخورد نمی کنم ، این را به عنوان یک تعارف در نظر می گرفتم. بسیاری از مردان همجنسگرا این کار را می کنند. اینطور نیست این عقیده که این ویژگی ها همان چیزی است که باعث ایجاد یک 'مرد واقعی' می شود ، هوگواش مستقیم است. این نیز به طور انحصاری یک مسئله همجنسگرایان نیست. مسئله این است که ما در وهله اول سعی در تعریف مردانگی داریم.


بیرون آمدن برای همه درمان نیست.

سرانجام کنار آمدن با همجنس گرایی من معجزه هایی برای روان من به وجود آورد ... در ابتدا. برای اولین بار در زندگی ام احساس کردم جایگاه خود را در جهان پیدا کردم. اواسط دهه بیست سالگی خود را با این احساس گذراندم در حالی که سایر مسائل مربوط به تصویر بدن و ارزش شخصی خود را در پشت مشعل ذهنم فرو می کرد.

داستان های مرتبط بهترین کتابهای LGBTQ 2019 چرا ما هنوز منتظر یک رئیس Gay Rom-Com هستیم؟

هرچه بیشتر به وضوح جدید خود رسیدم ، آن جوشیدن به جوش تبدیل شد و من در مکانی تاریک قرار گرفتم. تفاوتی که قبل از بیرون آمدن احساس می کردم دوباره بارز شد. قبل از بیرون آمدن ، احساس می کردم در دنیای مستقیم نمی گنجم ، و اکنون احساس می کردم که 'در بخش همجنسگرایان' نگاه نمی کنم. یافتن پذیرش کامل خود ، یک سفر طولانی در یک مسیر پر پیچ و خم است. بیرون آمدن فقط مسافت پیموده شده زیادی را در آن جاده به من داد.


شما هنوز هم خواهید بود

ماهیت آنچه شما را 'شما' می کند ، بعد از برداشتن گام بزرگ ، همچنان در آنجا خواهد بود. ممکن است مردم با شما متفاوت رفتار کنند ، اما این برای آنها نتیجه می گیرد. در آغوش گرفتن شما که هستید فقط باعث می شود نسخه بهتری از شخصی که همیشه بوده اید باشید. این یک قدرت درونی را نشان می دهد که شما نمی دانید که دارید. شفافیت به شما آزادی می دهد تا قسمتهایی از خود را که فکر نمی کردید در معرض دید جهانیان باشید ، جستجو کنید. همچنین به شما کمک می کند ببینید افرادی که شما را دوست دارند دقیقاً برای شخصی که هستید این کار را انجام می دهند.


برچسب ها مهم نیستند.

سیالیت بسیار واقعی است. این ایده که جنسیت شما همجنسگرایانه ، مستقیم یا دوجنسیتی باشد ، این روزها کمی قدیمی است. مقیاس Kinsey ، که به جنسیت فرد مقدار عددی اختصاص می دهد ، نشان می دهد که همه ما با درجات مختلفی که جذب می شویم وجود داریم - و این تعداد می تواند تغییر کند.

این بدان معنا نیست که من از پذیرفتن برچسب همجنسگرا پشیمانم. من تازه یاد گرفته ام که لازم نیست همه چیز سیاه و سفید باشد و چه چیزی بیشتر ، شما به دیگری توضیح نمی دهید. فهمیدن اینکه شما چه کسی به اندازه کافی دشوار است. من فهمیدم که این برچسب های محبوب بیشتر مورد استفاده است دیگر مردم شما را طبقه بندی کنند تا اینکه برای فرد باشد. تا زمانی که نسبت به خود صادق باشید ، در واقع همه اینها مهم است.


خود را آموزش دهید.

صورتی ، متن ، دیوار ، عکس فوری ، زرد ، مد ، قلم ، سرگرمی ، خط ، معماری ، نویسنده

من اخیراً شروع به کاوش در تاریخچه LGBTQ کردم. دهه اول من به عنوان یک مرد همجنسگرا کمی سفر در کشف خود بود که عمدتا معطوف به یادگیری من بود. من با بسیاری از عقاید نادرست درمورد معنای داشتن یک مرد همجنسگرای که توسط منابع فرهنگ پاپ رانده می شود (همانطور که قبلا ذکر شد) ساده لوح بودم. اگر زمانی را برای کاوش در تاریخ جنبش حقوق همجنسگرایان و چهره هایی که راه را برای من هموار می کردند ، اختصاص می دادم ، شبهای دیر شب را کمتر در بارها می گذراندم و صبحهای بیشتری را در اجتماع فعال می کردم.

حالا که من کمی پیرتر و خردمندتر شده ام ، هر ساله در ماه Pride متوجه می شوم که مردم لباس رنگین کمان خود را برای تمام عیاشی ها می پوشند بدون اینکه زیاد به آنچه که قرار است باشد بپردازند. ما باید به یاد داشته باشیم که چقدر پیشرفت کرده ایم و چقدر مانده ایم.


لحظات قابل یادگیری را غنیمت بشمارید.

نماد همجنسگرا بودن در یک حلقه اجتماعی دگرجنسگرایانه به یک مقدار صبر و تحمل نیاز داشت. شما راهنمای آنها برای جامعه LGBTQ می شوید و وجود دارد زیاد از سوالات شخصی و گاهی کاملا نامناسب. چه این خط 'شما به نظر نمی رسد همجنسگرا' باشد یا کسی که از کلمه 'همجنسگرا' به عنوان صفت برای 'بد' استفاده می کند ، شرایطی وجود دارد که من رفتارهای نادانانه مردم را نادیده می گیرم تا آن را اصلاح کنم.

با خودم فکر می کنم ، 'آنها هیچ چیز بهتری نمی دانند' ، به جای اینکه با طرز فکری که خودشان انجام می دهند ، اقدام کنند باید بهتر بدانید . حتی در حال حاضر ، من تمام تلاشم را می کنم تا کمی پیروی کنم تجاوزات خرد ، اما من همیشه س questionال می کنم که آیا باید به راحتی آن را رها کنم؟ اگر ما از این فرصت ها برای آموزش افراد اطراف خود استفاده کنیم ، تنها راه تبدیل شدن جهان به مقبولیت پذیرتر است.


خود را آزاد کنید.

قبل از بیرون آمدن ، من وقت زیادی را صرف کردم و سعی کردم از خود در برابر همجنسگرا بودن محافظت کنم - گویی که آهنگ های Cher را از iPod خود نگه می دارم و دزدکی حرکت می کنم کویر به عنوان مردمی به من کمک می کند احساساتم را دور نگه دارم. با وجود رفتن به یک کالج بسیار همجنس دوستانه ، من ترجیح دادم کمد لباس باشم. و در حالی که من عاشق تجربه بیرون آمدنم و سالهایی بود که باید به کاوش در صحنه همجنسگرایان شهر نیویورک می پرداختم ، تعجب می کنم که اگر زودتر بیرون می آمدم زندگی من چگونه بود.

پیشانی ، خنک ، صورتی ، قلم ، انسانی ، سرگرم کننده ، سلفی ، سرخابی ، رویداد ، عکاسی ، آدام شووباک

چندین سال از فارغ التحصیلی نزدیک ترین دوستانم از مدرسه نیز بیرون آمدند و من نمی توانم فکر کنم تجربه کالج ما بهتر بود اگر ما زودتر این پذیرش ها را انجام می دادیم و برای پشتیبانی به یکدیگر متوسل می شدیم. بیرون آمدن باعث شد احساس راحتی کنم ، احساس خودم را احساس کنم. اگر فقط همه بتوانند آن را تجربه کنند.


برای راه های بیشتر برای بهترین زندگی خود به علاوه همه چیز اپرا ، برای دریافت خبرنامه ما ثبت نام کنید!


تبلیغات - ادامه مطلب را در زیر ادامه دهید