خواندن رمان های نویسندگان لاتین به من کمک می کند تا از بیماری همه گیر جان سالم به در ببرم

بهترین زندگی شما

زن در برابر کتابخوانی کتاب می خواند مالته مولرگتی ایماژ

نقل قولی وجود دارد که من اغلب به نویسنده جان گرین نسبت داده ام که اخیراً بسیار مورد توجه من قرار گرفته است. 'خواندن شما را مجبور می کند در دنیایی ساکت باشید که دیگر جایی برای آن ایجاد نمی کند.'

در طول چند ماه گذشته بسیاری از سکوت ها برقرار بوده است زیرا همه ما با یک همه گیری جهانی دست و پنجه نرم کرده ایم که ما را با اضطراب و عدم اطمینان پر کرده است. از طرف تلخی ، عصبانیت و ناآرامی در مورد کشتن زندگی های سیاه ، از جمله جورج فلوید ، خواسته است که همه ما بلند صحبت کنیم و از صدای خود استفاده کنیم. با همه آنچه که در جریان بود ، به جایی رسیدم که خاموش کردن ذهنم تقریباً غیرممکن شد.

طی چند ماه گذشته همه چیز را امتحان کرده ام تا کمی آرامش پیدا کنم. من مقداری نوشتم ، غذاهای خوشمزه ای پخته ام ، مهمانی های شامی را با دو هم اتاقی ام برگزار کرده ام ، مراقبه کرده ام. من حتی از زمانی که در ماه مارس پناهگاه خود را در نیویورک آغاز کردیم ، این نکته را مطرح کردم که هر روز صبح تمرین کنم. هنوز هم ، از ابتدای شیوع ویروس کرونا ، متوجه شدم که هیچ چیز مرا راحت نمی کند - تا اینکه یک روز یک رمان را انتخاب کردم.

داستان های مرتبط 8 کتاب از نویسندگان Latinx برای خواندن در حال حاضر جولیسا کالدرون در مورد Latinxs و Black Lets مهم است این آفریقایی-لاتین یک مجله را در پورتوریکو شروع کرد

هنگامی که من یک دختر کوچک بودم ، همیشه عاشق فراری بودم که هر وقت قدم در داستان می گذاشتم. خواندن مطلبی پرماجرا و هیجان انگیز برای کمک به فرار به یک مکان دیگر بسیار دلگرم کننده بود - مخصوصاً وقتی که واقعیت من لزوما ایده آل نبود. اما هر چه بزرگتر شدم ، به جای آن شروع کردم به داستانهای غیر داستانی. اخیراً فهمیدم که به این دلیل بود که در مقطعی از زندگی ، دیگر ارتباطم با قهرمانان محبوب ترین کتاب های پرفروش را متوقف کردم - زیرا آنها شبیه من نبودند.

مطمئناً ، رمان هایی وجود داشت که توسط نویسندگان قهوه ای و سیاه نوشته شده بودند و شخصیت های آنها تجربیات شخصی من را بیشتر منعکس می کند. در واقع ، برخی از کارهای داستانی مورد علاقه من شامل خانه ای در خیابان انبه توسط ساندرا سیسنروس ، در زمان پروانه ها توسط جولیا آلوارز ، چشمهایشان خدا را زیر نظر داشت توسط زورا نیل هرستون ، آبی ترین چشم توسط تونی موریسون ، و باشگاه خوشبختی شادی توسط ایمی تان ، فقط چند مورد را نام ببرم. اما یافتن رمان هایی که واقعاً تجربه من به عنوان یک دومنیکن-آمریکایی متولد و بزرگ شده در نیویورک باشد ، دشوارتر بود. و حتی رمان های من انجام داد یافتن شخصیت های برجسته پورتوریکو یا مکزیک بندرت مراکز زنان دومنیکن با پوست قهوه ای و موهای فرفری وجود داشته است.

بنابراین در دهه 20 سالگی ، من از داستان پردازی پیش رفته بودم. صادقانه بگویم ، من حتی آخرین باری که رمان خوانده ام قبل از همه گیری ویروس کرونا نمی توانم به شما بگویم. پس از ماه ها احساس غرق شدن در CNN و نیویورک تایمز به روزرسانی های خبری ، من تصمیم گرفتم که به یک فرار واقعی احتیاج دارم. در طول سالها ، چند عنوان را که مرا مجذوب خود کرده بود نشانه گذاری کرده بودم و سرانجام ، اکنون - با کمی وقت آزاد بیشتر روی دستانم - احساس می کردم لحظه ای است که باید دوباره به عقب برگردم و کاملاً در دنیایی غیر از جهان خودم غرق شوم.

بعد از اینکه چند دوست از صنعت به شدت آن را توصیه کردند ، من در اواسط ماه مه شروع کردم دومنیکن توسط آنجی کروز ، نویسنده دومنیکن. این کتاب در دهه 1960 تنظیم شده است و آنا کانسیون ، زن جوانی را دنبال می کند که با یک مرد مسن (و در نهایت می فهمیم ، زن بد) ازدواج کرده است تا خانواده اش بتوانند از جمهوری دومنیکن به ایالات متحده مهاجرت کنند. من چون یک نسل دومنیک-آمریکایی هستم ، بسیاری از این داستان - که از مادر خود کروز الهام گرفته شده بود - از آسیب بین نسلی مهاجرت که بسیاری از بستگان من تجربه کرده اند تا زبان عامیانه دومنیکن که در سراسر جهان استفاده می شود ، در من طنین انداز شد.

مشاهده این پست در اینستاگرام

پستی که توسط Johanna Ferreira به اشتراک گذاشته شده است (cup_of_johanna)

سفر من به دیدار آنا با دیدن کلمات آغاز شد دومنیکن روی جلدی نوشته شده است که یک آفرو-لاتینای پوست قهوه ای با موهای فرفری از پنجره شهر نیویورک نشان می دهد. این تصویر به تنهایی کافی بود تا فوراً توجه من را به خود جلب کند ، اما چیزی نبود که بتوانم در حال بزرگ شدن پیدا کنم. و این داستان بیش از پوشش آن بود؛ دومنیکن captures به معنای مهاجر بودن در آمریكا است ، داستانی كه می توانم با آن روبرو شوم و همچنین به من كمك كرد تا فقط برای چند ساعت فراموش كنم كه در حال حاضر در یك بیماری همه گیر زندگی می كنم. به محض بستن کتاب ، تشنه کتاب های بیشتری شدم در باره لاتین مانند من ، نوشته شده است توسط لاتین ها مثل من

خوانش بعدی من توسط شاعر آفریقایی-دومنیکن و بود نیویورک تایمز نویسنده پرفروش الیزابت آسودو ، که من از زمان خواندن کلمات شعر خود طرفدار او بوده ام ' مو ”در سال 2014 ویروسی شد. وقتی فرود می آیید کف بزنید سومین رمان او است ، به دنبال اولین رمان تحسین شده منتقدانش شاعر X و او 2019 YA خوانده شده است با آتش روشن . وقتی فرود می آیید کف بزنید با سقوط پرواز 587 در سال 2001 ، هواپیمایی که به مقصد جمهوری دومنیکن با 260 مسافر درگذشت ، الهام گرفته شد - داستانی که از آنجا که از نزدیک حملات 11 سپتامبر را دنبال می کرد ، تا حد زیادی در رسانه های جریان اصلی از دست رفت.

من برای فرار به این کتاب ها شیرجه می زنم - اما آنها در واقع باعث شده اند که احساس حضور بیشتری داشته باشم.

این رمان دو خواهر 16 ساله را دنبال می کند: یااهایرا ، در شهر نیویورک و کامینو ، در جمهوری دومنیکن. هر دو آفریقایی-لاتین با موهای فرفری هستند که کاملاً از وجود دیگران بی اطلاع هستند تا اینکه راز پدرشان را پس از مرگ او کشف کردند.

'من خیلی دومنیکن لعنتی بزرگ شدم. اسپانیایی زبان اول من ، باشاتا یادآوری کننده قدرت بدن ، پلاتانو و سالامی من برای سالها قبل از اینکه من هرگز طعم ساندویچ کره بادام زمینی و ژله را بچشم ، 'شخص شخصیت Yahaira با خود فکر می کند. 'اگر از من بپرسید من چه هستم ، و منظورتان از نظر فرهنگی بود ، من می گویم دومنیکن. بدون تردید ، بدون سوال در مورد آن. آیا می توانید از جایی باشید که هرگز نبوده اید؟ شما می توانید این جزیره را که روی من مهر شده است پیدا کنید ، اما اگر من آنجا باشم جزیره چه چیزی پیدا می کند؟ آیا می توانید خانه ای را ادعا کنید که شما را نشناسد ، چه رسد به اینکه مالک خانه شما باشد؟ '

این محتوا از اینستاگرام وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.
مشاهده این پست در اینستاگرام

پستی که توسط Johanna Ferreira به اشتراک گذاشته شده است (cup_of_johanna)

این قسمتها - و موارد دیگر - بود که باعث شد احساس دیده شود ، و باعث شود که تجربیات من به عنوان یک دومنیکانا از نووا یورک احساس واقعی تری داشته باشد و در عین حال به من یادآوری کند که داستان و داستانهای من توسط زنانی مثل من واقعاً مهم هستند. ناگهان فهمیدم که دیدن خودم در این صفحات مانند داروی ضد اضطراب است و در طول قرنطینه برای من بسیار بیشتر از هر برنامه تجویزی یا مدیتیشن کار می کند. در این مرحله ، من تصمیم گرفتم که به سفر خواندن رمان نه تنها توسط نویسندگان لاتین ، بلکه به طور خاص زنان دومنیکن با تجربیات مشترک مانند خودم متعهد شوم.

سومین کتابی که انتخاب کردم بود طعم مریم گلی توسط نویسنده و عاشق غذا در دومینیکن یافا S. سانتوس. پس از دیدن پست اینستاگرام توسط انجمن نویسندگان دومنیکن ، تصمیم گرفتم رمان با محوریت لومی سانتانا ، آشپزی را که می تواند احساسات یک شخص را با چشیدن طعم پخت و پز درک کند ، پیش سفارش دهم. این هدیه ای است که او وقتی فقط یک دختر کوچک بود یاد گرفت اما تا زمان بازدید از یک کوراندرا (یک درمانگر سنتی از نژاد آمریکای لاتین). سرانجام ، او می یابد که در یک رستوران سنتی فرانسوی در نیویورک متعلق به یک سرآشپز بدخلق مشغول موقعیت آشپزی sous می شود - و آنچه بعد اتفاق می افتد یک داستان عاشقانه در مورد هر دو عاشقانه است و غذا.

من نه تنها ارتباط زیادی با شخصیت لومی داشتم ، بلکه با دستورالعمل های دومینیکن مانند من نیز دلگرم شدم سانچوچو در هر فصلی که بزرگ شدم و خودم را با خوردن و پخت و پز کردم مادر بزرگ شخصیت لومی می گوید: 'دوستانم را هدف قرار دهید ، خطی که بلافاصله پیام مکرر ابوئلا را به من یادآوری کرد:' کوکینا آمور. '

این محتوا از اینستاگرام وارد می شود. شما ممکن است بتوانید همان مطالب را در قالب دیگری پیدا کنید ، یا ممکن است بتوانید اطلاعات بیشتری را در وب سایت آنها پیدا کنید.
مشاهده این پست در اینستاگرام

پستی که توسط Johanna Ferreira به اشتراک گذاشته شده است (cup_of_johanna)

کنایه از همه اینها این است که من برای فرار به خواندن داستانهایی از نویسندگان مانند من علاقه مند می شوم - اما این کتابها باعث شده است که احساس حضورم بیش از هر زمان دیگری باشد. من به عنوان یک روزنامه نگار که بیشتر در مورد فرهنگ ، تنوع و نژاد لاتینکس می نویسم ، به طور مداوم از اهمیت نمایندگی - و قدرتی که این افراد به ما ارائه می دهد که کمتر مورد توجه قرار گرفته ایم ، آگاه هستم.

اما کتابهایی مانند دومنیکن ، وقتی فرود می آیید کف بزنید ، و طعم مریم گلی برای من اثبات شده است. آنها به عنوان یادآوری شخصی در مورد چگونگی دیده شدن ، زنده بودن و قدرت داشتن احساسات ما هنگام خواندن درباره شخصیت هایی که مانند ما به نظر می رسند و صحبت می کنند و فرهنگ ما را به اشتراک می گذارند ، عمل کرده است. جای تعجب نیست که کتابفروشی های آفریقایی-لاتین دوست دارند قهوه با کتاب در کرون هایتز ، بروکلین و نوار Lit اخیراً در برانکس موفقیت های زیادی را تجربه کرده اند. (هر دو حتی اخیراً در بیانسه است فهرست مشاغل متعلق به سیاه پوستان .) هر دو کتابفروشی اهمیت ایجاد فضاهای ایمن را که مردم می توانند کتابهای نوشته شده را پیدا کنند برجسته می کنند برای آنها ، توسط آنها - از جمله جامعه آفریقایی-لاتین.

من افتخار می کنم که در دوره زمانی زندگی می کنم ، داستانهایی از این دست که فقط در دسترس نیستند ، اما به رسمیت شناختن شایسته ای لازم است - و بهتر است باور داشته باشید که در این قرنطینه رمان های بیشتری از نویسندگان لاتین سفارش خواهم داد. اگر به من احتیاج داشته باشی ، من در گوشه ای با یک گرما حلقه می شوم قهوه ، در صفحات آخرین رمان جولیا آلوارز گم شد ، زندگی پس از مرگ .


برای داستان های بیشتر مانند این ، برای ما ثبت نام کنید خبرنامه .

این محتوا توسط شخص ثالث ایجاد و نگهداری می شود و برای کمک به کاربران در ارائه آدرس های ایمیل خود ، در این صفحه وارد می شود. شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد این و محتوای مشابه را در piano.io تبلیغات پیدا کنید - ادامه مطلب را در زیر بخوانید